کارگردان «زخم کاری» با اعتقاد بر اینکه بهتر است ۹۰ درصد سریال ها بر اساس اقتباس ساخته شوند، در عین حال تاکید کرد: قرار نیست «زخم کاری» با مکبث یا حتی شکسپیر مقایسه شود، ما می دانیم چه کار می کنیم.
محمدحسین مهدویان، کارگردان «زخم کاری» که به تازگی پخش مجموعه اش از شبکه نمایش خانگی به پایان رسیده است، با حضور در برنامه آپارات روبه روی مهدی یزدانی خرم، نویسنده رمان «سرخ و سفید» نشست و توضیحاتی را درباره سریالش و حواشی آن، ارائه داد.
مهدویان در بخشی از صحبتهایش در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا دوست داشتید شخصیت مالک را در «زخم کاری» همچون یک بتمن با همان رفتارهای خبیثانه و دوست داشتنی اش محبوب کنید؟ گفت: من دوست داشتم مالک را جذاب کنم. ما الان در جامعه ای زندگی می کنیم که خودخواهی و میل افسارگسیخته ای به رفاه بیشتر، خانه ای بزرگتر، پولدار شدن و … وجود دارد و آدم ها سر این موضوعات با هم رقابت های تلخی در جامعه دارند که نمی دانم آینده اش چه می شود. متأسفانه یک سوداگری جمعی اتفاق افتاده که آدم هایی مثل مالک را جذاب می کند؛ یعنی اینکه به این فکر می کنیم چطور می شود قدرت را به دست بیاوریم، بر همه نیروها غلبه کنیم، یک شبه پولدار شویم و در عین حال به همه چیز سیطره پیدا کنیم و توانمند باشیم که این به نظرم یک میل جذابی است که در آدم ها وجود دارد و من اتفاقا روی همین میل آمدم و سوار شدم و می دانستم و حدس می زدم که تا قسمت هفتم «زخم کاری» که بساط خشونت پیش می آید، قطعا تماشاگر لذت می برد از اینکه مالک همه آدم ها را شکست می دهد. حتی پایان قسمت سوم این مجموعه هم به نظرم از آن پایان هایی است که تماشاگر در دلش می گوید «آخیش مالک بهترین کار را کرد» اما در نیمه دوم ورق برمی گردد، یعنی تماشاگری که با این شخصیت همراه شده و لذت برده می بیند که زیاده خواهی و طمع شخصیت را به گناه و فساد می کشد.
قرار نیست «زخم کاری» با شکسپیر مقایسه شود
او ادامه داد: مکبث، مصداق آدم جاه طلبی است که خودش را به تباهی و نابودی می کشاند و مخاطب در نهایت عبرتی از آن می گیرد و احساس می کند زیاده خواهی ممکن است منجر به تباهی شود. حرفی که من در «زخم کاری» می زدم، می گفتم شما مکبث ببینید که چقدر پلات هایش اخلاقی و مستحکم است، البته همه پلات های شکسپیر این گونه است ولی قرار نیست «زخم کاری» با مکبث و یا حتی شکسپیر مقایسه شود. ما می دانیم چه کار می کنیم. ما یک سریال برای شبکه نمایش خانگی با بضاعتی که در صنعت سریال سازی خودمان داشتیم، ساختیم. امروزه سریال سازی ما با این ابعاد کوچکی که دارد توانسته مخاطبانش را پیدا کند و این موضوع دو دلیل جدی دارد؛ دلیل اول زبان فارسی است که در واقع زبان مشترک اثر و مخاطب است و دلیل دوم، خلاقیت سازندگان است؛ به خاطر اینکه چیز دیگری ندارند، یعنی در واقع با یک مشت خیابان و کوچه و محدودیت های حجاب، درام و … یک اثری را تولید می کنند که صدها هزار نفر منتظرند آن را ببینند اما این دلیل نمی شود که بیاییم آن را با کاری دیگر مقایسه کنیم.
این کارگردان همچنین مطرح کرد: در واقع ما از روزی که شروع به نگارش می کنیم به سانسور هم فکر می کنیم؛ به نوعی به محدودیت های اجرا، ساعت کار، تواناهایی های بازیگران، محدودیت های تکنیکی و فنی در حوزه اجرا، محدودیت های صحنه ای و… فکر می کنیم. یعنی از میان این همه محدودیت، ما داستانی را طراحی می کنیم در حالی که یک اثر سینمایی این گونه نیست که بگوییم من با یک ذهن باز می نویسم تا بتوانم شرایط تولیدش را فراهم کنم. اساسا ساخت یک کار ۹۰ دقیقه ای با یک سریال، مسئله اش کاملا فرق می کند. من خودم در سینما آثار جاه طلبانه و بزرگی داشتم ولی مسئله این است که سریال نمی تواند شیوه تولیدی که در سینما حاکم است را داشته باشد. این امر نه در ایران بلکه در هیچ جای دنیا این گونه نیست. به همین خاطر است که می گویم نباید با شباهت های ظاهری اش گول بخوریم و بگوییم سینماست. ان شاءالله روزی برسد که صنعت سریال سازی ما آنقدر بزرگ و وسیع شود تا ما بتوانیم رقابت کنیم ولی لااقل امروز آن روز نیست یعنی هیچ امکانی برای ما فراهم نیست و ما خیلی فاصله داریم.
باز هم سریال خواهم ساخت
مهدویان در بخشی دیگر از این گفت و گو درباره اینکه وقتی به عنوان کارگران سینما سراغ سریال سازی رفتید، آیا تفاوت ها را می دانستید یا در کار تجربه کردید؟ خاطرنشان کرد: من می توانستم چیزهایی را حدس بزنم اما اینکه در کار تجربه کردم، خیر؛ یعنی وقتی من سریال ساختم عمق ماجرا و تفاوتی که میان جهان سینما و سریال است را فهمیدم. به خصوص در سینمای خودمان که همان جا به بچه ها گفتم ممکن است بعد از «زخم کاری» یکی دو سریال دیگر هم بسازم و با توجه به قرارهایی که داشتم و قراردادهایی که بسته شد این کار را خواهم کرد اما هیچ وقت افق من و جایی که بخواهم در آن بمانم نیست، به دلیل اینکه قطعا آن لذتی را که باید ببرم از کار نمی برم.
اگر چیزی شبیه به جشنواره فجر سر راه «خم کاری» قرار می گرفت پدیده نمی شد
وی سپس تصریح کرد: ناگفته نماند سریال سازی، چیزهایی دارد که سینمای ایران ندارد و به نظرم خیلی هم مهم است، اما در نهایت ما همراه با چرخ های یک صنعت باید بدویم و آن، صبوری که لازم دارد، خلق یک اثر هنری ندارد و تو باید با شتاب همراه شوی. در حال حاضر می بینم که خیلی از کارگردان های سینما به سمت سریال سازی رفته اند که به نظرم بخشی به خاطر کروناست، یعنی من به عنوان یک کارگردان مطمئن هستم که فیلمسازان و فیلمبرداران سینما از فعالیت در حوزه سریال لذت کافی را نمی برند که این مسئله ای است که خود صنعت باید آن را درک کند و در روش هایش تغییری ایجاد کند تا بتواند بعدها از استعدادهای سینما در سریال سازی استفاده کند اما یک ویژگی عالی که سریال سازی دارد و من اولین بار آن را تجربه کردم و خیلی حسرت خوردم که نمی توانیم آن را در سینمای ایران تجربه کنیم، نبودن یک پدیده ای به نام جشنواره فیلم فجر است که همیشه در پی آن برای آثار ارائه شده اتفاقاتی می افتد. من مطمئنم اگر چیزی شبیه جشنواره فجر سر راه «زخم کاری» قرار می گرفت آن پدیده ای را که ما الان از «زخم کاری» داریم قطعا نمی داشتیم، یعنی کاملا می توانم تصور کنم چه سناریویی برایش رقم می خورد و ما به چه روزی می افتادیم.
۹۰ درصد سریال ها با اقتباس ساخته شوند
کارگردان «زحم کاری» همچنین درباره اینکه بعد از سال ها در حوزه کارگردانی ریسک بزرگی کرد و به سراغ اقتباس رفت، در پاسخ به اینکه آیا یک بک ذهنی داشتید درباره اقتباس یا فکر می کردید باید این جریان رقم بخورد؟ گفت: من همیشه به اقتباس فکر می کردم، یعنی برعکس اینکه خیلی ها به من می گفتند رفتن به این سمت خطر دارد اتفاقا من فکر می کنم اقتباس برعکس ریسک را پایین می آورد، چون یک اثر داستانی بخشی از راه را طی کرده، در ذهن مخاطب شکل گرفته، پخته شده و عرضه و نقد شده است، حالا می خواهیم آن را به یک اثر نمایشی تبدیل کنیم و می توانیم خیلی چیزها را تغییر بدهیم اما نقطه شروع، نقطه صفر نیست، در نتیجه اتفاقا به نظرم رفتن به سمت اقتباس در یک اثر نمایشی پرهزینه تر است. ما آثار نمایشی بسیار پرهزینه ای داشتیم و به نظرم رفتن به سمت اقتباس ریسک تولید اثر نمایشی را پایین می آورد. اساسا من به عنوان کارگردان معتقدم ۹۰ درصد سریال ها باید بر اساس اقتباس ساخته شود.
تفاوت زخم کاری با اصل رمان
در بخشی دیگر از این گفت و گوی دونفره به این موضوع که گفته می شود مهدویان تغییرات زیادی در رمان و حتی در بخش شخصیت های فرعی و جغرافیایی اش در زخم کاری داشته و به نوعی روند قسمت هایی از رمان را تغییر داده است اشاره شد.
مهدویان در پاسخ به اینکه برای کارتان چه توجیهی داشتید؟ آیا شما به خاطر سریال ناچار بودید قصه را گسترده کنید؟ بیان کرد: اولین و مهمترین دلیلم این بود که وقتی می خواهم اثری را بسازم باید بتوانم آن را مال خودم کنم و توقع اینکه بتوانیم به یک اثر وفادار باشیم به نظرم توقع بیهوده ای است. من فکر می کنم این مسئله ای است که هر فیلمسازی در قدم اول باید با صاحب معنوی اثر گفت وگویی کند و با هم به نتیجه برسند، به دلیل اینکه شما به محض خلق درام ممکن است دیگر جنبه های ادبی، توصیفی و خیلی جنبه های دیگری که اهمیت دارند دیگر در یک اثر نمایشی کارایی نداشته باشد و ناچار شوید متناسب با مدیومی که کار می کنید آن را تغییر بدهید. در مورد رمان «زخم کاری» هم به نظرم خیلی صادق بود، البته یک ویژگی مهم و بزرگ وجود داشت و آن هم این است که کار در واقع عقبه دراماتیک داشت، چیزی که مرا در زمان کوتاه به این نتیجه رساند تا «زخم کاری» را کار کنم. اتفاقا عقبه مکبث بود و اصولا پلات های شکسپیر پلات های قابل اعتنایی در همه زمان ها هستند. حالا اینکه چطور آن را به روز کنیم و کاراکترهای جدید وارد کنیم و آن را ورز بدهیم تا جذاب شوند می توانیم از یک نقطه طراحی، شروع کنیم.
حساسیت هایم را در «زخم کاری» کنار گذاشتم
وی در ادامه درباره اینکه اولین بار بود در میان آثارش، شخصیت زن را در «زخم کاری» خیلی پررنگ نشان داده بود، درباره برجسته کردن این قضیه توضیح داد: من یک حساسیت شاید افراطی دارم راجع به اینکه وقتی سبک و سیاق کارم در سینما خیلی رئالیست و حتی گاهی مواقع در «ماجرای نیمروز»، «رد خون» و یا در «ایستاده در غبار» شبیه به فیلم های مستند است، به این فکر می کردم که من اگر یک درام حول محور زن شکل بدهم چطور می توانم این را در موقعیت های باورپذیر و واقعی نشان بدهم و این موضوع در واقع برایم یک مسئله بود. به عنوان مثال در «زخم کاری» ما صحنه هایی که ناگهان مرد وارد خانه می شود زیاد داشتیم، وقتی به عنوان مثال زنی همراه همسرش در لبه تخت صحبت می کند و مانتو و روسری دارد، من این مسئله را در شش فیلمی که داشتم کنترل کردم چون اساسا فیلم های سینمایی ام درباره جنگیدن بود و جنبه مردانه داشت ولی وقتی خواستیم «زخم کاری» را بسازیم به هر حال فکر می کردیم در سریال سازی اولا این حساسیت ها را کنار بگذارم چون من نمی توانم مثلا در ۱۵ قسمت کار، هیچ زنی را در داستان نشان ندهم و زنان را فقط در موقعیت های خاص، آن هم برای خانواده ای که قرار است زن یک کاراکتر داشته باشد که لیدی مکبث گونه باشد و در عین حال اغواگری داشته باشد، بی مهابا باشد و حریم هم نداشته باشد، نشان بدهیم. در نتیجه برای اولین بار تصمیم گرفتم این حساسیت ها را از ذهنم کنار بگذارم و به محض اینکه کنار گذاشتم فرصت را برای شخصیت پردازی کاراکتر زن پیدا کردم.
جواد عزتی ویژه است، او در لحظه حس می گیرد
این کارگردان سینما همچنین درباره مهم بودن فیزیک و جسمانیت بدن که به نظر می رسد همیشه در کارهایش برای جذاب است، درباره «زخم کاری» و اینکه در این مجموعه این مسئله به اوج خود رسید، توضیح داد: این نکته خیلی مسئله دقیقی است. مثلا در فیلم «ایستاده در غبار» ما شخصیتی داشتیم که تبدیل به یک نشانه شد و نمایانگر همان، تجسم یک قهرمان دراماتیک است. من معتقدم کیفیت تغییرات جسمانی یک بازیگر روایتگر واقعیت حالات روحی شان است. اگر ما از جنبه های جسمانی اجرا غفلت کنیم فکر می کنم زبانمان از روایت لحظه های روحانی الکن می شود. من معتقدم در سینما باید بتوانیم به یک اجرای جسمانی برسیم که متأسفانه برخی ها این نگاه را شهوانی تعبیر می کنند؛ در حالی که این طور نیست. به عنوان مثال جواد عزتی در «زخم کاری» نگاه هایش بخش بزرگی از اجرای جسمانی یک بازیگر است که او را احاطه می کند. خود من به عنوان کارگران به چشم و نگاه در سینما خیلی اعتقاد دارم. حتی بازیگران جدید وقتی می خواهند برایم کار کنند اول به چشمانشان نگاه می کنم که آیا می توانند موقعیت را به من منتقل کنند. در واقع موقعیت های روایی مان را از جسمانی کردن روایت می کنیم و بازیگران خوب، بازیگرانی هستند که این موقعیت را درک کنند.
وی ادامه داد: به نظرم این مسئله ای است که جواد عزتی ذاتا دارد. من از فیلم «ماجرای نیمروز» به بعد متوجه شدم که نگاه های عزتی حاصل درک دقیق از داستان و درونی کردنش است. به نظرم جسمانی کردن حالت مهم است که عزتی در این زمینه بی نظیر است. من تعریف بی خودی از بازیگران نمی کنم چون با بازیگران درجه یک زیادی طی این سال ها کار کردم ولی جواد در این زمینه خیلی ویژه است. شاید اگر جواد عزتی را سر صحنه ببینند فکر کنند بازیگری کار خیلی راحتی است چون همیشه سر صحنه شوخی می کند و می خندد. فرآیند جسمانی او به عنوان یک بازیگر خیلی سریع و خوب اتفاق می افتد و می تواند در لحظه حس بگیرد و دقیق سر جایش برود که به نظرم این یک درک عمیق می خواهد که خودش ظهور پیدا می کند. به عنوان مثال در صحنه قتل نجفی در «زخم کاری» خیلی برایم مهم بود این قتل در ماشین اتفاق بیفتد چون راه گریزی ندارد. من وقتی سناریو می نویسم این مسئله برایم بسیار مهم است که آدم ها را در چه موقعیتی تعریف کنیم. در زمینه پرداخت به شخصیت زن در «زخم کاری» به عنوان مثال شخصیت رعنا آزادی ور هم طبیعتا شکل و جنسش تفاوت داشت.