سه سال پیش که ۱۵ بازیکن عمدتاً شاخص استقلال طی تابستان از این تیم جدا و جذب سایر تیمهای داخلی یا خارجی شدند، این تیم به قصد جبران همین تعداد بازیگر تازه جذب کرد. طبیعی بود که اولاً کیفیت اکثر نفرات «تازه آمده» با نفرات قبلی برابری نکند و ثانیاً بین بازیکنان جدید هم به لحاظ کیفیت و غنا تفاوتهای محسوسی وجود داشته باشد.
هرچه بود، از میان ۱۵ بازیکن جانشین به آرامی و به مرور زمان نفرات مؤثری مانند مسعود ریگی، آرش رضاوند و مهدی قایدی سربرآوردند و به عالیترین کیفیات رسیدند و برخی مثل عارف غلامی هم مطرح شدند و میلاد زکیپور و آرمین سهرابیان درخششهایی داشتند، اما تعداد ناکامها هم اندک نبود و مرور زمان نشان داد شماری از خریدهای پرشمار تابستانی آبیها در آستانه شروع لیگ هجدهم چیزی نبودند که میتوانستند باشند و باید میبودند.
ممارست ریگی و امثال او
در میان موفقترها و کسانی که گذشت زمان نشان داد در کلاس و سطح استقلال قرار داشته و یا خودشان را به چنان سطحی رساندهاند، مسعود ریگی یکی از بارزترینها بود. استقلال البته در یک موج جوانگرایی توسط علیرضا منصوریان سرمربی خود در لیگ هفدهم و ۸ هفته نخست لیگ هجدهم امثال سیدحسین حسینی، فرشید اسماعیلی و فرشید باقری را از جمع نفرات رده سنی امید خود به تیم بزرگسالان باشگاه ارتقا بخشیده و بهرههای آن را برده و امثال کاوه رضایی را هم از ذوب آهن گرفته و در خط حمله کارآمدتر ظاهر شده بود ولی وقتی در کوچ بزرگ تابستان ۱۳۹۷ پژمان منتظری و بسیاری از نامداران وقت استقلال این تیم را ترک گفتند، جایگزینی آنها واقعاً سخت بهنظر میرسید و فقط با همت و ممارست امثال ریگی بود که کمی تا قسمتی و شاید هم فقط ۴۰ تا ۵۰درصد از آن کار دشوار انجام شد و آبیها به مهرههایی مؤثر، ولو بسیار کمتر از نفرات جدا شده دست یافتند که میتوانستند روی آنان حساب کنند و سازنده آینده خویش تلقی نمایند.
مگر موجودی لیگ چقدر بالا است!
حالا در اواخر تابستان ۱۴۰۰ ریگی از استقلال جدا شده و به سپاهان پیوسته و فرشید اسماعیلی هم مازاد اعلام شده و باید به تیمی دیگر بیندیشد و پیش از تمامی آنها و به واقع از نیم فصل دوم لیگ بیستم فرشید باقری هم از جمع آبیهای تهرانی جدا شده و سرنوشتاش را با تیم دیگری پیوند زده بود. برای جدایی هر یک از آنها دلایلی اعلام شده که شاید چندان منطقی نباشند.
پول زیاد درخواستی مسعود ریگی علت جدایی او اعلام شده و در مورد فرشید اسماعیلی نیز نظرات فرهاد مجیدی که گفته میشود خواهان ادامه همکاری با وی نبوده، مبنا گذاشته شده است. چنین چیزی یعنی نظر ناموافق سرمربی استقلال در مورد ارسلان مطهری هم مطرح شد و صرفنظر از این که آیا واقعاً مجیدی این نفرات را نخواسته یا مسائلی غیر فنی در کار بوده است، باید پرسید مگر موجودی کنونی لیگ و کیفیت نفرات حاضر در بازار نقل و انتقالها آنقدر بالا است که بتوان بهراحتی و بدون بیم و متضرر شدن اقدام به خرید آنها و جبران غیبت امثال ریگی و احتمالاً اسماعیلی، مطهری و رشید مظاهری از این طریق کرد. فراموش نکنیم که استقلال طی همین ماه گذشته و به واقع در سه چهار هفته اخیر مهدی قایدی، شیخ دیاباته، محمد نادری و هرویه میلیچ را هم از دست داده است و سیاوش یزدانی هم پیشنهاداتی داشته است.
از سوی دیگر عارف غلامی هم دچار پارگی رباط صلیبی پا شده و در نتیجه در لیگ بیستویکم غایب خواهد بود و در خوشبینانهترین حالت هم زودتر از اردیبهشت ۱۴۰۱ قادر به رجعت به میدان نخواهد بود.
وقت زیادی که صرف هماهنگی میشود
اینها به ناظران میگوید که بهرغم جذب مهرههای مفیدی مانند امین قاسمینژاد، عارف آقاسی و زبیر نیکنفس به جمع آبیها در روزهای اخیر، آنها تا این لحظه بازنده نقلوانتقالهای تابستانی بودهاند زیرا از یک سو کیفیت نفرات جدا شده کلاً و در یک جمعبندی فنی بالاتر از کلاس و سطح بازیکنان جذب شده نشان میدهد و از جانب دیگر مدتی طول میکشد تا آقاسی، نیک نفس و قاسمینژاد با بازیکنان قبلی استقلال کاملاً هماهنگ شوند و طی این مدت وقوع انواع خسرانها و تحمل اقسام نتایج منفی برای این تیم محتمل است و اگر چه هرچیزی و هر رویدادی در فوتبال متصور و مقدور است و احتمال دارد که برخی محسنات صیدهای جدید آبیها زودتر از موعد برایشان تحقق یابد اما همیشه فرض حاکم و محتملتر این است که هر دستاوردی تابع گذشت زمانی باشد که فقط تمرین و ممارست و کار مشترک و طولانی مدت نفرات یک تیم پدید آورنده آن است.
راهی که طی نشد
شاید اگر سرمربی استقلال اندیشههای فنی بهتری داشت و ابتدا کیفیت بازار را میدید و سپس براساس آن خواهان رفت و آمد مهرهها میشد و مدیرعامل استقلال در عملیاتی هماهنگتر با مجیدی در بازار تابستانی فعالیت میکرد، به نقطه لرزان و شرایط مبهم فعلی نمیرسیدیم و استقلال با یک نزول فنی تقریباً قطعی مواجه نمیشد. نزولی که در درجه اول برخاسته از ایدهها و اقدامات سران آبی است و عوامل بیرونی سهم چندانی در آن نداشته است. یک مدیریت و صحنه گردانی هماهنگ بین مددی و مجیدی که البته چندان چشم دیدن یکدیگر را نداشتهاند، میتوانست از ضایعات فوق بکاهد و بعضی مهرههای مؤثر تیم را از طرق مختلف منجمله بالا بردن نسبی دستمزدهایشان و یا برآورده کردن برخی خواستههای دیگر در تیم ماندنی سازد و به تبع آن استقلالی را شکل ندهد که در فاصله ۴۵ روز تا شروع فصل جدید لیگ برتر حتی قدرت نسبی فصل گذشته را ندارد و فصلی که آبیها در نیمه دوم آن به وضوح قدرتمندتر ظاهر شدند و در ۱۱ بازی آخرشان فقط یک بار شکست خوردند و با وجود این از پرسپولیس و سپاهان که اول و دوم شدند، به ترتیب ۱۱ و ۹ امتیاز کمتر اندوختند و فقط به رتبه سوم رسیدند.
چیزی که شاید برای سایر تیمها امری پذیرفته و ناگزیر بهحساب آید اما برای تیمی در اندازهها و حد و اعتبار آبیهای تهرانی فقط یک شکست بزرگ تلقی میشود.
شکستی که در درجه اول محصول ندانستن قدر نیروهای خودی، عدم برقراری ارتباط صحیح و مؤثر کاری با آنها و در کلامی صریح نوعی خودزنی آشکار است.