عبدالحسین مختاباد میگوید صدای شجریان مانند یک سازِ خوب است و اگر در دوره سوم زندگی هنری این استاد آواز، آهنگسازانی برجسته و توانمند بودند که میتوانستند آهنگهایی خوب برای او بسازند، اوضاع بهگونهای دیگر میشد.
،از جمله حاضران در این اتاق، عبدالحسین مختاباد، خواننده و آهنگساز بود که مراتب تشکیل شخصیت هنری محمدرضا شجریان را در سه دوره بررسی کرد.
شروع این بخش از صحبتهای مختاباد چنین بود: «یکی از کارهایی که در حال انجامش هستم در زمینه نقد تاریخ موسیقی آوازی ایران است؛ نقدی علمی بر مبنای چند اثر از هنرمندان خوب ایرانی که در حال بررسیشان هستم و قصدم این است که حاصلش را به صورت کتاب منتشر کنم. چند سال پیش، هنگامی که شجریان با حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان، کنسرتی در لندن و تهران برگزار کرد و من در هر دو حاضر بودم، مطلبی نوشتم که نامش «عیبِ می» بود و در آن به بررسی زندگی هنری محمدرضا شجریان پرداختم.»
این خواننده با بیان این که «در آن نوشته، مراتب تشکیل شخصیت هنری محمدرضا شجریان را به سه دوره تقسیم کردم»، ادامه داد: «دوره نخست، دورهای که شجریان مانند هر هنرجویی که وارد عرصه آواز میشود، از دیگران، از خوانندههای خوبی چون استاد گلپایگانی و حتی ایرج تقلید میکند. او در مرحله دوم به واسطه اساتید خوبی چون زندهیاد دوامی و دیگران، ساختار آواز ایرانی را میشناسد و در مرحله سوم نام خود را به عنوان هنرمندی صاحبسبک در آواز به ثبت میرساند. به گونهای که باید بگوییم سبک محمدرضا شجریان، همانطور که میگوییم سبک ایرج، سبک قوامی، سبک بنان، سبک گلپایگانی و بزرگان آواز ایرانی مانند زندهیاد اقبال آذر؛ چرا که اینها به نقطهای از شخصیت هنری میرسند که دیگر خودشانند و احتیاجی ندارند که ناقل و یا مقلد یک تفکر و آوازی دیگر باشند.»
او افزود: «حیات هنری مرحله سوم شجریان، از جشن هنر شیراز آغاز میشود. آنجا که دو آواز بسیار وزین را از راست پنجگاه و بعد نوا ارائه میدهد که تقریبا شاخصهای جدید در پروسه معرفی آواز ایرانی است. همینطور در دهه ۶۰ و تا اواسط سال ۷۵، آوازهای شجریان شنیدنی است اما ۷۵ به بعد چهطور؟ من یکی از کسانی بودم که به طور غیرمستقیم به ایشان گفتم استاد احتیاجی نیست شما آهنگسازی کنید و آوازهایی که میخوانید، پیچیدهترین سیستم آهنگسازی است و شاید تصویرسازی کار شما نباشد. شاید نقص انتهایی آثار شجریان در همین بود که آهنگسازانی که میبایست برای او آثاری فاخر و درست ارائه میدادند، نبودند. چراکه صدای شجریان مانند یک ساز خوب است. زمانی شما سهتار را به دست من میدهید و من همینطور میزنم اما زمانی آن سهتار را به دست استاد عبادی یا محمدرضا لطفی یا حسین علیزاده یا حمید متبسم و دیگران میدهید و آنها چیز دیگری از آن سهتار بیرون میکشند. لذا اگر آهنگسازانی برجسته و توانمند بودند که میتوانستند آهنگهایی خوب برای او بسازند اوضاع به گونهای دیگر میشد. از خاطرم نمیرود هنگامی که میخواستم چند اثری را که در دوران دکترا نوشته بودم و براساس اشعاری از شفیعی کدکنی و شاملو بود، بخوانم، گفتند بیا اینها را به آقای شجریان بدهیم، ایشان بخوانند. گفتم موافقم اما به سال ۸۸ و اتفاقات آن رسیدیم و تقریبا از سال ۹۰، ۹۱ هم که بیماری آقای شجریان عود کرد و ایشان تقریبا دیگر قادر به اجرایی آنچنانی نبود و بیشتر زمانشان یا در خارج از ایران یا در داخل صرف مداوا میشد. در نتیجه متاسفانه آن اتفاق هرگز رخ نداد.»
مختاباد در پایان این بخش از صحبتهایش گفت: «در هر صورت معدل شجریان، ۲۰ است و در عرصه هنر ایران شخصیتی بایسته است. مانند حافظ، سعدی و فردوسی که در ادبیات هستند، ایشان هم مانند بنان، مانند روحالله خالقی و بسیاری از بزرگان عرصه موسیقی نامش در تاریخ موسیقی ایرانی به ثبتوضبط رسیده است و به قول حافظ: «حسد چه میبری ای سستنظم بر حافظ/ قبول خاطر و لطف سخن خدادادست» روحش شاد.»