سال گذشته بود که جهانگیر کوثری خبر ساخت فیلمی درباره فروغ فرخزاد شاعر نامدار معاصر را به عنوان اولین بلند سینماییاش را اعلام کرد. فیلمی با عنوان «رگهای آبی فروغ»که فیلمنامهاش توسط جهانگیر کوثری و نعیمه اسلامی نوشته شده. چند وقتی خبری از این پروژه نبود تا طی هفتههای گذشته پیشتولید بخشهای دیگری از فیلم آغاز و باران کوثری به عنوان بازیگر نقش فروغ فرخزاد انتخاب شد. این انتخاب واکنش منفی کاربران را در پی داشت.
پوریا ذوالفقاری در اینستاگرام خود نوشت: نقل است که اوایل دههٔ هفتاد وقتی علی حاتمی نخستین دورخیز را برای ساخت «تختی» کرد، ناصر تقوایی به دوستان مشترکشان گفته بود: «به علی از قول من بگویید نکن! نمیشود. به من هم پیشنهاد ساخت طالقانی را دادند. تلاشی هم کردم و دیدم نمیشود.»
حق با تقوایی بود. فیلم و سریال «پرتره» در سینمای ما محکوم به شکست است و دلیلش هم روشن است؛ پرداختن به اشخاص و رخدادهای تاریخی نیازمند دخل و تصرف در روایتهای ثبتشده و نشده از آنهاست. ما در ایران «روایتها» نداریم. عمدتا یک «روایت رسمی» داریم که مرزها و حصارهایش هم محکم و مشخص است و هنرمند میزان آزادی عمل خود را در ایجاد تغییر در آنها به نیت خلق درام نمیداند. به سخن سادهتر ساخت اثر پرتره در جهان داستان و تصویر، نسبت مستقیمی با میزان آزادی فرهنگی در یک سرزمین دارد.
چیزی که ما نداریم! به همین دلیل حتی دربارهٔ شخصیتهایی که روایت رسمی از آنها به روایت غیررسمیشان نزدیک است و توافقی ضمنی بر سر جایگاه آنها بین مردم و حاکمیت وجود دارد نیز، کار به درد بخوری ساخته نشده و نخواهد شد. (تصور کنید ساخت فیلمی دربارهٔ جلال آلاحمد در دستور کار قرار بگیرد. مشکل اول؛ با اعتیادش به الکل چه کنیم و سکانس مرگش را – با توجه به آن جملهٔ سیمین دانشور که «جلال انقدر عرق خورد که ترکید!»- چگونه برگزار کنیم.)
سرودهها و نوشتهها و شکل زندگی و جایگاه فرهنگی فروغ فرخزاد آنقدر از گفتمان رسمی بعد از انقلاب دور بود که در رابطه با او حتی روایتی هم تولید نشد. بیشتر تلاش کردند نادیدهاش بگیرند و از او نگویند. (راستش فکر میکنم این سیاست از زور زدن الکی بهتر بود. دوستداران فروغ او را میخواندند و میخوانند و کسانی هم به او بد و بیراه میگویند. تاریخ نیز دورتر نشسته و در انتها قضاوتش را میکند.) از این نظر نفس تصمیم برای ساخت اثری داستانی دربارهٔ فروغ فرخزاد، (آن هم در جریان اصلی سینمای این سالها)از ابتدا غلط و محکوم به شکست است و اجرایش اگر نشانهٔ منفعتطلبی نباشد، حتما سند جهل و بیخبری سازندگان است. حالا فاصلهٔ نجومی سازنده و بازیگر از دنیا و شمایل فروغ، به جای خود!
نیما حسنینسب در این باره در اینستاگرام خود نوشت: «آقازاده» در ادبیات این سالها مفهومی عموماً سیاسی شده، اما در فرهنگ و ورزش و فجازی هم میشود مصداقهایش را رصد کرد. باران کوثری با هر معیاری از شاخصهای آقازادگی در بازیگری و فضای فرهنگی اینسالهاست که زیر چتر “ژن خوب” ایستاده که ساختهی آقازادهای هممسلک او و فرزند یکی از اصلاحطلبانی است که کوثری از بازوهای اصلی پروپاگاندای آنها بین “صله”بریتیهای سیاستزده بود.
حالا با انتشار خبر بازی باران کوثری در نقش فروغ فرخزاد-شمایل افسانهای هنر و ادبیات و از مظاهر زنانگی ایران-موج منفی بیسابقهای با نظرات مردمی و متنهای فجازی راه افتاده؛ انگار دیگر برای خیلیها مسجل شده که شانس این گزینشِ نامربوط را با رانت و بهخاطر کارگردانی پدر (که حیرتی مضاعف است) و اعتبار و احترام مادر در سینما به چنگ آورده و همین باعث اعتراضهای بهجا و مطالبهی عمومی حفظ سیمای یکی از مهمترین شمایلهای فرهنگ و زن ایرانی شده. همانطور که زرق و برقِ لایفاستایلِ “لاکچری” و متظاهرانهی آقازادههای معروف ابتدا باعث توجه و شهرت و سپس دلزدگی و خشم عمومی شد، حالا همه دارند تصویر آقازادهای را میبینند که از بابا مامانِ متنفذش «بازی در نقش فروغ» خواسته و این رویای بزرگ – و در شرایط عادی دستنیافتنی – با رانت به واقعیت پیوسته.
قابل حدس بود که نام فروغ و فاصلهی نجومی میان ظاهر و باطن و سلوک و گفتار او با باران کوثری و بیربطی عجیبِ پروژه با کلیت شرایط سینما و فرهنگ این سالها صدای عدهای را از رانت و تبعیض وحشتناکِ سینما و نمایشِ در آوَرَد. تا امروز کمتر کسی پرسیده بود او با این توان و استعداد محدود و ظاهر و بیان غیر استاندارد برای سینما و پرفرمنسهای ضعیف و شکستهای پیاپی تجاری و اعتباری چهگونه تا سیوچند سالگی در بیش از پنجاه فیلم سینمایی(!) و چندین تئاتر و سریال بازی کرده و چند سال اخیر هم پچپچهها و شایعاتی از راهاندازی پروژهها و تشکیل حلقهها و چیدن بازیگران و عوامل توسط او در فضای سینما و نمایش میچرخد.
حالا شاید نام و نفرینِ زنی تنها در آستانهی فصل سرد کار خودش را بکند و تولید و نمایشِ احتمالی فیلم زندگی فروغ فرخزاد ساختهی اول جهانگیر کوثری با بازی باران کوثری در فضای اخته و لبهای دوختهی این روزگار هم جریانساز شود و موج سنگین آنتیآقازادگی را از امثال سیده فاطمه حسینی و حمیدرضا عارف و ساشا سبحانی و کلی نام دیگر به فضای سینما و بازیگری بکشاند؛ فروغ خودش گفته بود: به مادرم گفتم «دیگر تمام شد»/گفتم «همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق میافتد»