معلوم نیست رضا اسدی بازیکن بازگشته از لیگ فوتبال اتریش تا چه حد میتواند جای خالی احمد نوراللهی را که به لیگ امارات رفته است، پر کند اما سؤال این است که آیا اصولاً باید چنین مسئولیتی به او سپرده و کاری نزدیک به غیرممکن از وی طلب شود یا با تقسیم وظایف و کارهای تخصصی نوراللهی بین چند نفر، انجام چنین مهمی فقط از یک فرد خاص خواسته نشود؟!
حتی اگر یک فرد واحد و خاص پیدا شود که بتواند همان کارهای «احمد نور» را برای تیم فوتبال پرسپولیس یکجا به انجام برساند شاید سمت و سوی وقایع و اتفاقات دو ماه و اندی اخیر و آنچه در سیما و نما و شکل بازی اسدی مشاهده شده، به این مفهوم باشد که وی گزینه مناسبی برای این مهم و آدم انجامدهنده این کار نیست و وقت کلانی که باید صرف شود تا اسدی در اندازههای حدود ۸۰ درصد مثل نوراللهی بازی کند، ارزشاش را ندارد و بهتر است این کار را از او نخواهند.
با چنین فرضیهای دو راه پیش روی مربیان پرسپولیس قرار دارد. یکی اینکه فرد دیگری را از بین نیروهای موجود برای این مهم انتخاب کنند و دیگر اینکه مجموعه وظایف و رویکردهای مؤثر «احمد نور» را بین دو سه هافبک دیگر قرمزها شامل میلاد سرلک، کمال کامیابینیا که مصدومیتاش در مسیر رفعشدن است و البته خود اسدی تقسیم کنند و از مجموع کارهای ترکیبی و تلاش مشترک این بازیکنان به نقطه و بیلان و محصولی برسند که نوراللهی هافبک کنونی تیم شباب الاهلی امارات یک تنه به آن نایل میآمد.
از ۵۰ تا ۳۰ درصد
برخی مربیان پرسپولیس مطمئنند که رضا اسدی در درازمدت و حتی کوتاهمدت به همان وضعیت و جایگاه و بیلانی خواهد رسید که نوراللهی به تدریج و با پخته شدن فزایندهاش طی دو سه فصل اخیر به آن نایل شده بود و دو گلی که اسدی طی پیروزی صفر-۳ جمعه گذشته قرمزها مقابل تیم شهرداری آستارا در دیداری دوستانه به ثمر رساند، امیدواری این مربیان را بیشتر کرده، اما از یک سو این نظریه و امیدی است که نمیتوان و نباید به آن اطمینانی صددرصد داشت و از جانب دیگر نوراللهی در سه ماهی که برای الاهلی به میدان آمده اصلاً موفقیت مورد نظر را نداشته و حتی شایعات فروش قریبالوقوع او به تیمهای دیگر شنیده میشود.با این اوصاف هیچ عامل حتمی و توأم با یقینی به شرایط و دستاوردهای کنونی و آینده بازیکنانی از این قبیل و حتی افراد برجستهتر از آنان وجود ندارد. هیچکس نمیتواند بگوید که اسدی حتماً مثل نوراللهی میشود یا صددرصد مانند او نمیشود و حرف زدن درباره آینده کوتاهمدت احمد نور در الاهلی هم نزدیک به غیرممکن است و هر اتفاقی برای او متصور مینماید.
حسن رویکرد به اتفاقات اخیر و حقایق موجود و رصد کردن نشانهها و کدها و دادههای علمی و تأکید روی خصوصیات فردی و توان بالقوه گروهی احمد نور و رضا اسدی این است که دامنه احتمالات را قدری کاهش میدهد و این را نشان میدهد که احتمال توفیق آنها در کارهایی که برشمردیم، به چه میزان میرسد. بر این اساس و بر پایه آنچه رخ داده و تلاشی که اینک در حال شکلگیری است و نوع واکنش دو بازیکن در قبال آنچه از آنها خواسته شده، احتمال تبدیل شدن رضا اسدی به نسخهای ثانوی از احمد نوراللهی به وضوح کمتر از ۵۰ درصد است و همسو با آن احتمال اینکه هافبک ایرانی ماههای اخیر الاهلی به همان بیلانهایی برسد که اماراتیها از وی میطلبند، حتی از ۳۰درصد هم کمتر نشان میدهد.
یک دگردیسی زمانبر
در توضیح آمار فوق و چرایی آن و تشریح درصدهایی که آوردیم، به نکات ذیل توجه کنید.
احمد نوراللهی در سه، چهار فصل اخیر و بخصوص در فصل ۱۴۰۰-۱۳۹۹ که به پنجمین قهرمانی متوالی قرمزها در لیگ برتر فوتبال کشور منتهی شد، به درجهای از تکامل و دگردیسی در بازی و نحوه کارش در میدان رسید که شاید تکرار آن توسط رضا اسدی و هر بازیکن دیگری غیرممکن باشد. در چنین مواردی، دگردیسی توسط نفراتی امکانپذیر و محققشدنی است که زیربنا و مقدمات و پایهسازیهای لازم را طی کرده و به آرامی و به تدریج در مسیر انجام کارهای بزرگ قرار گرفته باشند.
اگر چنین مقدمهای در کار نباشد، هیچ بازیکنی نمیتواند راهی را طی کند که پیمودن آن احتیاج به یک پروسه طولانیمدت دارد. احمد نور هم در ابتدا و در سالهای نخست عضویتاش در جمع قرمزها کیفیتی را نداشت که در دو سه فصل آخر حضورش در این جمع ویژه از خود بروز داد و خواستاران او را به بیرون از مرزها هم افزایش بخشید و در نهایت وی را بازیگر لیگ امارات کرد. چنان پیشرفت و شکوفایی قدم به قدم، نوراللهی را قادر ساخت که از وضعیت و چارچوب یک هافبک وسط دفاع صرف به یک هافبک رو به جلو و تبدیل شونده به مهاجم سوم (وکاذب) تغییر حالت دهد و بهرغم هافبک بودن و نداشتن تعهد و وظیفهای در کار گلزنی با ۹ بار گشودن دروازه رقبا بهترین گلزن قرمزها در لیگ بیستم باشد.
نوراللهی زمانی این اطمینان و حس را یافت که از حالت یک هافبک دفاعی صرف به یک هافبک دفاعی- تهاجمی تغییر وضعیت بدهد که دید امثال سرلک، کامیابینیا و محمد شریفی وسط میدان را پر کرده و کارهای هافبک دفاعی را بهخوبی انجام میدهند و نیازی به دربند ماندن و دفاعی عملکردن او نیست و میتواند با خیال راحت جلو برود و توپسازی کند و مهاجمان را راه بیندازد و کار آنها را کامل سازد و در صورت لزوم خودش ضربه نهایی را بزند و گلزنی کند و مربیان نیز وی را در این راه همراهی و با او همنظری کردند.
با این توضیحات و تأکید بر اینکه انقلاب و دگردیسی در بازی احمد نور یک روند تدریجی و محصول سه، چهار سال آجر گذاشتن روی آجر و ساختن یک عمارت بلند و کسب تجربه و مهارت بوده، باید پرسید که چگونه و چرا باید از رضا اسدی خواست که همان مسیر را یکشبه طی کند؟
آموزش تدریجی یک هماهنگی
رضا اسدی براساس نوع و جنس بازیاش شاید به مقدمهچینی کمتری در این زمینه نیاز داشته باشد زیرا او ذاتاً و براساس سلایق و رویکردها و تخصص و شکل بازیاش بیش از نوراللهی میل تهاجمی داشته و دارد و این وجه از بازیاش را فزونتر از احمد نور پرورش داده و تخصصاش محکم کردن توان دفاعی خط هافبک و تخریب بازی حریفان نبوده ولی او برخلاف احمد نور سابقه شش سال عضویت در جمع قرمزها را ندارد و یک تازهوارد در نزد آنها است و چون به هماهنگی اکمل و حتی ۶۰ و ۷۰ درصدی با آنها نرسیده، باید به او و کل تیم فرصت داد تا در این زمینه تلاش و ممارست و مطالعه کنند و به آرامی مشخص سازند که اسدی در کجای هرم آمادگی قرار دارد و چقدر وقت باید بگذارد تا به نقطه و درجه و بیلانی برسد که بتوان آن را شروع یک همکاری مثمرثمر و نقطه تکوین اولیه وی و آغازی بر تبدیل شدن قدم به قدم او به یک نوراللهی تازه تلقی کرد.
حتی در این صورت هم چنان تغییر و تبدیلی نه یک ارتقای صددرصد و دگردیسی کامل بلکه تبدیل اسدی به ماکتی احتمالاً کوچکتر از احمد نور خواهد بود، زیرا در فوتبال بهطور خاص و در همه ورزشها بهطور اعم چنین جانشینها و تبدیل شدنهایی معمولاً یک دگردیسی و تغییر کامل نیست و فردی که آمده تا کاملاً تبدیل به مدل تازهای از یک بازیکن کوچ کرده باشد، بدون تبدیل شدن کامل به چنان چیزی وظایف خود را به پایان میرساند و در انتظار اتفاقات بعدی میماند و تیم و یاران او نیز در همان نقطه و سرخطی با وی به همکاری میپردازند که این بازیکن فراهم آورده و به آن رسیده است.
همبازیان این بازیکن ناچاراً به آنچه از وجود بازیکن جدید و جانشین ستاره قبلی برمیخیزد، اکتفا و با همان موجودی به سمت جلو حرکت میکنند. این چیزی است که دیر یا زود برای اسدی و پرسپولیس هم روی میدهد و این تیم نیز در طول لیگ بیست و یکم خواهد آموخت که با اسدی چه بکند و چه چیزی را از او بطلبد و براساس کدام دادهها و خواستهها و امکانات با وی به میدان برود و ارائه نمایش و کسب نتیجه کند.
تبدیل شدن «نور» به «اسدی دوم»!
پرسپولیس قبلاً هم به کرات نشان داده که محتاج و مبتنی و وابسته به حضور صرف تک مهرههایش نیست و هر بازیکن خوب و تأثیرگذاری که این تیم را ترک گفته، با انتخاب جانشینی خوب (و اغلب نه به خوبی و توانایی نفر قبلی) و مهمتر از آن با کوشش گروهی و همت جمعی جای وی را پر کرده و اکثر افتخارات قبلیاش را تکرار کرده است و انتظار میرود که با رفتن احمد نور هم برخورد مشابهی داشته باشد.
در این ارتباط مقدار تلاش و نحوه بازی و میزان یکی شدن رضا اسدی با سایر مردان سرخ هم میتواند سهم آشکاری داشته باشد اما اگر اسدی حتی به اندازه ۷۰ درصد هم شبیه به نوراللهی و انجامدهنده کارهای او و برآورده کننده توقعات موجود در این زمینه نشد، چه باک؟ اگر پرسپولیس با همان همت معروفش باز نتیجه بگیرد و بدرخشد، این اسدی نیست که بیش از پیش با وظیفه محتوم و اجباری تبدیل شدن به یک نوراللهی ثانوی روبهرو خواهد شد بلکه نوراللهی است که وظیفه تبدیل شدن به یک رضا اسدی دوم را برای لیگهای بعدی روبهروی خود خواهد دید، بخصوص که بارها رؤیت و ثابت شده که در لیگهای امارات و قطر به برخی هافبکها و مدافعان ولو شاخص ایرانی کم محلی شده و با وقوع کمترین توقف و ناکامی برای آنها عذرشان را خواسته و به قطع همکاری با آنها دست زدهاند. چیزی که اگر در ۶ یا ۱۰ ماه بعدی برای احمد نور صددرصد نباشد، احتمال آن برای وی یقیناً از ۵۰درصد بیشتر است و در آن صورت آیا اولین اقدام و نخستین رویکرد او تلاش برای بازگشت به پرسپولیس و همبازی شدن با رضا اسدی نخواهد بود؟!