محمد رحمانیان میگوید: هرچند نمایشهای ضبطشده در شبکه نمایش خانگی به اندازه سریالهای آقای مدیری تماشاگر نخواهند داشت ولی به هر حال گروهی از مردم به تماشای این آثار خواهند نشست.
این نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در چهلمین سال فعالیت خود مشغول نگارش نمایشنامهای تازه درباره کروناست ولی فعلاً هیچ علاقهای به اجرای آن ندارد.
او در گفتوگو با ایسنا توضیحات کوتاهی درباره این نمایشنامه میدهد و نقدهای خود را هم به آنچه بیبرنامگی مدیران هنری عنوان میکند مطرح میکند.
نمایشنامه تازه او به گفته خودش نامی طولانی دارد؛ «در سالِ بیستمِ کرونا ما هنوز امیدوار بودیم…»
رحمانیان که مشغول نگارش آخرین بخشهای این نمایشنامه است، درباره وجه پیشگویانه این اثر میگوید: وقتی از نگاه آیندگان، زمان حالِ خود را میبینیم، زاویه دیدمان بهتر، واقعبینانهتر و بیعقدهتر میشود. مثل شخصیتهای نمایشنامههای چخوف که کنجکاو هستند بدانند مردمان ۱۰۰ سال یا ۲۰۰ سال بعد درباره آنان چگونه فکر میکنند، من هم دوست داشتم به این فکر کنم که مردمان ۲۰ سال بعد درباره ما و زندگی ما در عصر کرونا چگونه داوری میکنند.
او که فعلاً تمایلی به اجرای این نمایشنامه ندارد، در اینباره توضیح میدهد: نه شرایط کشور اجازه اجرا میدهد و نه مدیریت فعلی برنامه مشخصی برای تئاتر دارد.
این کارگردان که سال گذشته نمایش «عشق روزهای کرونا» را در فضای باز تالار وحدت اجرا کرد، یادآوری میکند: گروه ما و گروه امیررضا کوهستانی دو نمایش را در فضای باز اجرا کردیم و هر یک مخاطبان خود را هم داشتیم. یعنی اگر شرایط برای اجرا در فضای باز فراهم باشد، تماشاگران برای تماشای آثار مورد علاقه خود به تالارهای نمایش میآیند، ولی مساله این است که مدیریت فعلی تئاتر کشور اساساً علاقهای به برنامهریزی ندارد.
او با اشاره به سالهای آغازین فعالیت خود در تئاتر یادآوری میکند: امسال چهلمین سال فعالیت من در تئاتر است. اردیبهشت سال ۱۳۶۰ نمایشنامه «سرود سرخ برادری» را چاپ کردم. یعنی درست ۴۰ سال پیش و به شما بگویم در این سالها مدیریت هیچ دورهای را مانند دوره فعلی، تا به این اندازه بیبرنامه و بیانگیزه ندیدم. در حالیکه میشد در همین مقطع هم برای تئاتر برنامهریزی کرد. صدها راه وجود داشت برای بردن تئاتر به خانههای مردم.
این مدرس تئاتر ادامه میدهد: میشد مکانهایی برای ضبط تئاتر در نظر گرفت و از طریق رایزنی با شبکه نمایش خانگی، کارهای ضبطشده را به تماشاگران ارائه داد. حتی اگر فقط درصدِ کوچکی از گروه محدود تماشاگرانِ تئاتر از این آثار استقبال میکردند، باز هم هزینههای تولید نمایش در این بستر تامین میشد. درست است که نمایشهای ضبطشده به اندازه سریالهای آقای مدیری تماشاگر نخواهند داشت ولی به هر حال، اگر همه چیز با متر و معیار سوداگری سنجیده نشود، گروهی از مخاطبان تئاتر این آثار را خواهند دید. در کنار این تدابیر میشد اجراهایی در فضای باز تدارک دید، ولی متاسفانه هیچ ارادهای برای انجام این امور وجود ندارد.
او با ابراز تاسف از وضعیت اقتصادی جامعه تئاتری میافزاید: مدیران فعلی تئاتر هیچ طرح و ایدهای ندارند. وضعیت تئاتر و معیشت هنرمندان آن سر سوزنی برایشان مهم نیست. همه کسانی که در این ۴۰ سال تئاتر کار کردهاند، زندگی شاهانهای نداشتهاند ولی با همین آبباریکه درآمدهای تئاتر روزگار خود را میگذراندهاند، اما این مدیران در این دوران دشوار هیچ کوششی نکردند. تنها راهکارشان این است که هر از چندی سالنهای نمایش را باز کنند و بعد از مرگ هر هنرمند بر اثر کرونا دو خط تسلیت بنویسند. در این مدت برای حمایت از نمایشهایی که گاهگاهی روی صحنه رفتند، حتی یک بیلبورد یا امکان تبلیغ نگرفتند، در صورتی که میتوانستند از طریق مذاکره با سازمان زیباسازی بیلبورد رایگان بگیرند. میشد دهها برنامه دیگر داشت برای گروههای جوان، پرانرژی و باانگیزه که در این مدت، علاقهمندی خود را به اجرای نمایش نشان دادهاند و در سختترین روزها روی صحنه رفتهاند. میشد امکانی را به وجود آورد که این گروهها پا بگیرند و فضای کار مناسبی داشته باشند. همه حقیقت این است که مسئولان فرهنگی و هنری ذرهای دلشان با فرهنگ و هنر نیست. حقوقشان را میگیرند و میخواهند این دوره را بیمشکل و بیدردسر بگذرانند و بروند پی تخریب یک نهاد یا سازمان هنری دیگر.
رحمانیان در پایان با اشاره به تداوم همهگیری کرونا تا پایان سال اینگونه اظهارنظر میکند: سیستم قطرهچکانی واکسیناسیون نشان میدهد تا پایان سال همچنان درگیر کرونا خواهیم بود. مدیران هنری هم این موضوع را میدانستند و میتوانستند دست کم برای هنرهای نمایشی امسال برنامهریزی کنند ولی ترجیح دادند خود را به دردسر نیندازند و به بهانه تعطیلی تئاتر در دوره کرونا هیچ کاری نکنند. با چند بخشنامه و یکی دو جشنواره حقوقشان را مثلاً حلال کنند و از حال بچههای تئاتر بیخبر باشند، از حال و روز جوانانی که عاشقانه روی صحنه و پشت صحنه کار میکنند، از بازیگران گرفته تا دستیاران کارگردان و تولید و گریم و صحنه و لباس و روابط عمومی. کسانی که سختترین روزها را میگذرانند و هیچ راهکاری از سوی این «مدیرانِ بیخیال» برای اشتغال و کسب درآمد آنان وجود ندارد. این وضعیت تنها تاسفبرانگیز و دردناک نیست؛ آیینه تمامنمای روزگاری است که در آن به سر میبریم.