اظهارات علی منصور بیشباهت به تعریف و تمجیدهای فراوان او از تراکتور در بدو حضورش در تبریز نبود و تو گویی این یک نوع اعلام حضور و بسط امیدواری در آغاز ورود این مربی به هر مکان تازهای است که به آن پا میگذارد.
علیرضا منصوریان پس از تصدی پست سرمربیگری آلومینیوم اراک ابراز امیدواری کرده که این تیم را در سه سال نخست حضورش در لیگ برتر به یک نقطه تثبیت برساند و پس از آن به دستاوردهای بالاتر چشم بدوزد.
اما باید پرسید علی منصور که از دیدن شور و شوقی چشمگیر در فوتبال اراک به ذوق آمده آیا تا چنان تاریخ و نقطهای در اراک ماندنی خواهد بود. نگاهی به پیشینه مربیگری وی در دهه اخیر جواب سؤال فوق را با یک پاسخ قاطع «نه» میدهد. او به واقع جز در نفت تهران که در آن بسیار خوب کار کرد، در تیمهای بعدیاش بیشتر ناکام مانده تا موفق.
او البته جرقههایی در ذوبآهن زد و به برخی نتایج قابل قبول نزد سفید و سبزهای اصفهان رسید اما مهمترین آزمایش زندگی او که کار در استقلال تیم محبوب و اصلیاش بود و به پاس درخشش او در تیم نفت به وی اهدا شد با نتایجی منفی همراه شد و او دوره پر فراز و فرودی را در این تیم سپری کرد. دورهای که یک سال و نیم طول کشید و هواداران علی منصور مدعیاند که به لطف میدان دادن گسترده او به جوانها و معرفی چند ستاره جدید از این طریق، یک مقطع زمانی موفق بوده و او را باید بابت آن ستود ولی برخی هم میگویند با توجه به آدمها و امکانات در دسترس وی طی اقامتش در جمع آبیها او را باید ناکام تلقی کرد بخصوص که جامی هم سهم وی نشد و بالاترین دستاورد او کسب نایب قهرمانی در لیگ آن هم با اختلاف امتیازی چشمگیر با پرسپولیس بود که قهرمان مطلق لیگ (شانزدهم) شد.
تبعید خودخواسته
علی منصور پس از استعفای اجباری در هفته هشتم لیگ هفدهم در پی تساوی با ذوبآهن در تهران (در دیداری که سران استقلال فقط بردن آن را شرایط ابقای وی اعلام کرده بودند) بیش از یک سال ناپدید شد و به رستورانداری پرداخت که شغل اول و اصلی او البته از منظر اقتصادی است. و از اینکه چیزی حدود ۲۰ سال عضویتش در استقلال با آن ناکامی به یک شکست بزرگ و تلخ و محتوم منجر شده، ناراحت و افسرده بود و ترجیح داد کاملاً از صحنه خارج شود و هیچ مصاحبهای هم نکند تا باتریهایش از نو شارژ شود و هیچ حاشیه تازهای برایش ساخته نشود اما وقتی منصوریان به تبعید خودخواستهاش پایان داد و در اواسط لیگ نوزدهم سرمربی ذوبآهن شد و این شغل اضطراری را با هدف حفظ این تیم در لیگ برتر و پایان دادن به بحران آن پذیرا شد، در عین کسب بعضی نتایج خوب چنان آثار روشنی را از خود به جای نگذاشت که سران تیم اصفهانی تشویق به حفظ وی شوند. این تأثیرگذاری منفی به حدی بود که حتی پس از جواب ندادن رحمان رضایی در فولادشهر در لیگ بیستم نیز سران باشگاه اصفهانی به سراغ وی نیامدند و مجتبی حسینی مربی و سرمربی پیشین ذوب را که در نفت مسجدسلیمان منشأ خیر شده بود، از این باشگاه کندند و به فولادشهر بازگرداندند.
یک شغل ضربتی دیگر
علی منصور اما لیگ بیستم را با تراکتوری شروع کرد که براساس سلایق غریب و ناپایدار محمدرضا زنوزی مالک تنوع طلبش هر فصل حداقل دو سه بار سرمربی عوض میکند و به تبع آن در این پست بسیار کمتر از ذوبآهن دوام آورد و در هفته ششم عذرش را خواستند. زنوزی انتظار داشت با هدایت علی منصور تیمی را در صحنه حاضر داشته باشد که برای قهرمانی به میدان میآید و تیم منصوریان هر چیزی بود الا متاعی که گفتیم.
کسب فقط یک برد و سه تساوی ملالآور در تبریز نسخه او را پیچید و منصوریان از تبریز رانده شد تا ابتدا مسعود شجاعی و سپس رسول خطیبی جانشیناش شوند، در این مقطع منصوریان از ادامه کار در لیگ بیستم قطع امید کرده بود و لابد به گسترش دادن بیشتر کارهایش در رستورانهای خود میاندیشید اما نمایش اسفبار محمود خرمزی در تک دیداری که آلومینیوم با هدایت وی پس از جدایی رسول خطیبی از این تیم برگزار کرد و شش گلی که سپاهان به تیم اراکی زد، خرمزی را هنوز نیامده رفتنی کرد و علی منصور به طور ضربتی به اراک فراخوانده شد تا در نخستین کنفرانس مطبوعاتیاش در این شهر از فضای فوتبالی فوقالعادهای بگوید که در آنجا حس و رویت کرده است و او آن را با فضای تیمهای آبادان و ملوان قیاس کرد.
چیزی مثل تهران
اظهارات علی منصور بیشباهت به تعریف و تمجیدهای فراوان او از تراکتور در بدو حضورش در تبریز نبود و تو گویی این یک نوع اعلام حضور و بسط امیدواری در آغاز ورود این مربی به هر مکان تازهای است که به آن پا میگذارد. به ورود تازه و مجدد او به صحنه لیگ چگونه میتوان نگریست؟ صرفنظر از نتیجهای که آلومینیوم عصر دیروز (جمعه ۲۲ اسفند) در نخستین بازیاش با هدایت علی منصور در جام حذفی گرفت، باید تأکید کرد که امتیازات قابل توجه جمعآوری شده طی دوران حضور خطیبی در اراک پایه خوبی برای ماندن در لیگ و حتی چشم دوختن به یکی از ۸ رتبه نخست این مسابقات است اما لابد سران آلومینیوم از منصوریان چیزهای بسیار بیشتری را میطلبند و اگر او آنها را برآورده نکند، در اراک نخواهد ماند که طرحهای سه و چهار سالهاش را عملی کند.
در لیگ ایران که فقط پنج ناکامی کافی بود تا سران باشگاه نساجی مجید جلالی را جواب گویند و به ساکت الهامی روی بیاورند، قدر مسلم اینکه به علی منصور فرصتی بیشتر از این اهدا نخواهد شد، حتی اگر او از همه زیباییها و محسنات آلومینیوم و موج علاقه به فوتبال در شهر اراک بگوید. شهری که اگرچه به بزرگی تهران نیست اما آنقدرها هم از آن دور نیست که واکنشهای فوتبالی در آن به کلی متفاوت باشد.