وضعیت مبهمی که رشید مظاهری برای خودش به وجود آورده، این افسوس و به واقع سؤال را ایجاد کرده که این دروازهبان توانا چرا اینگونه در راه تضعیف خود قدم بر میدارد و به چه سبب به جای انتخابهای عقلایی و مفید دست به گزینشهای نامطمئن میزند و حرفهای دو پهلو میگوید و با دست پس میزند و با پا پیش میکشد.
انتقال به تراکتور پس از درخشش چند ساله در ذوبآهن انتخاب استراتژیک درستی بود و هم جایگاه «رشید» را در میان دروازهبانان شاخص ایران تثبیت کرد و هم به لحاظ مالی در دورهای که «زنوزی» هنوز مالک تراکتور بود و این باشگاه را رها نکرده بود، به سود وی تمام شد. قدم بعدی مظاهری هم که او را از جمع قرمزهای تبریزی به نزد آبیهای تهرانی سوق داد، اقدامی بایسته و گامی بلند در راه کاملتر شدن ارتقای او و جایگاهش در فوتبال ایران بود.
درست است که مظاهری باید در تیم فوتبال استقلال با تبعات تلخ رقابت با حسین حسینی که به اشتباه خود را سنگربان اول و بیرقیب این تیم میانگارد، کنار میآمد و حرکات و کارهای ایذایی آشکار و نهان برخاسته از این موضوع را بر خود روا میداشت اما پیوستن به یکی از دو تیم بزرگ پایتخت حتی در دورانی که مشکلات مالی و توان اقتصادی آنها به وضوح کمتر از رقبای ولو شهرستانیشاناست، همیشه یک قدم لازم و نیاز مبرم برای رسیدن به قله فوتبال ایران تلقی شده و برای «رشید» نیز نادیده گرفتن این مسأله و عدول از این اصل، ممکن نبود و نباید خودش را مستثنی از این قاعده بر میشمرد.
درون یک حکومت مطلقه
با این حال هر آنچه پس از آن برای مظاهری شکل گرفته، بهگونهای سنگ لغزش یا اشتباه را داشته است. او بهرغم شروع عالیاش درون دروازه استقلال در لیگ بیستم، در چند بازی حساس منجمله دربی رفت مقابل پرسپولیس گلهای بد و مبتدیانهای خورد و به آرامی و بهرغم ارائه چند بازی خوب دیگر جایش را درون آخرین سنگر استقلال در یک سوم پایانی فصل به حسینی سپرد و چون حسینی برخلاف تک نمایشهای فاجعهبارش در نیم فصل اول خوب ظاهر شد و هفتبار کلین شیت کرد دیگر به جایگاه عالی گذشتهاش بازنگشت. اگر همه اینها را هم طبیعی بدانیم و قابل پیشبینی بینگاریم، عکسالعملهای انتخابی مظاهری و کارهایی که او پس از اتمام لیگ بیستم و به واقع در اواسط و اواخر تابستان امسال انجام داد، چیزهایی نبود که در کوتاه و حتی بلند مدت به نفع وی باشد. بارها از زبان مظاهری صحبت جدایی او از جمع آبیها مطرح شد ولی در همان زمانها اقدامی قاطع در این راه از جانب وی مشاهده نشد و در نهایت مظاهری زمانی قراردادش را با آبیها بهطور یکطرفه فسخ کرد که یک بار دیگر شایعات الحاق او به سپاهان به قصد گرفتن جای پیام نیازمند همه جا شنیده میشد.
با این حال تا لحظهای که این مطلب نگاشته میشود و پیش روی خوانندگان قرار میگیرد، نه چنین انتقالی شکل گرفته و نه دیگر شایعه رایج پیرامون رشید طی دو سه هفته اخیر جامه حقیقت پوشیده است. شایعهای که تصریح میکند وی فقط به سبب اختلاف نظر با احمد مددی، مدیرعامل وقت استقلال از این تیم جدا شده و به محض اینکه جانشین بهتری برای او بیاید (که البته آمد) به جمع آبیها بر میگردد. این در حالی است که ۱۵ روز پس از استقرار آجورلو در استقلال نه میلی از جانب او برای بازگشت دادن مظاهری رؤیت شده و نه فرهاد مجیدی که به عنوان سرمربی استقلال ابقا شد، کاری در این زمینه انجام داده است.
با این اوضاع، مظاهری هم در بلاتکلیفی بزرگتری نسبت به گذشته قرار گرفته زیرا نه استقلال برای صید مجدد وی تمایلی دارد و نه سپاهان مصمم به آوردن اوست و حتی اگر تیم اصفهانی هنوز این احتمال را در ذهنش بپروراند، چون امکان رویکردش به یکی دو دروازهبان شاخص دیگر هم وجود دارد، رشید در اصفهان نیز حکومت مطلقهای نخواهد داشت و شاید دردسرهایش کمتر از استقلال نباشد.
از دست رفتن جایگاه ملی
بزرگترین ضرر برخاسته از شرایطی از این دست و چیزی که باید آن را «زندگی در تعلیق» نامید از دست رفتن عامل اطمینان و استحکام در زندگی ورزشی مظاهری و محو شدن این عناصر در دید سایرین نسبت به وی است. وقتی مظاهری قراردادش را با باشگاهی بهطور یکطرفه فسخ میکند، حتی اگر شرایط موجود وی را به سوی این کار سوق داده و ملزومات قانونی آن هم فراهم باشد، سایر تیمها برای استخدام وی دست به عصا عمل خواهند کرد.
بدتر از آن وضعیت دوگانهای بود که مظاهری در برخی مصاحبههایش در خصوص جدایی از آبیها پیرامون خود ایجاد کرد و بهرغم فسخ قراردادش طوری با تردید در این باره به صحبت پرداخت که انگار هنوز تصمیم نهاییاش را اتخاذ نکرده و مشغول بررسی اوضاع است. او حالت مردی را داشت که یک چیز را انتخاب کرده و در اختیار گرفته اما هر لحظه امکان دارد آن را پس بدهد و به مغازه دیگری برود و شیئی متفاوتی را بخرد! کمتر کسی حاضر است با یک خریدار مردد معامله کند و اگر هم معاملهای سرگیرد، از سر اطمینان و اعتماد به طرف مقابل نخواهد بود.
چنین وضعیتی در حالی برای مظاهری ایجاد شده که او تا همین یکی دو سال پیش بعد از علیرضا بیرانوند، دروازهبان دوم تیم ملی تلقی میشد اما پس از بیثباتیهای او در نیم فصل دوم لیگ نوزدهم در تراکتور و سپس کش و قوسهایش با سیدحسین حسینی در استقلال در تمامی طول لیگ بیستم، نگاه مسئولان تیم ملی به وی نیز سرد و توأم با تردید شده و او در هیچیک از فهرستهای امسال دراگان اسکوچیچ حضور نداشته و اضافه بر «علی بیرو»، پیام نیازمند، امیر عابدزاده، محمدرضا اخباری و حتی خود حسین حسینی گوی سبقت را از او ربودهاند و معمولاً سه نفر اول انتخابهای نهایی سرمربی کروات تیم ملی را تشکیل دادهاند. شرایط فعلی مظاهری هم چیزی نیست که به سایرین اعتمادی را ارزانی دارد و آنها را تشویق و مجاب به همکاری با وی کند.
«او» باز هم خواهد درخشید اما…
برای هر چیزی در عرصه ورزش یک راه برخورد درست و انجام کارها به شکلی صحیح وجود دارد و در این راه باید تصمیمهای عقلایی و صریح گرفته و سپس آنها را عملی کرد.
فسخ قرارداد با یک باشگاه و سپس در انتظار نشستن برای تغییر اوضاع مدیریتی در آنجا به امید بازگشت به آن باشگاه چیزی نیست که ورزشکاران خوشفکر و موفق به آن دست بزنند و به جای اینکه تصور هوشمند و منصف بودن آن افراد را در ذهن سایرین ایجاد کند، این طرز فکر را به وجود میآورد که آنها افرادی فرصتطلب و در انتظار هر موقعیت خلقالساعه و مناسبی هستند که از راه برسد.
رشید قطعاً آدمی از این قبیل نیست و کار ورزش و هنر دروازهبانیاش در بالاترین سطح بوده و در آینده هم خواهد درخشید اما شرایط فعلی او همانند وضعیت فردی است که دقیقاً نمیداند چه میکند و منتظر عوض شدن اوضاع به شکلی است که منافع وی را تأمین کند و آن هم در شرایطی که اصلاً اطمینانی به تغییر بنیادین وضعیت فعلی وجود ندارد و باشگاهی که تصمیمهای لحظهای و متغیر و پر تعدادی را از «رشید» دیده، دیگر تمایلی بر جذب مجدد وی ندارد و در کلامی صریحتر، استقلال پس از یک فصل زندگی پر فراز و فرود با او، دیگر وی را نمیخواهد.