تقابل امیر قلعهنویی و فرهاد مجیدی شاید نگاهها را به سمت آمارهای اخیر این دو تیم بکشاند و همگان را محو در تقابلهای اخیر دو تیم کند اما این رویارویی میتواند مقدمهای باشد برای بیان مباحث فنی عمیقتر در تیم استقلال…
نه امیر قلعهنویی را در ترکیب استقلال میبینیم، نه فرهاد مجیدی را! این یک حقیقت آشکار است که استقلال در سالهای اخیر نه توفیق داشته، بازیکنی همطراز با امیر قلعهنویی که پاسهایش ویرانگر بود، در ترکیب خود بسازد و نه بازیکنی مانند فرهاد مجیدی که مثل مار حریف را نیش میزد.
بخشی از ناکامی استقلال در۸ سال گذشته در واقع از همین نقطه نشأت میگیرد؛ جایی که هم امیر قلعهنویی در به وجود آمدن آن سهم دارد و هم فرهاد مجیدی که تازه قدم به کارزار مربیگری گذاشته است.
سالهایی را با استقلال پشت سر گذاشتیم که از فقدان یک هافبک محوری در عذاب بوده است. گرچه سیاق بسیاری از مربیان دنیا تغییر یافته و با استفاده بیشتری از بازیکنان گریزپا نوع متفاوتی از تاکتیکهای هجومی فوتبال را به نمایش گذاشتهاند و گرایش به استفاده از بازیکنان سریعتر را دارند اما در هر حال اغلب تیمهای موفق باشگاهی دنیا در ترکیب خود از بازیکنان محوری بهرهمند بودهاند و در همین لیگ داخلی نیز تیمهای قهرمان معمولاً بازیکنانی با چنین کاراکتر را در ترکیب خود داشتهاند که توفیقاتی را رقم زدهاند.
وحید امیری یک مثال عینی در باشگاه پرسپولیس است که در سالهای اخیر توانسته این نقش را بازی کند. حتی احمد نوراللهی نیز با وجود اینکه قدری عقبتر بازی میکرد، این ویژگی را در خود داشت اما عملاً استقلال از داشتن بازیکنی با چنین ظرفیتهایی محروم بوده است و تنها در اندک زمانی که امید ابراهیمی تا حدی در اوج قرار گرفت، چنین بازیکنی یافت شد.
در خط آتش استقلال نیز وضعیت آنچنان رو به راهی را شاهد نبودیم. در تأیید آن همین اندازه کفایت میکند که اشارهای داشته باشیم به ناکامی متوالی در به دست آوردن «کفش طلا» که فقط در فصل نوزدهم عاید استقلال شد که آن هم شیخ دیاباته خارجی موفق شد با ۱۵ گل زده این عنوان را به چنگ آورد.
باقی سالها استقلال عمیقاً در خط آتش تهی از استمرار بازیکنانی بود که محور تمام حملات باشند و در تمامکنندگی بیهمتا. در فصولی هم که بازیکنی مانند مهدی قایدی یا تیام و حتی دیاباته ظهور کردند، بعد از درخشش در لیست خروج قرار گرفتند تا باشگاه تنها از کنار حق انتقال آنها سودی به جیب بزند وگرنه جدایی این بازیکن از منظر فنی لطمات عمیقی به پیکره استقلال وارد ساخت.
به یاد میآوریم سالهایی را که فرهاد مجیدی با ولعی دامنهدار در خط حمله استقلال ایفای نقش میکرد. در آن سالها حقیقتاً جنس استقلال در همه خطوط جور بود و آبیها که امیر قلعهنویی (بخوانید امیر در اوج) را روی نیمکت خود میدیدند هم هافبکهای خلاقی داشتند و هم مهاجمانی که کمتر موقعیتهایی را از کف میدادند. در آن ایام مجیدی در نوک پیکان هجومی بازی میکرد و پشت سرش بازیکنی همچون مجتبی جباری حضور داشت که قادر بود تمام خصوصیات یک هافبک طراح را در میدان بازی به اجرا بگذارد و یک تنه بار مسئولیت در این پست را به دوش بکشد.
قبلتر از او علیرضا منصوریان این خصوصیات را داشت و سالها پیش از او نیز از امیر قلعهنویی به عنوان مردی که در خط میانی میدرخشید، یاد میشد.
سطح بازی استقلال اما به نقطهای رسیده که بیهیچ تعارفی نه هافبکی با کاراکتر قلعهنویی، منصوریان، جباری و… در ترکیب خود دارد و نه مهاجمی همچون فرهاد مجیدی، رضا عنایتی و… که قابلیتهای چشمگیری در خط حمله داشته باشند. استقلال در ۸ سال اخیر به حدی از آنچه خود پدید آورندهاش بود فاصله گرفته که قابلیت ساختن و پروراندن را هم از یاد برده است و مادامی که چنین شاخصههایی در ترکیب استقلال هویدا نشود، بعید است که مسیر قهرمانی هموار شود.