سالها پیش مجموعهای در ایام عید نوروز از تلویزیون ایران پخش شد با نام «وفا»؛ یک مجموعه امنیتی که تم عاشقانهای هم در پسزمینهاش داشت و به اوج محبوبیت رسید. با توجه به تجربه سریال وفا میشود گفت هر سریالی که در ایام عید از تلویزیون پخش میشود، لزوما نباید کمدی باشد و حتی میتواند سوژههای امنیتی را پی بگیرد و به اوج محبوبیت هم برسد اما مسلما بین گاندو۲ و وفا تفاوتهایی اساسی وجود دارد.
وفا مجموعهای بود که بهشدت از معیارهای خلق جذابیت داستانی بهره برده بود. حتی همین که بخش قابلتوجهی از کار در خارج کشور جلوی دوربین رفت، آن را برای پخش در ایام نوروز مناسبتر میکرد؛ چه اینکه یکی از جذابترین درونمایهها برای مخاطبان ایرانی در چنین ایامی سفر است. اگر به اسم سریال وفا هم توجه میشد که همنام با شخصیت اصلی زن مجموعه بود، مایههای غلیظ ملودرام در آن بیشتر به چشم میآمد. اما نام سریال گاندو یک اصطلاح برساخته ژورنالیستی و سیاسی است و ارتباط بین کروکودیلهای ایرانی و جاسوسها برای مخاطب عام احتیاج به تفسیر دارد.
وفا را در همان ایام میشد در کشورهای مختلف دنیا به نمایش گذاشت و مطمئن بود که خیلیها از تماشایش لذت میبرند و سرگرم میشوند اما برای پخش گاندو لازم است که چندین زونکن بزرگ از روزنامههای ایرانی هم ترجمه و به سریال پیوست شوند تا مخاطب خارجی بداند که طعنههای آن درحقیقت متوجه چه مواردی است. این مساله حتی درمورد بخش قابلتوجهی از مخاطبان داخلی هم وجود دارد و باید توجه داشت که تمام بینندگان تلویزیون، تمام آن روزنامهها را مطالعه نکردهاند یا لااقل چنین مباحثی تا این حد برایشان اهمیت نداشته است. تجربه وفا به ما میگوید که ایام نوروز، زمان نامناسبی برای پخش یک مجموعه تلویزیونی با موضوع امنیتی نیست اما چنین کاری نیاز به رعایت فاکتورهایی در خلق سرگرمی دارد که گاندو خیلی از آنها را ندارد.
تم اصلی سریال گاندو ژورنالیستی است نه ملودرام یا هر درونمایه دیگری که مخاطب عام را با دایرهای وسیع شامل شود و حتی این ژورنالیسم هم کاملا بیانیهوار و بدون ظرافت و غیرمستقیمگویی است. بهعلاوه، زن در این مجموعه نقش زنانهای ندارد. زن جاسوس انگلیسی یا همسر یکی از نیروهای امنیتی ایران که کارمند وزارت خارجه است، بهراحتی میتوانند با یک مرد جایگزین شوند یا صرفا ابزاری در جهت پیشبرد روند جاسوسبازیها و کشف آنها هستند.
برنده بازی سریال نوروزی کسی است که زنان را به معنای زنانه و نه صرفا مهرههای سیاه یا سفید شطرنج به بازی بگیرد و جدیترین و وفادارترین مخاطبان سریالهای تلویزیونی را به سبد مشتریهایش اضافه کند. سریال گاندو برای پخش در نوروز ابتدا احتیاج داشت که مخاطب عام را با ابزارهای متعارف سرگرمیسازی، نسبت به اینکه پای تماشایش بنشیند، اقناع کند و بعد هر حرفی را که خواست لابهلای فرازهای جذاب و سرگرمکنندهاش بزند. اما اعتقاد به اینکه همین حرفهایی که میخواهیم بزنیم خودشان جذاب هستند، تنها کسانی را پای تماشای کار میآورد که مخاطب پیگیر اخبار سیاسی بودهاند و تازه بین این افراد هم عدهایشان با موضع سریال موافقاند و عدهای مخالف.
از بین موافقان سریال هم ممکن است خیلیهایشان بهدلیل عدم جذابیتهای سرگرمیساز و یا لحن گلدرشت کار، چندان جذب تماشای آن نشوند. آنها ممکن است بگویند به هرحال اخبار را که در طول سال مطالعه میکنیم و پی میگیریم و مواضع موافق خودمان را مرتب میخوانیم و میشنویم، حالا میخواستیم سرگرم هم بشویم و لذت ببریم. این چالشها که مرتبط با مسائل روز کشور درمورد سیاستهای کلان خارجی هستند و سریال گاندو با پرداختن به آنها اهمیت پیدا کرده است، اگرچه حرارتبخش و در جای خود جذاب هستند، اما به نظر نمیرسد که مناسب فضای نوروز و جذب حداکثری مخاطبان باشند و برای جذب چنین مخاطبانی، به چیزهای دیگری هم نیاز بود.