بهناز متولی باشی کارگردان تئاتر، استفاده از افراد با تجربه در حوزه فرهنگ را در جهت پیشبرد اهداف فرهنگی مهم دانست.
بهناز متولی باشی کارگردان نمایش «دارائیت A نامساوی A» در گفت و گویی درباره موضوع این اثر گفت: این نمایش مضمونی اجتماعی دارد و اثرات تخریبی اتفاقات زندگی یک انسان را با دو وجه نشان میدهد. در واقع به تصویر کشیدن دوگانگی محض در یک زندگی که میتواند زندگی هرکدام از ما باشد؛ انسانی که میخواهد برود، اما تصمیم به ماندن میگیرد.
وی درباره دلیل اجرای این نمایش بیان کرد: دغدغه و فکر من انسانیت و انسان بودن جامعه بشریت است؛ چیزی که این روزها در حال نابود شدن است تا جایی که که خوی حیوانی بشر این اشرف مخلوقات روز به روز افزونتر وپررنگتر میشود.
متولی باشی درباره هدف از اجرای این نمایش و تاثیر گذاری روی مخاطب توضیح داد: هدف به چالش کشیدن ذهن تماشاچی است. به نظر من مخاطب تئاتر از شعور خاصی برخوردار است؛ چون این نوع نحوه نمایش در نوع خودش پیچیدهترین است و احتیاج به تفکر بسیاری دارد تا یک پروژه تئاتری قابل اجرا شود. پس مخاطبی که این ابزار را برای مشاهده انتخاب میکند انتظار دیدن یک چیز خاص را دارد که مغزش را به جهش و پویایی دعوت کند. برای مخاطب خودمان باید ارزش خیلی زیادی قائل شویم و برای ذهن پویای آن خوراک مناسبی تدارک ببینیم و هر ساندویچی را برای او نپیچیم.
این هنرمند درباره نحوه انتخاب بازیگران توضیح داد: روند انتخاب بازیگر ما بسیار طولانی بود، چون در طی تمرینات افراد زیادی آمدند و تعهد دادند؛ اما به علت حجم بالای تمرینات و سنگین بودن نوع تمرینات و زمان طولانی به دلایل دیگر نتوانستند با ما همکاری کنند. اولین چیزی که در انتخاب بازیگر همیشه مد نظر من بوده، تعهد و مسئولیت پذیری و صبور بودن است. خوشبختانه افراد بسیار خوبی در طول این پروژه با من همراه بودند، چه در بازیگران و چه عوامل. واقعاً خوشحالم که با آنها در این پروژه همراه بودم.
این کارگردان تئاتر درباره طراحی دکور توضیح داد: جدا از مبحث هزینهها اصولا با طراحی صحنه سبک بیشتر موافقم تا طراحی یک دکور سنگین و حجیم. معتقدم تئاتری که برپایه دکور باشد، بیشتر فیلم است تا تئاتر. البته این امر بستگی به سبک کار هم دارد. بیشتر دوست دارم نحوه اجرا و فضایی که با بازیگرانم ایجاد میکنم، به گونهای باشد که بتواند اصل مطلب را برساند. در واقع ابزار اصلی من در کار از لحاظ اولویت بندی اول بازیگر، دوم موسیقی، سوم لباس، چهارم گریم و در آخر طراحی صحنه است.
وی درباره نحوه اجرای کار توضیح داد: باید بگویم که در این تئاتر دیالوگ وجود ندارد؛ چون دوست داشتم تماشاچی را وادار به دیدن با دقت همراه با گوش دادن کنم. اگر اول خوب ببینیم و خوب گوش دهیم بدون کلام نیز میتوان خیلی چیزها را آموخت. پس روشی را انتخاب کردم که از کلام استفاده نمیکند یعنی کرگرافی و از آنجا که در این نوع روش نمایش هیچ تخصصی نداشتم، از متخصص این روش سعید خزاعی کیان که دانش آموخته کرگرافی از دانشگاه ایتالیاست، استفاده کردم.
متولی باشی درباره مشکلات تئاتر هم اظهار داد: از مشکلات کار هرچه بگوییم کم گفتیم مخصوصاً در این اوضاع که همه به انداره کافی با آن آشنایی دارند. یکسری مشکلات که از اول تئاتر بوده؛ مثل نبود بودجه و نبود حمایت مناسب. اما در این اوضاع کمبود بودجه بیشتر خودش را نشان داد و البته همکاری نکردن بعضی افراد به اصطلاح هنرمند که فقط روند کار را کندتر کرد. از آنجا که تئاتر یک کار گروهی است و این گروه نمایشی عاشقانه کار را جلو میبردند، هیچ مشکلی نمیتواند آنان را از پای در آورد.
این هنرمند در ادامه به تشریح سایر مشکلات تئاتر پرداخت و گفت: اولین مشکل از خود جامعه تئاتری است که با یکدیگر همدلی و همبستگی ندارند که البته این را در کل جامعه میبینیم. وقتی من خود را تئاتری میدانم اما از تئاتر به هر شکل و فرصتی حمایت نکنم و دنبال بلیت مجانی باشم یا با هر شکلی بخواهم کار کسی را خراب کنم یا کار کسی را قبول نداشته باشم، دیگر چه فایده ای دارد. وقتی من ِ تئاتری مدام سعی کنم فقط نقد غیرحرفهای داشته باشم یا بیش از اندازه هندوانههای مفت مفت در جیب افراد ناشی بگذارم یا از تئاتر سوءاستفادههای نامطلوب بکنم و پول به جیب بزنم یا تئاتری بودن را فقط در شال و لباس گشاد و سیگار گوشه لب بدانم و … خب دیگر از بدنه این تن نحیف چه خواهد ماند؟
وی در پایان افزود: من تئاتری نیستم من یک فرهنگی عاشق تئاترم. متعجبم چرا اعضای یک گروه و صنف خودشان به تخریب گروه و صنفشان میپردازند؛ طوری که هر کسی به خودش اجازه نقد کردن تئاتر را بدهد. تئاتر شرف و حیثیت دارد؛ تئاتر اصل فرهنگ یک جامعه است و چیزی نیست که بتوانیم به آن توهین کنیم. تئاتر آنقدر سنگین و حجیم است که حتی برای گفتن یک دیالوگ در آن باید ساعت ها، ماهها و سالها فکر کرد؛ تحقیق کرد تا بتوان دیالوگ ماندگاری را به بهترین شکل ممکن ثبت کرد. چگونه میتوان در پستهای کلیدی این صنف مهم و معتبر از افرادی استفاده کرد که حتی نمیتوانند مدیریت حسابرسی آن را داشته باشند چه برسد به مدیریت فرهنگی؟! منظورم ردههای بالای این عرصه است آنهایی که میآیند، مینشینند و دستور میدهند. در حالی که شاید حتی یک بار هم خاک صحنه را در حلق خود احساس نکرده اند؟! اما انتظاری که دارم این است که جناب وزیر ارشاد برای شادی دل ما گروههای کوچک، یک بار بدون هیچ بودجهای تشریف بیاورید و یک پروژه تئاتر نیم ساعته با کمترین پرسوناژ را بسازند.