بحثهای داغ روزهای اخیر درباره گزینه مناسب نشستن روی نیمکت تیم ملی با تأیید ادامه همکاری فدراسیون با دراگان اسکوچیچ به پایان رسید. بعد از صعود به مرحله پایانی مقدماتی جام جهانی در آسیا، بخشی از هواداران و کارشناسان بر این باور بودند که تیم ملی نیاز به مربی بزرگتری دارد. حتی پاسخ مبهم عزیزی خادم در بازگشت از بحرین نشان میداد که فدراسیون فوتبال بیمیل به همکاری با نام معتبرتری نیست، ولی با وجود شایعه مذاکره با چند گزینه آشنا در نهایت توافقی صورت نگرفت و اسکوچیچ از سر ناچاری ابقا شد.
حتی جمعی از طرفداران حفظ وضع موجود اعتراف میکردند که اسکوچیچ وزن کافی برای هدایت تیم ملی را ندارد و در مرحله قبل هم تنها به عنوان یک راهکار موقت به کار گرفته شد، ولی توجیهشان این بود که زمان برای تغییر سرمربی کافی نیست و انتخاب یک مربی جدید در فاصله دو ماه تا شروع مرحله جدید ریسک بزرگی محسوب میشود.
فاصله کوتاه بین دو مرحله مقدماتی اما دلیل فرعی ماندن پای اسکوچیچ بود و مشکل بزرگتر این است که فدراسیون فوتبال هیچوقت ساز و کاری برای انتخاب سرمربی تیم ملی نداشته است. انتخاب سرمربی تیم ملی یکی از مهمترین وظایف فدراسیون فوتبال است که بالاترین ضریب در نمرات رئیس و هیأت مدیره را دارد. حتی اگر فدراسیونی سایر وظایفش را به درستی انجام دهد، ولی انتخاب نامناسبی برای نیمکت تیم ملی داشته باشد، بیاغراق میتوان گفت که زحماتش بر باد میرود و نزد افکار عمومی نمره مردودی میگیرد. گزینش مناسب سرمربی تیم ملی همچنین با توجه به پاداشهایی که موفقیت در مراحل مختلف مقدماتی جام جهانی همراه دارد، میتواند اهرم اقتصادی مؤثری برای فدراسیون هم باشد و بخش بزرگی از هزینههای جاری را تأمین کند.
با وجود اهمیت بالای انتخاب سرمربی تیم ملی، فدراسیون فوتبال هیچوقت ساز و کار دقیقی برای این امر نداشته و همه چیز تقریباً به قضا و قدر سپرده شده است. بعد از برکناری کیروش، نامهای بزرگ زیادی مطرح شد که از همان ابتدا به یک شوخی تلخ شباهت داشت و مشخص بود که هرگز قرار نیست پای مربیانی مثل مورینیو به تهران باز شود. در نهایت هم یک مرکز فرهنگی در هلند که کار اصلیاش فروش صنایع دستی است، نام چند مربی را پیشنهاد داد و یکی از آنها (ویلموتس) به نیمکت تیم ملی رسید که نتیجه کار را همه دیدیم.
عزیزی خادم که به تازگی کارش را در فدراسیون شروع کرده و در حال چیدن نفرات در پستهای مختلف و کادرسازی است، حتی با وجود توافق مجدد با اسکوچیچ باید برای انتخابهای بعدی سرمربی تیم ملی به فکر ساز و کار مدرنتری باشد. ممکن است مربی کروات در میانه این مسیر به بنبست برسد یا در صورت صعود به جام جهانی فدراسیون به فکر انتخاب سرمربی بزرگتری بیفتد. اگر فدراسیون تا آن زمان به فرمولی برای انتخاب سرمربی نرسیده باشد، باز هم این سردرگمی تکرار خواهد شد و انتخاب بعدی هم از سر ناچاری خواهد بود.
فدراسیون فوتبال نیاز به یک مدیر فنی مسلط دارد (این یکی از وعدههای انتخاباتی عزیزی خادم بود) و وظیفه اوست که همیشه گزینههایی برای نشستن روی نیمکت تیم ملی داشته باشد. مدیر فنی باید مربیان مختلف را از نظر دانش، سبک کار، ویژگیهای فردی و اخلاق حرفهای بررسی و گزینههای مناسب را با توجه به شرایط مالی و امکانات فوتبال ایران جدا کند. اگر چنین روالی حاکم باشد، فدراسیون مجبور نیست هر بار از صفر شروع کند و برای پیدا کردن مربی جدید سراغ ایجنتها برود.
از طرف دیگر فدراسیون باید ارتباط سازمانی مناسبی با فدراسیونهای صاحب سبک فوتبال اروپا و جهان داشته باشد. این رابطه منظم نه تنها در بخش فنی و مدیریتی راهگشا است که برای انتخاب سرمربی تیم ملی یا مدرسان هم به کار میآید. فدراسیون فوتبال از طریق این فدراسیونها میتواند به راحتی با مربیان مورد نظرش ارتباط بگیرد و حتی درباره آنها اطلاعات کسب کند، نه اینکه مجبور شود سفرای ایران در اروپا که در حوزه دیپلماتیک تسلط دارند را برای پیدا کردن این و آن مربی واسطه کند.
فدراسیون جدید که کارش را تازه شروع کرده این بار برای تغییر سرمربی فرصت کافی نداشت و مجبور شد با اسکوچیچ ادامه بدهد، ولی این عذر در ماهها و سالهای آینده پذیرفته نخواهد شد و روش سنتی انتخاب سرمربی بهتر است هرچه زودتر برچیده شود.