چند روز پیش در دیدار با دکتر قالیباف صحبتهایی داشتید مبنی بر اینکه تنها تعداد اندکی از بازیگرهای سینما هستند که وضع مالی خوبی دارند و به اصطلاح دستشان به دهانشان میرسد و مابقی اهالی سینما، به ویژه با وجود شرایط کرونا، آسیب زیادی دیدهاند؛ قدری بیشتر درباره این موضوع توضیح دهید.
همیشه وقتی ما صحبتی میکنیم قابلیت این را دارد که یک سوءتفاهمهایی را ایجاد کند، بنابراین خوب است که در این باره توضیح بیشتری بدهم. بدنه سینمای ایران الان از سینما فراتر رفته و باید درباره صنعت تصویر صحبت کنیم؛ به این مفهوم که علاوه بر سینما تمامی آدمهایی که در تولیدات شبکه نمایش خانگی، پلتفرمها و ویاودیها کار میکنند و نیروهایی که در تولید سریالهای تلویزیونی فعالیت میکنند، بدنه صنعت تصویر ایران را تشکیل میدهند و در حقیقت بدنه سینما از حد فیلم سینمایی فراتر رفته است و به همین دلیل دیگر نمیتوانیم بگوییم خانه سینما ۵هزار عضو دارد، بلکه باید گفت چیزی حدود ۷ تا ۸هزار نفر مشغول کار در این عرصه هستند.
سینما یک ظاهر گولزنک و پر زرق و برقی دارد و همه نگاهها به آن چند بازیگری است که مطرح و احتمالا سوپراستار هستند یا چند کارگردان یا فیلمبردار مطرح سینما، اگر ظاهر قضیه را نگاه نکنیم، مابقی افراد در شرایط بسیار بد معیشتی به سر میبرند، بهخصوص در دو سال گذشته که به دلیل کرونا و تعطیلی سالنهای سینما و افت شدید تولیدات سینمایی، یک بیکاری عظیمی ایجاد شده و واقعا اگر در این دو سال پلتفرمها نبودند و تولیدات شبکه خانگی نبود، اوضاع بسیار بدتر میشد. الان بالاخره یک تعدادی از دوستان ما در تولید و ساخت سریالها کار میکنند و میتوانند ارتزاق کنند که اگر اینها هم نبود ما شرایط بسیار بدی داشتیم.
بدنه سینما، بدنه انجمن بازیگران، بدنه کانون کارگردانان و… در شرایط خوبی نیستند، اما متاسفانه همه نگاهها به آن چند نفری است که شاید در بازیگرها به تعداد انگشتان دو دست نباشند و در کارگردانها هم شامل ۷ یا ۸ یا نهایتا ۱۰ نفر هستند که اتفاقا بحث ما درباره آنها نیست، زیرا آنها در این شرایط اقتصادی بالاخره آنقدر بنیه قوی دارند که بتوانند از پس مشکلاتشان بربیایند. معضل ما بدنهای است که بسیار ضعیف است و شاید حتی پساندازی هم ندارد که بتواند این روزها را به راحتی بگذراند. دوستان در خانه سینما طی دو سال گذشته خیلی تلاش کردند که کمکی به آنها بکنند اما این کمک بسیار ناچیز بوده، زیرا بنیه خانه سینما بیشتر از این نیست که بتواند کمک بیشتری انجام دهد.
حال اگر ما بیایم و با یک شرایط کمرشکن مالیاتی به این بدنه فشار بیاوریم، قطعا شامل آن دوستانی نمیشود که نه فقط قراردادهایی میبندند و دستمزدهایشان را با بیتکوین دریافت کنند، بلکه حتی پیشنهادشان این است که من دستمزدم را به دلار میگیرم و آن دلار را هم به حسابم در آمریکا واریز کنید! قطعا به آنها فشار نخواهد آمد، آنها راههای فرار مالیاتی را بلدند که میدانند چگونه این کار را انجام دهند. این فشار به کسانی وارد میشود که مثلا بعد از سه سال بیکاری مشغول یک کاری شدهاند و حالا بابت آن کار باید مالیات سنگینی هم بپردازند.
بحث ما بر سر این موضوع است که حرفه سینما، تعریفی دارد که شاید برای خیلی از دوستان سازمان امور مالیاتی تعریف روشنی نباشد. ما نه حق بیکاری داریم و نه حقوق ماهانه ثابت. من به عنوان یک کارگردان ممکن است الان یک فیلم بسازم و بعد از آن چهار سال نتوانم کار کنم. کانون کارگردانان ۴۰۰ نفر عضو دارد، در بهترین حالتی که در تولیدات سینمایی وجود داشته، ما سالی ۷۰ تا ۸۰ اثر تولید کردهایم، پس به هر کارگردانی، هر چهار یا پنج سال یک بار شاید نوبت برسد که بتواند فیلمی بسازد. کارگردانی هم داریم که دو سال یک بار فیلم میسازد، اما اگر دستمزد همان کارگردان را هم به شکل ماهانه سرشکن کنند، میبینند که در خیلی از مواقع از دستمزد یک کارمند متوسط هم پایینتر است.
عوامل دیگری مثل دستیار کارگردان، برنامهریز، دستیار فیلمبردار، طراح صحنه و… که دستمزدهای پایینتری میگیرند، شرایط غیرقابل تصوری دارند. اینها زمان بیکاری دارند و اصلا اینطور نیست که وقتی یک کار تمام میشود، بلافاصله یا یک هفته بعد سر کار بعدی بروند. بعضی اوقات پنج ماه، شش ماه و حتی یک سال بیکار هستند تا موقعیت دیگری پیش بیاید و سر کار دیگری بروند. به زعم من محاسبه مالیات آنها بر اساس دستمزدی که میگیرند، محاسبه درستی نیست و یک فشار خیلی بدی را به بدنه سینما وارد میکند.
بنابراین شما میگویید که باید یک مالیات حداقلی یا معقولتری برای بدنه سینما در نظر گرفته شود؟
این حرفه باید در سیستم مالیاتی تعریف شود و بر اساس تعریف حرفه و ضریبی که برای مشاغل در نظر میگیرند و بررسی اینکه اگر مثلا من امسال یه کاری کردم و بهعنوان کارگردان ۲۰۰ میلیون تومان دستمزد گرفتم، آیا در سال گذشته هم کار کردهام یا نه، مالیاتش مشخص شود. یعنی باید همه اینها لحاظ شود و بر اساس آن برای من مالیات تعیین شود. البته درست است که ما یک قانونی داریم که چند سال پیش مصوب شده که بر اساس بند ل ماده ۱۳۹ تمامی هنرمندان و نشر را از مالیات معاف کرده است، ولی عملا برخی افراد به این موضوع همیشه معترض بودند و میگویند چرا هنرمندان نباید مالیات بدهند، در حالیکه وضعشان خوب است، اما این وضعشان خوب است از کجا میآید؟ از همان تعداد اندک میآید، نه از بدنه سینما. بدنه سینما وضعش خوب نیست، بدنه سینما حالش خوب نیست، اینکه ما ببینیم بازیگری مثلا ماشین و خانه لاکچری دارد یا یک کارگردانی مثل آقای فرهادی فیلمش در سطح جهانی اکران میشود و میتواند درآمد خوبی داشته باشد، به معنای تمام آن ۴۰۰ کارگردان عضو کانون کارگردانان نیست، اما دوستان آنها را میبینند و میگویند چرا نباید به سینماگران و هنرمندان مالیات تعلق بگیرد؟
تعدادی از آدمها هم از بیرون به عنوان سرمایهگذار وارد پروژههای سینمایی میشوند و میخواهند به واسطه حضور در یک کار فرهنگی از مالیاتها فرار کنند، همانطور که در ورزش هم چنین اتفاقهایی میافتد. آیا این معافیت مالیاتی راهی برای سوءاستفاده این افراد نیست؟
این موضوع چه در ورزش و چه در سینما هیچ وقت به صورت فردی صورت نگرفته است. طبق یک قانونی که ظاهرا وجود داشته موسسات، کارخانجات و شرکتها اگر به یک میزان معینی در امور فرهنگی سرمایهگذاری میکردند، از یک معافیت مالیاتی بهرهمند میشدند، اما در سینما شرکتها سرمایهگذاری نکردهاند، این سرمایهگذاریها به صورت فردی بوده و بابت این سرمایهگذاری که انجام دادهاند مثلا شرکت یا موسسه یا کارخانهشان از مالیات معاف نشده است. از طرف دیگر بحث مالیات تهیهکنندگان با مالیات بدنه سینما کاملا فرق دارد. یکی از دلایلی که میگویم باید مشاغل سینمایی در سیستم مالیاتی تعریف شود، همین است، زیرا همه ما نمیتوانیم در یک کاسه باشیم. ممکن است برای هر یک از مشاغلمان یک نگاه خاص وجود داشته باشد، اگر به یک تهیهکننده مثل همایون اسعدیان و یک منشی صحنه یک نگاه مالیاتی یکسان داشته باشیم، طبیعتا صدمه را آن منشی صحنه میخورد نه اسعدیان.
از آن دسته از بازیگرها و کارگردانها که دستمزدشان را به صورت بیتکوین یا دلار دریافت میکنند، چطور باید مالیات گرفت؟ آیا راهی هست که بتوان جلوی فرار مالیاتی آنها را گرفت؟
در این مورد که یک بازیگر میآید و پیشنهاد میدهد که دستمزدش را به صورت بیتکوین دریافت کند یا میگوید دستمزدم را به صورت دلار به حسابم در آمریکا واریز کنید، من آن بازیگر را مقصر نمیدانم، من آن تهیهکنندهای را مقصر میدانم که این قرارداد را میبندد. در واقع فکر میکنم ما مقصریم. ممکن است بازیگر، فیلمبردار و دیگر عوامل توقعاتی از ما داشته باشند، اما اینکه ما به عنوان تهیهکننده بپذیریم یا نپذیریم تعیینکننده است.
همانطور که گفتم تعداد چنین افرادی بسیار بسیار اندک است، اما اگر من پذیرفتم که به یک بازیگر چنین سرویسی بدهم، من مقصرم. اگر با بازیگران صحبت کنید متوجه میشوید که تعداد بسیار زیادی از آنها اتفاقا شرایط اقتصادی خوبی ندارند. اینکه تعداد اندکی از بازیگران چنین حرفهایی میزنند و چنین پیشنهادهایی میدهند، پذیرفتنش از طرف ما تهیهکنندگان به معنی ترویج این کار و در واقع رشد دادن یک سیستم معیوب است؛ حال بر فرض این توجیه را داشته باشم که کارم نیاز به بازیگر داشت و مجبور بودم بپذیرم؛ من این اجبار را به شخصه نمیفهمم. بازهم تاکید میکنم حتی در این مورد که بازیگری بیاید پیشنهاد بدهد که دستمزدش را به صورت بیتکوین دریافت کند، من همایون اسعدیانِ تهیهکننده را مقصر میدانم که این را پذیرفته، نه آن بازیگری که چنین پیشنهادی داده است. اگر دوستان ما چنین پیشنهادی را نپذیرند، طبیعتا آنها هم دیگر چنین پیشنهادات غیرمعقولی نخواهند داد.
به شبکه نمایش خانگی اشاره کردید، فکر نمیکنید که این شبکهها موجب بالا رفتن دستمزدها شدند؟
این اتفاق طی ۲۰ سال گذشته در چند مرحله افتاده است. در یک مقطعی تلویزیون برای اینکه مخاطب بیشتری جذب کند، به سراغ این ایده رفت که بازیگران سینما را با هر دستمزدی وارد تلویزیون کند تا از این طریق بتواند مخاطب جذب کند. نتیجهاش این شد که دستمزدها بالا رفت، نه فقط دستمزد بازیگران، بلکه دستمزد دیگر عوامل هم بالا رفت. یک مقطعی در خود سینما وقتی یک بازیگری فیلمش میفروشد، چنین اتفاقی میافتد، حتی الان متاسفانه میبینیم بازیگری که چند فیلمش فروش هم نداشته، باز هم دستمزدش را بالا میبرد.
طبیعتا وقتی که ویاودیها شروع به کار کردند، این اتفاق افتاده است، مشکلی که وجود دارد این است که یک عدم تناسب دستمزد بین عوامل به وجود آمده که این عدم تناسب دستمزد بین عوامل پشت صحنه و عوامل مقابل دوربین تبعات بسیار بدی دارد که اگه لازم باشد من در یک مصاحبهای اینها را توضیح میدهم که چه تبعاتی دارد و چه بغض و کینهای میتواند ایجاد کند و چقدر میتواند برای آیندهمان خطرناک باشد و من بیشتر نگران آن هستم، نه اینکه فقط یک فرد دستمزد زیاد بگیرد یا کم.
یعنی چه اتفاقی ممکن است بیفتد؟
با این تفاوت دستمزدها ما داریم یک شکاف طبقاتی ایجاد میکنیم. در واقع وقتی عواملی دارند سر یک کاری با هم کار میکنند و نسبت دستمزدها با یکدیگر همخوانی ندارد، عملا و طبیعتا نگاه افراد به همدیگر عوض خواهد شد.
مدتی پیش شاهد یکسری حواشی در ارتباط با کارگردان فیلم «رضا» بودیم و طرح این موضوع که کارت تهیهکنندگی به افراد داده نمیشود، الان هم شما از تهیهکنندههایی انتقاد دارید که با عدم حرفهایگری باعث میشوند رقم قراردادها و دستمزدها بالا برود. آیا این حقیقت دارد که میخواهید فضا را محدود کنید تا کسی وارد عرصه تهیهکنندگی نشود یا قصدتان این است که ضوابطی وجود داشته باشد؟
ما در حال حاضر تعداد خیلی زیادی تهیهکننده کارتدار داریم، یعنی این چهار تشکل تهیهکنندگی بیش از ۴۰۰ یا ۵۰۰ کارت برای افراد صادر کردهاند. من به شخصه باور ندارم که ما ۴۰۰ تهیهکننده حرفهای در سینما داریم، اما اشکالی هم ندارد، ممکن است بگوییم که اینها آمدهاند، شرایطش را داشتهاند و تهیهکننده شدهاند.
مسئله اینجاست که دوستان تهیهکننده ما که من یکی از آنها هستم، بایستی در یک اصولی با هم توافق کنند. این اصول، اصولی است که حافظ منافع کل سینماست، نه اینکه من فقط به یک پروژه نگاه کنم. اینگونه به این قضیه نگاه کنند که اگر من در پروژهای میپذیرم که سرویسی را به بازیگر یا عوامل بدهم، این فقط محدود به پروژه من نخواهد شد و تبعاتش به پروژههای دیگر هم سرایت میکند. اگر این اتحاد و تفاهم و پایبندی به اصول حرفهای بین تهیهکنندگان وجود نداشته باشد، مشکلات بعدی دامنگیر همه خواهد شد.
این اصلا به این معنا نیست که ما اجازه نمیدهیم تهیهکننده جدید وارد سینما شود، اتفاقا هر کس توان و امکانش را دارد، باید وارد شود. نه تنها تهیهکننده، بلکه کارگردان هم باید وارد شود. در هر حرفهای باید افراد جدید وارد شوند، اما طبیعتا وقتی شما به عنوان یک کارگردان وارد میشوید، کانون کارگردانان یک ضوابطی را برای شما در نظر میگیرد که باید آن ضوابط را رعایت کنید تا بتوانید عضو آن صنف باشید. نیروهای جدید در همه صنوف باید وارد شوند اما اصول حرفهای هم باید درباره همه آنها رعایت شود، اما متاسفانه از آنجا که ما اساسا در ایران در تمامی حرفهها منافع فردیمان را نگاه میکنیم و تبعاتی را که بعدا میتواند برای کل حرفه داشته باشد، در نظر نمیگیریم، وقتی وارد یک پروژه میشویم میگوییم مهم نیست، بگذار من فعلا این پروژه را بگذرانم، این دستمزد را بدهم، این کار را انجام دهم و… غافل از اینکه این روند موجب میشود سال بعد خودم هم دچار مشکل شوم.
همیشه از گروه و دستهای در سینما سخن گفته میشود مثل شما، آقای شاهسواری، آقای موسوی و زندهیاد خانم طائرپور که همه امور را در دست دارید، گویا شما نمیخواهید یک عده وارد سینما شوند، چه سرمایهگذار، چه تهیهکننده و… آیا واقعا اینطور است که شما علاقه ندارید به اینکه سینما گسترش پیدا کند؟
اوضاع سینما در این دو سال اخیر به اندازه کافی آشفته است و نیازی نیست که ما بخواهیم جلوی کسی را بگیریم یا نگیریم. این حرفها جدید نیست، همیشه بوده است. وقتی شما کلیگویی میکنید خیلی خوب است زیرا کلیگویی مثل حرفهای متافیزیکی نه قابل اثبات است و نه قابل رد. تا به حال کسی ندیده که من بگویم پول کسی کثیف است و وارد سینما شده است. من میتوانم بگویم پولهای مشکوک، میتوانم بگویم پولهایی که نمیدانم منبعش کجاست ولی هیچ وقت عبارت پول کثیف را به کار نبردم، دلیلش هم این است که معتقدم ما باید اتفاقا بر خلاف فحاشیها و توهینهایی که به سرمایهگذاران میشود که اینها پولشان کثیف است، شرایطی را فراهم کنیم که سرمایههای سرگردان وارد عرصه سینما شوند، نه اینکه با این نوع توهینها و فحاشیها این سرمایهها را فراری دهیم.
اگر یک آدمی به هر دلیلی علاقهمند است سرمایهاش را وارد این عرصه کند، به جای اینکه فضایی ایجاد کنیم که پشیمان شود و بگوید پولم را میبرم آپارتمان میخرم و سود بیشتری هم میبرم، باید او را تشویق کنیم که وارد این حرفه شود. یادم نمیآید که تاکنون مانع ورود سرمایه یا مانع ورود فردی به عنوان تهیهکننده یا کارگردان شده باشم. اگر دوستانی چنین ادعایی دارند، حداقل باید نمونههایش را درباره شخص من بیان کنند. درباره دیگران هم صحبت نمیکنم و فکر میکنم هر کسی میتواند پاسخگوی عملکرد خودش باشد.
خانم طائرپور هم مثل شما همیشه پیگیر امور صنفی سینماگران بودند، به نظر شما عدم حضورشان چقدر میتواند در امور صنفی اهالی سینما تاثیرگذار باشد؟
من یک نکتهای درباره خانم طائرپور بگویم؛ ما آدمهای خوب، آدمهای زحمتکش و آدمهای دوستداشتنی زیاد داریم، اما آدمهای خاص کم داریم. خانم طائرپور آدم خاصی بود و من فکر میکنم حتی دوستانی که از لحاظ فکری با خانم طائرپور اختلاف نظر شدید داشتند هم امروز نبود و کمبود او را به خوبی احساس میکنند. خانم طائرپور یک نگاه مادرانه و یک نگاه انسانی به سینما و این مناسبات داشت و در فعالیتهای صنفی هم از این زاویه به قضایا نگاه میکرد. برای من به شخصه یک تهیهکننده یا یک دوست از بین نرفته، بلکه یک انسان ویژه از بین رفت و فکر میکنم که برای بسیاری از اهالی سینما هم همینطور است.
در پایان درباره تغییر دولت و نگاهش به سینما چه نظری دارید؟ فکر میکنید اوضاع سینما رو به بهبود میرود؟
البته الان دیگر شرایط به گونهای شده که تولید صد فیلم در سال را نداریم، اما اتفاق کرونا که صرفا مربوط به ما هم نیست و یک اتفاق جهانی است، طبیعتا مناسبات جدیدی را در جهان به وجود آورده است، یعنی بهعنوان مثال اگر شرکتهای بزرگ تجاری قبلا در سمینارها، کنفرانسها و دیدارهایی که با هم داشتند کارشان را پیش میبردند، الان به دلیل اینکه طی دو سال کرونا مجبور شدند جلساتشان را به صورت وبینار و آنلاین برگزار کنند، شاید بعدها هم آن سیمنارها به همین شکل برگزار شود. به هرحال این اتفاق ما را با یک فضای جدیدی روبهرو کرده است.
باور من این است که نسل آینده تصویر به سمت پلتفرمها و ویاودیها خواهد بود. شاید در شرایط عادی این اتفاق طی ۱۰ سال میافتاد، اما کرونا باعث شد که یک جهش به وجود بیاید و این اتفاق طی دو سال بیفتد. به هر حال اینکه بعد از پایان کرونا ما به نقطه دو سال پیش برگردیم قدری بعید است.
من باور ندارم که سینما نابود میشود، سینما به عنوان یک مراسم، یک ضیافت و یک آدابی که ما دوست داریم از خانهمان بیرون برویم و انتخاب کنیم که چند ساعتی را در یک فضای خوب فرهنگی بگذرانیم، پابرجا خواهد ماند، اما طبیعتا دیگر شکل سابقش را نخواهد داشت. ما باید برای همه این شکل جدیدی که در آینده و در جهان پس از کرونا در زندگی همه ما هست، بنشینیم، فکر کنیم، برنامهریزی کنیم و طراحی کنیم، اما قطعا در بخش زیادی از جهان تصویر آینده، پلتفرمها تعیینکننده خواهند بود.
در مورد دولت هم به شخصه اعتقادم بر این است که اتفاق عجیبی نخواهد افتاد. واقعیت این است که عرصه هنر عرصه دستور و فرمایش نیست. عرصهای که بگوییم باید اینطور بشود یا نباید آنطور بشود، نیست. ما طی ۴۰ سال گذشته در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولتهای مختلفی را گذراندهایم، از نگاه اصولگرایی تا اصلاحطلبی، همه بودهاند اما سینما و هنر مسیر خودش را میرود. آنها هم شاید با این نگاه آمده بودند که به قول خودشان ریلگذاری کنند و تغییر مسیر ایجاد کنند، اما هنر خودش ریلگذاری میکند و کسی نمیتواند برایش ریلگذاری کند.
این تعابیری که ما مرتبا میشنویم که هنر باید اینگونه باشد، باید آنگونه باشد، ناشی از تفکر کسانی است که اساسا نه تعریفی از هنر و نه تعریفی از فرهنگ دارند. برای هنر نمیتوان باید تعیین کرد، این خود هنر است که بایدها را تعیین میکند، ولی عدهای میتوانند با چنین تفکراتی بیایند و در عمل ببینید که هیچ اتفاقی نمیافتد. در واقع مسیر هنر یک جریان سیالی است که نمیتوان جلوی آن را سد کرد، مسیرش را میرود و آنها هستند که در نهایت تابع این فضا میشوند نه هنر و هنرمندان.