انتقال اخیر حامد پاکدل به پرسپولیس روندی را که در نقلوانتقالات تابستانی امسال برای این تیم برقرار بوده، کاملتر کرده و چنان روندی را باید کوچ سراسری و گسترده «متوسطها» به تیم قرمزپوش پایتخت نامید.
دو ایراد بزرگ در این فرآیند وجود دارد؛ یکی این است که تقریباً تمامی نفرات انتقالیافته به پرسپولیس طی روزها و هفتههای اخیر فقط تعدادی بازیکن معمولی هستند و هیچیک خصلتهای ممتاز و فوقالعادهای ندارند و «متوسط» بهترین واژه مشترک برای توصیف آنهاست. ایراد دوم که حتی از نقیصه اول هم بزرگتر و نگرانکنندهتر مینماید، این است که تیمی که این نفرات معمولی به آن ملحق شدهاند، نه هر تیمی بلکه پرسپولیس است که هر پنج دوره اخیر لیگ برتر فوتبال کشور را فتح کرده است.
سرخها برای تکرار آن توفیق بزرگ، مجبور و محکوم به صید بهترینهای فوتبال کشور هستند ولی خریدهای اخیر آنان هر چیزی هستند الا چنین متاعی. برای تمامی آنها باید احترام فراوانی قائل شد زیرا بسیار زحمت کشیده و سرانجام به سطحی رسیدهاند که پرسپولیس -ولو با تصمیمهایی غلط- خواستار آنها شده است ولی واقعیت مسلم و مسأله بسیار مهمتر پس از ادای احترام به هر بازیکن موجود در بازار انتقالها و هر فوتبالیست زحمتکشی، میزان توانایی و کلاس کار آنهاست و اگر اینها درست نباشد، چطور میتوان بر روند جذب آنان مهر تأیید زد و این بازیکنان را از عوامل اصلی یک ناکامی احتمالی برای پرسپولیس در فصل پیشرو ندانست؟
در هفتههای اخیر احمد نوراللهی، شهریار مغانلو و حسین کنعانیزادگان از پرسپولیس رفتهاند و در عوض علیرضا ابراهیمی از گلگهر، رضا دهقانی از نساجی، علی نعمتی از تیم پدیده، رضا اسدی از لیگ اتریش و حامد پاکدل از آلومینیوم اراک سرخپوش شدهاند. حتی یک محاسبه سریع و یک قیاس سرپایی مشخص میکند که تیم پرطرفدار قرمزپوش چه جواهرات گرانبهایی را از دست داده و اگر به دوستان برنخورد، چه بازیکنان معمولی و متوسطی (و حتی در چند مورد «سنبالا») را بهجای آنها استخدام کرده است.
فوتبال یک بازی غیر قابل پیشبینی و در صحنه مسابقات آن هر رویدادی قابل تصور و مقدور است بنابراین امکان دارد یک یا شماری از همین بازیکنان معمولی هم در پرسپولیس بدرخشند و کارهای تیم را کموبیش راه بیندازند، بخصوص که انگیزهها و پیامدهای درخشش در یکی از دو تیم پرطرفدار پایتخت بهگونه و اندازهای است که اکثر نفرات تازه آنها را تا سطحی بالاتر از سطح و کلاس واقعیشان نائل میسازد.
با این حال اگر یک قیاس فنی صریح و بیتعارف در دستور کار قرار گیرد، به این سؤال بدیهی و افسوسی بزرگ میرسیم که توانایی نفرات جدا شده کجا و مهارت بازیکنان تازه کوچکرده به پرسپولیس کجا؟
شکی نیست که انگیزههای کسب شهرت و موفقیتهای بیشتر در پرسپولیس و محسنات بازی کردن کنار ستارههایی مثل امیری، عالیشاه، کامیابینیا، آلکثیر، لک و البته سیدجلال حسینی و بازیکنان کارآمدی همچون آقایی، سرلک و پهلوان نفرات تازه پرسپولیس را هم تا حدی متحول خواهد کرد و آنها با گذشت پنج، شش ماه و حداکثر یک سال به سطوحی میرسند که از سطح فعلیشان بالاتر خواهد بود اما تکرار میکنیم که اگر همین حالا و شرایط کنونی را مبنا بگذاریم و در میان شهریورماه ۱۴۰۰ درصدد یک ارزشگذاری حقیقی و بدون تعارف روی رفتهها و آمدهها باشیم، کفه ترازوی رفتهها بشدت سنگینی میکند و هیچیک از آمدهها کیفیت و کلاسی را ندارند که سالهاست در نفرات قبلی و اصلی پرسپولیس دیدهایم و این تیم را به یکی از طلاییترین اعصار حیاتش رهنمون کردهاند.
مشکل پرسپولیس فقط کیفیت بهوضوح نازلتر خریدهای جدیدش در قیاس با کوچکردههای تابستان امسال این تیم نیست و در یک منظر کلیتر و افق وسیعتر باید به این نکته هم بذل توجه کرد که سرخهای پایتخت یک فصل پیش از آن شجاع خلیلزاده، علیرضا بیرانوند و علی علیپور و باز یک فصل پیش از آن مهدی طارمی را هم به تیمهای خارجی واگذار کرده بودند و مهدی ترابی هم پیش از بازگشت موفقاش به جمع سرخها قدری کمتر از یک فصل کامل را در لیگ قطر سپری کرده بود. با این اوصاف در سه سال و اندی اخیر پرسپولیس یک فوج بازیکن عالی را از دست داده و آنچه بهعنوان عوض و نفرات جانشین گرفته، بجز در مواردی معدود کیفیتی آشکارا پایینتر از رفتهها داشتهاند.
توان باقیمانده از تکستارههای قبلی و ابقاشده، انگیزه و تلاش مفرط نفرات جانشین برای جا افتادن در مکانیسم پرسپولیس و البته کوشش هوشمندانه و توفیقآمیز یحیی گلمحمدی و همکارانش در کادر فنی این تیم سبب شده سرخها در نگاه نخست و در کوتاهمدت در صحنه مسابقات و در زمینه کسب نتایج مورد نظر ضرر چندانی نکنند و کسب پنجمین قهرمانی متوالی در لیگ برتر در فاصله اندکی پس از فتح مجدد سوپرجام به تعویق افتاده کشور نشانههای صحت این ادهاست، اما برای هر موضوع و دستاوردی یک حداکثر و سقف معین وجود دارد و نمیتوان تا ابد و در درازمدت از بازیکنان متوسط و از ادغام کلاس معمولی آنها با توانایی بالاتر ستارههای تیم معجونی ساخت که همچنان موفقیت بیافریند.
در چنین روندی ستارهها هم سرانجام روزی کماثر و یا از تیم جدا میشوند و بهآرامی و بهتدریج شمار متوسطها و غیرستارهها بیشتر از ستارهها میشود و روزگاری خواهد رسید که فقط با استفاده از روندگی و جنگندگی تعدادی بازیکن بهاصطلاح «کارگر» و ضمیمه کردن آن به کلاس و فن چند ستاره نمیتوان به موفقیتهایی رسید که شبیه به توفیقهای عظیم چند سال اخیر پرسپولیس باشد. مثل زه یک کمان میماند؛ شما فقط تا یک سطح معین و معمول میتوانید آن را بکشید و اگر زیادهروی کنید و آن را بیشتر از حد مقاومت و کشش زه بکشید، نهتنها تیرتان را به هدف نخواهید زد بلکه زه پاره خواهد شد و خودتان آسیب خواهید دید!
این چیزی است که اگر پرسپولیس در سیاستهای خرید و فروشش و در استخدامهای بعدی خود با وسعت و دقت لحاظ و اجرا نکند، بشدت متضرر خواهد شد و دیر یا زود از اریکه قدرت با شدت هرچه بیشتر سقوط خواهد کرد و نه اعتباری برایش خواهد ماند و نه تاج و کیانهای متعددی که در سالهای اخیر به دفعات تصاحب کرده و به لطف سیاستهای نقلوانتقالاتی بهترش. در گذشته نزدیک هم خودش را حاکم مطلق فوتبال کشور ساخته و هم به یک کابوس بزرگ برای رقبایش و دلیل اصلی ناکامی آنها تبدیل شده است.