آیا قرارداد ۳ ساله آجورلو با فرهاد مجیدی کار درستی بود؟
هیچ کجای دنیا یک مدیر را فقط چند روز بعد از آغاز کارش قضاوت نمیکنند. مطلب جاری همچنین نیتی در مورد مصطفی آجورلو ندارد، اما حقیقت آن است که نخستین تصمیم مهم او در منصب مدیرعاملی استقلال، بسیار غافلگیرکننده، بحثبرانگیز و قابل تامل بوده است. آجورلو بلافاصله بعد از حضور در ساختمان آبیها و ملاقات با فرهاد مجیدی، اقدام به تمدید۳ ساله قرارداد او کرد.
این اتفاق در شرایطی رخ داد که مجیدی هنوز یک فصل دیگر با استقلال قرارداد داشت، اما احتمالا آجورلو با این نیت که ثابت کند هیچ شکی در مورد تواناییهای مجیدی ندارد، تصمیم گرفت ۳ سال دیگر با او تمدید کند. پرسش اینجاست که آیا واقعا چنین کاری لازم بود؟ و چقدر خوشبینی وجود دارد که فرهاد تا پایان این مدت طولانی روی نیمکت استقلال باقی بماند؟ دستکم تجربه فوتبال ایران به ما نشان میدهد خیلی نباید از این داستان خوشحال باشیم.
تعهد نالازم برای استقلال
حقیقت آن است که شوی اعتماد آجورلو به فرهاد مجیدی، حالا یک تعهد قانونی برای استقلال ایجاد کرده است؛ تعهدی که ممکن است هزینههای مالی و فنی چشمگیری بهدنبال داشته باشد. مجیدی میتوانست پیرو قرارداد قبلیاش در لیگ۲۱ کارش را در استقلال شروع کند. در این صورت یا او موفق میشد که با توجه به اشتیاقش برای حضور در استقلال به راحتی میشد قراردادش را در هر زمانی تمدید کرد، یا موفق عمل نمیکرد که در این صورت هم میشد قرارداد او را با کمترین خسارت فسخ کرد. اینها اصول ساده مدیریتی است و اصلا ربطی به محبوبیت مجیدی یا عشق و علاقه او به استقلال ندارد.
امروز اما فرهاد قراردادی ۳ساله دارد و به همین دلیل اگر یک درصد روی نیمکت آبیها موفق عمل نکند، فسخ قرارداد با او یا برکناری این مربی بسیار دشوار خواهد بود. در این صورت باشگاه استقلال از نظر قانونی باید تمام حقوق مجیدی در ۳فصل آینده را بپردازد. شاید همین نکته، در بزنگاههای احتمالی دست باشگاه را برای اتخاذ تصمیمات مهم ببندد و گزینه استعفا را هم از ذهن مجیدی، دور و دورتر کند. هر طور حساب کنید در تمدید قرارداد شتابزده فرهاد چندین اشکال وجود دارد، اما امتیازی که چنین تصمیمی را در این مقطع «ضروری» بهنظر برساند، به چشم نمیخورد.
شکست در همه تجربههای مشابه
هر چقدر بیشتر به ذهنتان فشار بیاورید، کمتر میتوانید مصداقهای موفق از قراردادهای طولانیمدت باشگاهها با مربیان پیدا کنید. در تراکتور با جان توشاک و ژرژ لیکنز قراردادهای ۳ساله گرانقیمت بسته شد، اما هیچکدام بیشتر از چند هفته روی نیمکت این تیم دوام نیاوردند. در راهآهن در دوران مدیریت علیرضا رحیمی قرارداد مهدی تارتار بعد از کسب چند نتیجه خوب بهمدت ۵سال تمدید شد، اما چند ماه بعد او را کنار گذاشتند. همین فصل گذشته در ماشینسازی قرارداد وحید بیاتلو را بعد از شکست در هفته اول بهمدت ۳فصل تمدید کردند، اما چند هفته بعد با تداوم نتایج نامطلوب او از این تیم اخراج شد.
کلی مثال دیگر هم در این مورد وجود دارد. حتی در پرسپولیس هم عقد قرارداد ۳ساله محمد رویانیان با علی دایی در ابتدای لیگ سیزدهم برای این باشگاه دردسرساز شد؛ چرا که یک فصل و ۷ هفته بعد از آن قرارداد، مدیران جدید باشگاه دایی را کنار گذاشتند و تا مدتها درگیر شکایت حقوقی شهریار برای دریافت حقوقش بودند. میشد به این تجربهها نگاه کرد و دور از عجله نامتعارف، تصمیمی درست و منطقی گرفت.
تنها حمایت شفاهی و موکد آجورلو از فرهاد مجیدی هم کافی بود تا او با قدرت به کارش ادامه بدهد. ایجاد چنین تعهدهایی اما، آن هم در فوتبال ایران که حتی تکلیف ۲روز بعدش را هم نمیداند، منطقی نیست. در باشگاههایی مثل پرسپولیس و استقلال که سالی ۳مدیر عوض میکنند، قرارداد ۳ساله آن هم با این همه شتاب معنا و مفهومی ندارد.