برخی فیلمسازها و کارگردانها آثاری را میسازند که مخاطب عام را سردرگم میکند.
به نقل از وات کالچر، طبق استانداردهای معمول فیلم سازی، اصلیترین لازمه یک فیلم آن است که معنی داشته داشته باشد و مخاطب بتواند آن را درک کند. بیشتر مردم به تماشای فیلم نمینشینند تا مرتبا احساس سردرگمی داشته باشند و از سوالهای بی جوابی که در سرشان به وجود میآید عاصی شوند. بلکه تمایل دارند که سرگرم شوند و اثری را ببینند که احساسات آنها را درگیر کند.
اما کارگردانها از این استاندارد پیروی نمیکنند و آثاری را میسازند که حتی ممکن است از شدت پیچیدگی باعث عصبانیت مخاطبان شود. فیلمهایی که در ادامه مشاهده خواهید کرد، به گفته تعداد زیادی از مخاطبان و همینطور منتقدان، فیلمهای گیج کننده و پیچیدهای بوده اند که در برخی موارد از مسائل سورئال بهره گرفته اند. برخی از فیلمهایی که به این نحو ساخته میشوند، از سوی منتقدان قابل احترام شناخته میشوند، اما از طرف دیگر آثاری هستند که منتقدان آنها را به فریب مخاطبان متهم می کنند.
نتیجه این فیلمها هر چه باشد، درک و دریافت مفهوم آن برای مخاطبانی که برای دیدن این پول پرداخت میکنند سخت است. در ادامه با فیلمهایی آشنا خواهید شد که دیدن آنها میتوانند تمرین سختی برای ذهن شما باشد.
فقط خدا میبخشد «Only God Forgives»
اگر تعدادی از آثار نیکلاس ویندینگ رفن را دیده باشید، احتمالا متوجه خواهید شد که او دوست دارد با مخاطبان فیلمش بازی کند. این موضوع شاید در فیلم سینمایی «فقط خدا میبخشد» در سال ۲۰۱۳ بیش از دیگر آثارش قابل لمس باشد. این اثر که بعد از فیلم «راننده» دومین همکاری رفن با رایان گاسلینگ است، روند داستانیِ آرام، دیالوگهای کوتاه و البته خشونتهای زیادی دارد. البته رفن سعی کرده این اثر شباهتی به فیلم «راننده» نداشته باشد. داستان فیلم در مورد یک قاچاقچی با بازی گاسلینگ است که خانواده اش از وی میخواهند قاتل برادرش را پیدا کند.
جاده مالهالند «Mulholland Drive»
در طرف دیگر سکه سینمای سورئالیستی، دیوید لینچ قرار دارد. جاده مالهالند، یکی از معروفترین فیلمهای اوست که یک نامزدی اسکار برای وی به همراه داشت. با این وجود این فیلم روایت شفافی برای مخاطبان نداشت. این فیلم سینمایی که در واقع به دو بخش تقسیم میشود، داستان کابوس وار یک بازیگر زن شکست خورده را روایت میکند و لینچ از نظر شخصیتی، از ایجاد یک نتیجه خاص برای داستان این فیلم خودداری میکند.
خباثت ذاتی «Inherent Vice»
اگرچه مخاطبان، فیلم قبلی پال توماس اندرسن به نام «استاد» را به طور کامل درک کردند، اما فیلم بعدی او به نام «خباثت ذاتی» به دلیل روایت خارج از استانداردی که داشت، سوالات زیادی را در ذهن مخاطبان ایجاد کرد. این فیلم سینمایی که از رمان پلیسی توماس پینچن به همین نام اقتباس شده، پر از رشتههای داستانی است که عموما به جایی نمیرسند. این فیلم در زمان اکرانش جنجالیهای زیادی را به پا کرد چراکه مخاطبان معتقد بودند در تبلیغات، از این اثر به عنوان فیلمی پلیسی و کاراگاهی یاد شده، در حالی که اینگونه نبوده است. این فیلم سینمایی از سوی برخی رسانهها یک اثر «نامفهوم» معرفی شد.
اطلس ابری «Cloud Atlas»
اگرچه این فیلم سینمایی که برادران واچوفسکی در تیم کارگردانی آن حضور داشتند در گیشه شکست خورد، اما با واکنشهای مثبتی از منتقدان روبرو شد و اکنون از آثار مهم هالیوود است. با این حال با توجه به ستارگان معروفی که در این فیلم بازی کردند و جلوههای بصری زیبایی که در آن استفاده شد میتوان با اطمینان از دلیل عدم موفقیت فیلم «اطلس ابری» و عدم محبوبیت آن صحبت کرد. داستان این فیلم سینمایی در ۶ بازه زمانی کاملا مختلف روایت میشود و عبارت تبلیغاتی که برای آن استفاده شد جمله «همه چیز با هم مرتبط است» بود.
آغازگر «Primer»
فیلم سینمایی «آغازگر» به کارگردانی شین کاروث که در ژانر علمی تخیلی و با بودجه پایین ساخته شده، بدون شک یکی از چالش برانگیزترین و معماییترین فیلمها در ۲۰ سال اخیر برای مخاطبان بوده است. این فیلم سینمایی با بودجه ۷ هزار دلاری ساخته شده و کاروث، داستان ساخت یک ماشین زمان را روایت میکند. این فیلم بهخاطر بودجه ساخت بسیار محدود، ساختار تجربی فیلمنامه، مفاهیم فلسفی و دیالوگهای فنّی پیچیده شناخته میشود که البته ممکن است همین موضوع باعث تبدیل شدن این اثر به یک فیلم چالش برانگیز برای مخاطبان شده باشد.
انگاشته «Tenet»
احتمالا شما هم با خواندن مقدمه این گزارش، اولین فیلمی که به خاطرتان آمده، اثر ۲۰۰ میلیون دلاری «انگاشته» به کارگردانی کریستوفر نولان بوده باشد. او سابقا فیلم های پیچیده زیادی از جمله «میان ستاره ای» ، «حیثیت» و «تلقین» را ساخته است اما در «انگاشته» پیچیدگی بیشتری را شاهد هستیم. این فیلم سینمایی ممکن است فیلمی جسورانه با جلوههای بصری خیره کننده باشد، اما از طرفی هم تعدادی از مخاطبان و منتقدان انتقادهای شدیدی را به این فیلم داشته اند.
سیریانا «Syriana»
فیلم سینمایی «سیریانا»، یک اثر سیاسی و دلهره آور به کارگردانی استیون گیگان است که در سال ۲۰۰۵ نامزد بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی اسکار شد. با این حال این فیلم از سوی گروهی از مخاطبان، فیلمی سردرگم کننده توصیف شد. «سیریانا» در چهار داستان جدا روایت میشود که هر کدام از آنها پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. میتوان گفت این فیلم سینمایی یک تمرین ذهنی و آزمایش دقت برای مخاطبان است. بازیگران این فیلم هم از جمله جورج کلونی توصیه کردند که تماشای این فیلم به سردرد گرفتن بعد از آن میارزد.