در تاریخ نخست کارلوس کیروش پرتغالی، به همکاریاش با تیم ملی ایران پایان داد و راهی کلمبیا شد تا ماجراجویی جدیدی را استارت بزند. خرداد ۹۸ هم مربوط به اتفاق مهم دیگر در فوتبال ایران بود که برانکو ایوانکوویچ بعد از ثبت قهرمانیهای متعدد با پرسپولیس، این باشگاه را به مقصد فوتبال باشگاهی در عربستان ترک کرد. دو مردی که هواداران بیشماری در فوتبال ایران داشتند و هرکدام به پشتوانه همین داستان هواداری، تصور سلطنت بر فوتبال ایران را در سر میپروراندند.
بااینحال مثل هرجای دیگری در دنیا، فوتبال ایران هم به دو ستارهای که روی نیمکت مینشستند، رحم نکرد و زمینه را برای جدایی هر دو فراهم کرد. فارغ از جدال فوتبالی و غیرقابلکنترلی که این دو مربی در یکی، دو سال آخر حضورشان در ایران درگیر آن شده بودند، به نظر میرسید با جدایی آنها از فوتبال ایران، داستان دوقطبی صورتگرفته در فوتبال ایران هم رخت بربندد؛ امری که «تصور» میشد شدنی است ولی «درواقع» مشخص شد حضور غیرفیزیکی این دو بر فوتبال ایران، چنان سایه گسترانده که به این سادگیها قابلفراموشی نیست. این دو نفر، یکی از بیشمار خارجیهایی بودهاند که سری به فوتبال ایران زده و بعد رفتهاند ولی چرا هنوز کیروش و برانکو برای فوتبال ایران جذاباند؟
عجیب است که بعد از قریب به سه و دو سالونیم بعد از رفتن این دو نفر، هنوز متر و معیار فوتبال در ایران کیروش و برانکو هستند. بعد از این دو نفر، در تیم ملی و باشگاه پرسپولیس دو مربی جدید آمدهاند ولی همچنان حرف از کیروش و برانکو است. در تیم ملی بعد از جدایی کارلوس، نوبت به مارک ویلموتس رسید و اندکی بعد هم که او رفت و نیمکت به دراگان اسکوچیچ سپرده شده است. باوجوداین، اما همچنان صحبت از کیروش است؛ اینکه تیم ملی نتیجه میگیرد یا نه، بد بازی میکند یا نه، گل میزند یا نه، لباس دارد یا نه، اردوی تمرینی دارد یا نه، مسابقات تدارکاتی دارد یا نه و نهایتا اینکه آیا کادر فنی تیم ملی وزن لازم را دارد یا نه، همگی سوژههایی برای سنجش و مقایسه با دوران کارلوس کیروش است.
جالب آنکه با وجود موفقیتهای اخیر تیم ملی، نهتنها تعداد زیادی از هواداران فوتبال در ایران بلکه یکی، دو بازیکن ملیپوش ایرانی هم هنوز همهچیز را با دوران کیروش مقایسه میکنند و نکات منفی را برجستهتر میکنند. البته که مخالفان وقت کارلوس کیروش در تیم ملی هم موفقیتها، پیروزیها و البته بردهای بعضا پرگل تیم ملی را حاصل رهایی فوتبال ایران از دستان کیروش تصور میکنند. هرچه که هست اما کیروش هست؛ حال چه در موقعیتها و مقایسههای خوب و مثبت، چه منفی. همین مورد بهخوبی بیانگر این است که هنوز هم صحبتکردن درباره این سرمربی پرتغالی در فوتبال ایران جذاب است.
شرایط برای برانکو هم همینگونه است؛ بعد از او پرسپولیس دو مربی عوض کرده و ابتدا گابریل کالدرون و سپس یحیی گلمحمدی سکاندار هدایت پرسپولیس شدهاند ولی جالب است که هنوز همهچیز با دوران برانکو سنجیده میشود. مثل کیروش در تیم ملی، وضعیت در پرسپولیس بهعنوان یکی از تیمهای پرطرفدار ایرانی هم مشابه است و «متر»، برانکو ایوانکوویچ کروات است. پرسپولیس با برانکو نتیجه گرفت و چند قهرمانی آورد؛ کالدرون هم در طول دوران کوتاهمدتش در پرسپولیس این تیم را صدرنشین نگه داشت و یحیی گلمحمدی هم پرسپولیس را قهرمان کرد ولی همچنان گویی قهرمانیهای برانکو برای هواداران فوتبال ایران طعم و جنس دیگری داشته است. همین حالا کم نیستند هوادارانی که اعتقاد دارند یحیی و پرسپولیس هنوز حاصل دسترنج برانکو را استفاده میکنند و از پایه و اساسی که او در پرسپولیس بنا گذاشت، سود میبرند.
مهم نیست حق با هواداران کیروش و برانکو باشد یا نه، مسئله این است که چرا با گذشت چندین سال از خروج آنها از فوتبال ایران، این دو هنوز جذاب هستند؟ کیروش بعد از ایران به کلمبیا رفت و از آنجا اخراج شد و حالا سرمربی مصر است. برانکو هم بعد از پرسپولیس به الاهلی عربستان رفت، از آنجا اخراج شد و حالا سرمربی عمان است ولی در تمام این لحظات، روزی نبوده که خبری از کیروش و برانکو در فوتبال ایران نباشد. آیا غرقشدگی در سبک خارجیها یا به قول امیر قلعهنویی علاقه به «چشمآبیها» باعث شده تا این دو نفر همچنان برای ایرانیها جذاب باشند؟ بعید است چنین باشد، چون بعد از کیروش نیمکت تیم ملی هنوز در اختیار خارجیهاست و پرسپولیس هم با کالدرون دوران بدی سپری نکرد.
آیا موفقیتی که این دو در تیمهای ملی و باشگاهی به دست آوردند، در این جذابیت تأثیرگذار است؟ این یکی هم نمیتواند دلیل نهایی باشد؛ درست است که کیروش با تیم ملی جامی به دست نیاورد ولی ساختار و شخصیت درخوری به تیم ملی بخشید و برانکو هم پرسپولیس را از سالها بیجامی نجات داد ولی اسکوچیچ تا به الان در تیم ملی بهتر از کیروش نتیجه گرفته و یحیی هم مثل برانکو پرسپولیس را قهرمان کرده است، پس چرا کیروش و برانکو فراموش نمیشوند؟ شاید یکی از دلایلش این باشد که فوتبال ایران همچنان ذوب در دوقطبی گذشته است؛ همان دو قطبی که هر طیف به درودیوار میزند تا ثابت کند جناح خودی (کیروش یا برانکو) بهتر از دیگری است و طرف مقابل اشتباه میکند.
این یکی اگرچه باورش سخت ولی انگار به واقعیت نزدیکتر است؛ فوتبال ایران نشان داده عاشق خلق دوقطبی است تا هیجانش را تخلیه کند و دلیلی برای پیگیری اتفاقات آن از نزدیک داشته باشد. اکنون به نظر میرسد تا زمان خلق دوقطبی جدید، همچنان کیروش و برانکو جذاب باشند و جذاب بمانند.