حالا که رشید مظاهری برخلاف حرفهای چند روز گذشتهاش قرارداد خود با استقلال را فسخ کرده دیگر نباید منتظر راندهای تازه مبارزه او با سیدحسین حسینی بود. مبارزهای که کمتر نشانی از یک رقابت سنتی فوتبال دارد و بیشتر شبیه به مبارزات بوکس است.مظاهری که در اواخر لیگ بیستم جای ثابتاش درون دروازه آبیهای تهرانی را از دست داده و حسینی گوی سبقت را از او ربوده بود، بر طبق اخبار و معادلات موجود اولیه باید به سپاهان میرفت تا جای سید پیام نیازمند را که به لیگ پرتغال کوچ کرده است، بگیرد اما چنان انتقالی در اواخر تیرماه و اوایل مرداد جور نشد و چون پیشنهاد دندانگیر دیگری هم برای رشید نرسید به نظر میآمد که او مجبور شده در استقلالی بماند که آشکارا آرزوهای او را برآورده نکرده است.
با این حال فسخ یکطرفه قرارداد رشید با آبیها در روز دوشنبه یک بار دیگر مسیر او را به سوی اصفهان سوق داده است. در مورد حسین حسینی هم از همان آغاز شکی وجود نداشت که او برخلاف ادعاهای فراوانی که در سه چهار سال اخیر داشته هرگز استقلال را ترک نمیکند زیرا میداند هیچ جای بهتری را پیدا نمیکند و به هر تیم دیگری برود چنین حاشیه امنیت و جایگاه بالنسبه رفیعی نخواهد داشت و او را بیهوده روی سرشان نمیگذارند و فقط استقلال است که او را بزرگتر از آنچه واقعاً هست، میداند.
اینگونه مسائل رایج است اما
با این اوصاف و مقدمات هم مظاهری که ذاتاً و براساس کلاس و شرایط موجود دروازهبان بهتری نسبت به حسینی است و هم حسینی که در سه چهار سال اخیر دائماً و به شکلهایی آشکار و نهان بر سر پیراهن ثابت تیم با سیدمهدی رحمتی و پس از رفتن وی با مظاهری ستیز داشته و همیشه خودش را بالاتر از آنها دانسته (حال آنکه پایینتر از هر دوی آنها است) باید وارد مبارزه تازهای میشدند که طول مدت و خط استمرار آن حداقل تا پایان فصل فوتبالی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ میبود که چون دیرتر از تمامی ادوار قبلی لیگ شروع میشود، بعید است که زودتر از شهریور ۱۴۰۱ پایان گیرد.
در این نبرد و مبارزه روی «رینگ صلاحیت» هر کدام که موفقتر میبودند و از دید داوران (در واقع مربیان استقلال) و ناظران (به واقع هواداران و تماشاگران فوتبال) امتیازات فزونتری میاندوختند، پیراهن شماره یک تیم را میپوشیدند و به قولی «روی» طرف مقابل را کم میکردند! با این حال چون فصل طولانی است و انواع اتفاقات روی میدهد معمولاً جولان یکی از این دو سنگربان بر دیگری دائمی و به طول تمام فصل نخواهد بود و چند باری در این پروسه تغییر ایجاد میشود و شرایط و جایگاه دو دروازهبان عوض خواهد شد و «هر کسی را چند روز نوبت اوست». فصل پیش نیز با فیکس بودن مظاهری در بدو الحاقش به استقلال آغاز شد ولی پس از یکی دو نمایش بد «رشید» و بخصوص دو گل آسانی که در دربی رفت از پرسپولیس خورد محمود فکری سرمربی وقت آبیها سیدحسین حسینی را به جای او درون دروازه گذاشت.
با این حال حسینی بیروحیه چنان بد ظاهر شد (و حتی گل به خودی هم زد) که رشید بلافاصله به ترکیب اصلی بازگشت. بعد از رفتن فکری و شروع سومین عصر زمامداری فرهاد مجیدی در جمع آبیها و در یک سوم پایانی لیگ بیستم به تصمیم این مربی حسینی باز درون دروازه آنان ایستاد و رشید به روی نیمکت رفت و حسینی این بار به قدری خوب ظاهر شد که در ۱۱ بازی متوالی در ۷ مورد کلین شیت کرد و فقط در ۴ بازی گل خورد و آبیها در کل این ۱۱ مسابقه فقط یک مرتبه پذیرای شکست شدند. با این اوصاف اگر در این معادله تغییری ایجاد نمیشد و چنانچه مظاهری با لغو قراردادش با استقلال از این تیم فاصله نمیگرفت در شروع لیگ بیست و یکم (از ۲۷مهرماه) برخلاف لیگ بیستم حسینی در قالب دروازهبان ثابت استقلال ظاهر میشد و این بار مظاهری میبود که باید بیرون زمین مینشست و منتظر اشتباهات بزرگ تازهای از سوی حسینی میماند تا جای ثابتاش را باز یابد.
اشتباهاتی که البته بسیار بعید است از سوی حسینی سر نزند و دیر یا زود شاهد وقوع این رویداد خواهیم بود و اصولاً در هر ورزشی و در رشتههایی که ورزشکارانی برای کسب جایگاه ثابت در تیم خود میکوشند، امری کاملاً عادی و رایج است. البته با رفتن مظاهری بهره اشتباهات احتمالی حسینی به دروازهبانی خواهد رسید که سنگربان دوم آبیها در لیگ بیست و یکم خواهد بود و هنوز مشخص نیست که این سنگربان کیست.
از زشتترین تا محترمترین
با این حال شیوه رقابت حسینی و مظاهری در این پیکار روحی – فنی ویژه هرگز چیزی نبوده که باید باشد و مثل بسیاری از رقابتهای موجود در این زمینه مبتنی بر بعضی اصول نه چندان دلپذیر و سرشار از برخی حاشیهها بوده است. زدن حرفهای دو پهلو در مصاحبهها و تأیید کلامی رقیب در محافل و در حضور سایرین ولی «زدن» علیه او در خفا و پیریزی شرایطی بد برای رقیب به قصد زمین خوردن وی مواردی است که بارها در رقابت بازیکنان «هم پست» و نفراتی که کیفیتشان چندان از یکدیگر دور نیست، محقق و مشاهده شده و بعید بود که در فصل پیشرو و در رقابت تازه حسینی و مظاهری و به قولی در راندهای جدید مبارزاتیشان نیز اجرا و رؤیت نشود.
در استقلال هم اینگونه دعواها اصلاً بیزمینه و بدون پیشینه نیست و اگر نسخه «رحمتی – حسینی» آن در لیگهای شانزدهم تا نوزدهم مثل ورسیون اخیر «حسینی – مظاهری» بیشتر به طور پنهانی و در پشت پرده بود در دوره رقابت اسفبار پرویز برومند با هادی طباطبایی در طول دهه ۱۳۸۰ به ابعادی وسیع و بسیار خسرانساز رسید و به کل آبروی باشگاه استقلال لطمه وارد کرد.
در گذشتههای دورتر رقابت ناصر حجازی فقید با منصور رشیدی که در سالهای دهه ۱۳۵۰ و در جام تخت جمشید سابق شکل گرفت اگرچه هرگز چهره زشتی به خود نگرفت و حائل احترام و رعایت حرمتها بین این دو سنگربان ملی پوش حفظ شد اما آن رقابت نیز بدون بعضی نشانههای مضر و برخی آثار سوء نبود. در گذشته نزدیکتر و به واقع در نیمه اول دهه ۱۳۹۰ نیز رقابت وحید طالبلو با سیدمهدی رحمتی که در ۹۰ درصد اوقات به سود سیدمهدی تمام میشد یک پیکار سراسر «ورزشی» و فقط مبتنی بر فن و اصول دروازهبانی نبود و بارها طالبلو ادعا کرد که حق او بسیار بیش از این بوده و جایگاه وی بر اثر ملاحظات غیرورزشی پایمال شده است.
یک نمونه موفق
واقعیت امر و برداشت صحیح هر چه باشد و هر یک از اضلاع و آدمهای اتفاقات فوق بیشتر از دیگری بر حق باشند شکی نیست که ایراد اصلی را باید در سیاستهای متحده باشگاه و تصمیمهایی دانست که سران آبی در مورد جذب دروازهبانهای خود اتخاذ و اجرا کردهاند. این یک فرضیه و فراتر از آن یک توصیه معقول و همیشگی به تمامی باشگاههای فوتبال بوده است که در استخدام دروازهبانها به گونهای عمل کنند که کاملاً همسطح و به تبع آن صاحب ادعاهای بزرگ و یکسان نباشند و یکی از آنها از همان بدو ورود به تیم پذیرفته باشد که نفر شماره دو است و فقط در صورتی درون دروازه میایستد که برای سنگربان اول اتفاقی رخ داده و مثلاً مصدوم یا سه اخطاره و یا بیمار شده باشد.
چنین وضعیتی در سالهای اخیر با خردورزی لازم در پرسپولیس به طور کامل به اجرا درآمده و بوژیدار رادوشویچ کروات ابتدا در دوره جولان علیرضا بیرانوند و سپس در زمان به قدرت رسیدن حامد لک کاملاً پذیرفته است که فقط دروازهبان ذخیره و مرد شماره دو باشد و تنها در صورتی بازی کند که اتفاقی برای این دو نفر بیفتد و در حال حاضر و برای لیگ بیست و یکم نیز بوژیدار با پذیرش این مسأله و قبول مجدد نقش دوم برای خود پا به پای سایرین تمرین و فقط برای روزهایی دورخیز و کسب آمادگی و البته بیتابی میکند که حامد لک بر اثر اتفاقی نتواند پیراهن شماره یک را بر تن کند.
البته چنین اتفاقی در کل لیگ بیستم که با قهرمانی مجدد سرخهای تهرانی به پایان رسید فقط یک بار برای رادوشویچ روی داد و در ۲۹ بازی دیگر لیگی حامد درون دروازه ایستاد و در اثبات لیاقتاش برای این امر تا آنجا پیش رفت که ۱۷ بار کلین شیت کرد و فقط ۱۴ گل خورد و با این آمار به عنوان برترین دروازهبان فصل انتخاب شد.
آیا بهتر نبود؟
در پایان سخن فقط میتوان از استقلالیها و به واقع از بانیان راندهای تازه مبارزه نه چندان توأم با مروت حسینی و مظاهری (که البته با جدایی «رشید» از جمع آبیها منتفی شد) پرسید آیا بهتر نبود آنها هم با اتخاذ و اجرای سیاستهای لازم در این زمینه و حفظ یکی از دو دروازهبان فوق و قطع همکاری با دیگری و آوردن سنگربانی تازه و خوب (و نه فوقالعادهای) که از آغاز پذیرفته باشد فقط مرد شماره دو است به همه حرف و حدیثها پایان میدادند و تیم را مجدداً وارد یک راه به شدت پرحاشیه و همراه با قهر و آشتی سنگربانان و حرفهای بودار و اشارات غیرورزشی و انواع دردسرهای برخاسته از آن نمیکردند؟
درست است که رفتن اختیاری مظاهری از اردوگاه آبی ضررهای کلان چنان رقابت پرحاشیه و پرمسألهای را منتفی و به خودی خود مشکل را حل کرد ولی آیا خود مدیران آبی با پیشدستی و انجام انتخابی درستتر و چینش بهتر و عاقلانهتر دروازهبانهایشان نباید زودتر از هر کس دیگری این موضوع را حل میکردند؟