جنگجوی بیمهار «ریجکا» در سالهای جوانی که با پیراهن فیروزهای باشگاه قدیمی دورتر از زاگرب، بارها قفس توری حریفان را شعلهور کرده بود، هرگز تصور نمیکرد در میانسالی جنوب شرق اروپا را به مقصد غرب آسیا ترک کند و نبض تیم ملی کشوری را به دست گیرد که هشتاد میلیون جفت چشم به نمایشهای دراماتیکش در مسیر جام جهانی دوختهاند.
حالا او روی نیمکت ایران به روزهای پرالتهاب منامه میاندیشد. هم او که اشباح دوردست را به رویاهای خود راه نمیدهد تا بتواند در آن سوی خلیج فارس به خوابی آکنده از زخم و درد پایان دهد و بار دیگر یوزها را به جام جهاننما رهنمون کند. اتفاقی که میتواند دراگان را میان سپیدهدم و غروب، به سوگلی یک ملت بدل کند.
العربی کویت، النصر عربستان و سپس ملوان بندر انزلی. او پس از حضوری نه چندان بلند در دو کشور عربی به سرزمین گربهای شکل قدم نهاد و هدایت قوی سپید انزلی را بر عهده گرفت. اسکوچیچ ادامه سریال دیگر «ویچ»هایی بود که نبض تیمهای وطنی را در دست میگرفتند و پاسخ اعتماد سکوها را به نحو مطلوبی میدادند. او پس از موفقیت نسبی در بندر سر از فولاد خوزستان، خونه به خونه بابل و نفت آبادان درآورد و در قامت مرد شماره یک توانست نگاهها را به سوی خود جلب کند. «اسکو» با بابلیها تا آستانه لیگ برتر هم پیش رفت و شاید اگر کمی شانس سراغش را میگرفت، تیم متمول مازندران را به جمع غولها میرساند.
دانشآموخته دانشگاه زاگرب در رشته حرکتشناسی در شرایطی نبض تیم ملی را در دست گرفت که کوبه سه رنگ خانه از تپش ایستاده بود. ناکامیهای ویلموتس سبب شد تا اسکوچیچ وارث لشکر مغمومی شود که خوشبختی را در رگهای گرفته تقدیر جستوجو میکرد. او، اما به سیاق همه ویچها با لبخند آمد و از همان ابتدا حرف از حل نامعادلات زد و با وقار و نخوت و جاهطلبی شمعهای رابطه را یکی پس از دیگری روشن کرد.
تیم اسکوچیچ حالا با کمترین بازی تدارکاتی در حالی به سوی منامه پرواز میکند که حریفان تا بن دندان مسلح شدهاند. بحرین با متوقف کردن تیم قدرتمند اوکراین هراس بر دلها انداخته و عراق نیز به مصاف چند تیم آسیایی رفته است. ایران، اما در این ماهها در اتاق انتظار سیر کرده و دلخوش به گلباران سوریها در انتظار روز واقعه مانده است. عجیب اینکه مرد کروات هرگز زبان به شکایت و انتقاد باز نکرده و ترجیح داده روزه سکوت بگیرد و در جلد سکانداری محافظهکار فرو رود. آیا این احتیاط بیش از حد و این همذاتپنداری با فدراسیوننشینان برای دراگان گران تمام نخواهد شد؟
به آخرین سیاهه تیم ملی که بر اساس ذائقه «اسکو» منتشر شده میتوان انتقادات بیشماری وارد کرد. عدم دعوت از چهرههایی، چون رامین رضاییان، امید ابراهیمی، سید جلال حسینی، فرشید اسماعیلی و … علامت سوالی به قدر قامت مرد کروات پیش روی وی قرار میدهد. با این همه باید صبوری پیشه کرد و در انتظار جنگهای منامه ماند و دید آیا اسکوچیچ آرام و خلوت گزیده میتواند مار را از آستینش بیرون آورد و ورقها را برگرداند و فوتبال ما را از مصیبت احتمالی برهاند؟
توپچی کارکشته لاس پالماس که روزگاری در سرزمین ماتادورها میدرخشید و مرتع سبز را تحتالشعاع خود قرار میداد، اینک در ۵۲ سالگی به طغیان در آن سوی آب و رسیدن به جام جهانی فکر میکند. پس از برانکو ایوانکوویچ او میتواند دومین رهبر کروات تیم ملی در ادوار جام جهانی لقب بگیرد و ضربان قلبش را با ضربان قلب استارهای گیتی در دوحه هماهنگ کند. اسکوچیچ اگر بتواند در ورزشگاه خالی از تماشاگر المحرق با اتکا به مردانش از کنار چهار حریف پیشرو رد شود و سند حضور در جام جهاننما را منگولهدار کند به حتم آغشته به امید و آراسته به کت و شلوارهای خوش رنگ میتواند گلخندهای به بخت بلند خود بزند و ویزای قطر را در جیب خویش ببیند. خدا را چه دیدید! شاید او فقط چند روز دیگر ما را از ترحم، رنج و بیپناهی نجات دهد و به ماههای برزخی فوتبالی که تشنه صعود به جام جهانی است، پایان دهد.
شانزده ماه پس از صدور ابلاغ رهبری ایران برای دراگان حالا او آنقدر به این سرزمین دل بسته که در پستوخانهاش از بانوی جوانش بخواهد اسپند دود کند تا آنجا در خاک بحرین فرو نچکد و چترهای نجات را به دست بچههایش دهد. حالِ این روزهای سرمربی جوان را باید از تپش نامنظم قلبش فهمید. آیا او در سکوت گنگ یک ورزشگاه و کمی دورتر از گندمزارهای پوک، با آفتاب به ظاهر مهربانِ منامه پهنای صورت ملتِ خسته از کرونا و گرانی و بیکاری را خواهد پوشاند؟ صبر میکنیم تا ببینیم در زمهریر خرداد؟! چه اتفاقی برای فوتبال ایران و ستارههای فروزانش رخ خواهد داد. این بهترین کار است.