قهر و آشتیهای بازیکنان تیم ملی فوتبال و مربیان، داستانی است که قدمت زیادی دارد و این اختلافها بعضی وقتها آنقدر بالا گرفته که منجر به شکایت و زندان رفتن طرفین شده است.
امیررضا احمدی؛ تاریخ فوتبال ایران همیشه پر بوده از قهر و آشتی های مختلف؛ از اختلاف بین بازیکنان و کادر فنی تا دعوای بازیکنان در میانه زمین و… همگی مواردی است که با ورق زدن صفحات تاریخ، به چشم می آید. از زمان زنده یاد دهداری تا همین حالا که آخرین مورد آن به طارمی و اسکوچیچ بر می گردد، این اختلاف ها همیشه در تیم ملی وجود داشته که بعضی وقت ها منجر به خط خوردن بازیکنان از یک رقابت مهم شده یا یک نقطه پایان همیشگی برای دوران ملی آن ها گذاشته. اگر از این مورد آخر، که به اختلاف بین طارمی و اسکوچیچ بر می گردد فاکتور بگیریم، در سال های متمادی همیشه شاهد بروز مشکلاتی بوده ایم که هرکدام ماجرا و داستان خاص خود را داشته اند و بعضی هایش هنوز هم در ذهن هواداران فوتبال مانده. اتفاقی که البته مختص به فوتبال ایران نیست و نمونه خارجی آن را از فرگوسن و بکهام، تا توز و سابیا می توان دید. به همین بهانه نگاهی می اندازیم به مهم ترین قهر و آشتی های تیم ملی فوتبال، که گاه بعضی هایش با گل و شیرینی ختم به خیر شد و بعضی هایش حسابی جنجال ساز.
کودتای ۱۴ بازیکن در تیم پرویز دهداری
بیش از سی سال از کودتای معروف بازیکنان علیه زنده یاد دهداری گذشته است اما بازخوانی آن واقعه، هنوز هم ناگفته هایی در دل خود دارد. ماجرا از این قرار بود که پس از بازی های آسیایی ۱۹۸۶سئول، ۱۴ بازیکن که همگی از نفرات شاخص تیم ملی بودند، به یکباره از تیم ملی استعفا دادند. یک روایت می گوید که جرقه این آتش زمانی خورده شد که در بازی های آسیایی، در دیدار ایران و ژاپن، پرویز دهداری حکم به نیمکت نشینی محمد پنجعلی می دهد. کاپیتان پرسپولیس که آن روزها در اوج آمادگی بود، با دستور سرمربی روی نیمکت می نشیند که بعضی دلیل آن را بالا رفتن سن او از نظر دهداری می دانند و بعضی دیگر شهادت پنجعلی علیه یکی از دوستان و شاگردان قدیمی دهداری.
بعد از این اتفاق موارد زیادی از جمله اختلاف بازیکنان با رضا وطنخواه مطرح شد. رضا وطنخواه دستیار دهداری بود و بسیاری از بازیکنان از رفتار خشک او آزرده بودند و به نوعی از او خوششان نمیآمد. مثلا عبدالعلی چنگیز ظاهرا به دلیل صحبت با یک خانم کرهای در بازیهای آسیایی به شدت بازخواست میشود یا ابطحی که به دلیل خوردن بستنی بازخواست میشود و مربی تیم ملی به او میگوید اگر در این بستنی ماده نیروزا باشد چه میکنی؟ هرچند درباره ابطحی هم نقل دیگری وجود دارد و آن هم اینکه به او گفته میشود درحال خوردن چه چیزی هستی؟ که ابطحی با خنده میگوید، بستنی. این صحبت ابطحی باعث دلخوری میشود چراکه مربی وقت تیم ملی تصور میکرده که ابطحی او را سرکار گذاشته است.
یکی دیگر از مواردی که میتوان به خشک و انعطاف ناپذیری در آن تیم اشاره کرد، وقتی بود که بازیکنان در یک فروشگاه کرهای حاضر میشوند تا وسایلی خریداری کنند ولی مربی تیم به تندی به بازیکنان میگوید تا وقتی دهداری دست به چیزی نزده، شما حق دست زدن به اشیا داخل فروشگاه را ندارید!
سرانجام پس از آن بازی ها، به دلایل مختلفی که گفته شد، ۱۴ بازیکن تیم ملی دست به کودتا می زنند و با انتشار متنی استعفای خود را اعلام می کنند. در آن زمان که اتفاقا بازیکن سالاری در اوج خود بود، کمتر کسی فکرش را می کرد فدراسیون طرف مربی را بگیرد اما این اتفاق افتاد و دهداری هم هیچ نرمشی از خود نشان نداد و با دعوت از بازیکنان جدید، خون تازه ای وارد رگ های فوتبال کرد. ۱۴ بازیکن مستعفی شامل احمد سجادی، محمد پنجعلی، مرتضی فنونی زاده، اصغر حاجیلو، شاهین بیانی، شاهرخ بیانی، حمیددرخشان، ضیا عربشاهی، مرتضی یکه، ناصر محمد خانی، عبدالعلی چنگیز، فتح آبادی، فرشاد پیوس ومهدی ابطحی بودند که دیگر از سوی دهداری به تیم ملی دعوت نشدند.
نکته جالب اینکه دوستان این ستاره ها وکسانی را که همراه این ۱۴ستاره در اردوهای گذشته به تیم ملی دعوت می شدند هم در لیست سیاه سرمربی قرار گرفتند؛ نفراتی چون بهروز سلطانی، شکورزاده، رضا احدی، جعفر مختاری فرد، حمید علیدوستی و… هم به تیم ملی دعوت نشدند.
با این نگاه دهداری با جوانانی کم نام و نشان تیم ملی را به مسابقات مقدماتی المپیک ۱۹۸۸ سئول برد، نفراتی که خودشان نیز فکر نمیکردند تا ۳سال دیگر پیراهن تیم ملی فوتبال ایران را به تن کنند.
نفراتی چون ژاله مستقیم ،جانفدا، پرویز ادیبی، محمد علوی، زرینچه، مرفاوی و… جای غول های آن زمان فوتبال ایران مانند درخشان، برادران بیانی، ناصر محمد خانی وحاجیلو را گرفتند.
بلاژویچ کاره ای نبود و از بالا دستور داده بودند که خداداد عزیزی نباشد.
خداداد و بلاژویچ؛ هزار و یک شب اختلافات
یک گل زده و یک عمر دارد نانش را می خورد؛ این جمله مرحوم محمد رنجبر شاید بهترین توصیف برای خداداد عزیزی باشد. خیلی ها بر این عقیده اند که اگر روز هشتم آذر ۱۳۷۶ را از زندگی خداداد حذف کنیم، او به انسانی معمولی تبدیل می شود. در مقابل اما آن بغل پای جادویی که اصلاً معلوم نشد چرا جلو پای مارک بوسنیچ از زمین بلند شد، آن قدر قدرت داشت تا عزیزی را عزیز ملت ایران کند. حماسه ساز ملبورن به عقیده خیلی ها هیچ کار دیگری نکرد تا به خوردن نان همان تک گل متهم شود. البته حالا به غیر از گل او به استرالیا اتفاقات دیگری هم در ذهن مردم ثبت شده است.
چهار سال پس از صعود ایران به جام جهانی ۹۸، میروسلاو بلاژویچ داشت ایران را برای یک صعود دیگر آماده می کرد. خداداد هم بود ولی بلاژویچ در اولین حرکت پیراهن شماره یازده تیم ملی را که آن زمان ملک شخصی خداداد عزیزی به حساب می آمد به رحمان رضایی داد. همان پیراهنی که خداداد در کی بازی دوستانه پس از تعویض، آن را از تنش در آورد و زیرپا له کرد. بلاژ با این کار می خواست تابوی عزیزی را بشکند اما خداداد عصر آن روز پیش او رفت و از تیم ملی خداحافظی کرد.
پس از آن، جنگ لفظی بین او و سرمربی تیم ملی به جنگ علنی بین خداداد و فدراسیون تبدیل شد و تلفات جنگ، ۱۸ ماه دوری او از پیراهن سفید تیم ملی ایران بود. با این حال همایون شاهرخی که با سیاست های کدخدا منشانه خود مشکلات را حل می کرد با کمک محمد دادکان او را به تیم ملی برگرداند. خداداد اما با بازگشت برانکو به ایران، باز هم جایگاهش را از دست داد و در مقطعی در آستانه بازی با اردن در مقدماتی جام جهانی، به دلیل افزایش روحیه ملی پوشان در اردو حاضر شد. عزیزی البته این حرف ها را قبول نداشت؛ او معتقد بود بلاژویچ به دستور بالا دستی ها خداداد را خط زده و گرنه خودش تمایل داشته که او را در تیمش داشته باشد.
خداداد یک سال پیش در مصاحبه ای با روزنامه خبر ورزشی، درباره دلیل کنار رفتنش از تیم ملی گفت: «پس از جام جهانی ۱۹۹۸فرانسه در خصوص پاداش فیفا حرف زدم و از فدراسیون پرسیدم آن پولها چه شد؟ حدود ۱۸ ماهی به تیم ملی دعوت نشدم و بعد از مدتها که بلاژویچ من را دعوت کرد، در اولین اردو و بازی دوستانه برای من لباس نیاوردند. یک احساسی درون من میگفت این ماجرا طبیعی و اتفاقی نبوده است. او همچنین گفته بود: بلاژویچ کاره ای نبود و از بالا دستور داده بودند که خداداد عزیزی نباشد. بعدها آقای بهزاد کتیرایی و آقای فائقی خیلی مسائل پشت پرده را برایم توضیح دادند. به هرحال، برنامه ریزی کرده بودند که خداداد عزیزی از تیم ملی برود. یک بار که مثلا ما را با آقای صفایی فراهانی آشتی دادند، رئیس وقت فدراسیون گفت من می روم و مشکل تو با تیم ملی را حل می کنم، اما رفت که رفت.»
علی دایی و مایلی کهن؛ از مستطیل سبز تا زندان
قصه طولانی اختلاف بین علی دایی و محمد مایلی کهن، همان مثنوی هفتاد من است که هرچه صفحاتش را ورق بزنید تمام نمی شود که نمی شود. علی دایی سال ها قبل در تیم ملی با مایلی کهن کار کرد اما بعد ها وقتی این دو در قامت سرمربی، تیم هایشان را به مصاف یکدیگر می فرستادند، هر بار زخم اختلافشان سر باز می کرد و پرده جدیدی از آن به نمایش در می آمد. چند ماه پیش اما نادر فریاد شیران، رفیق صمیمی و یار غار مایلی کهن، پرده از ریشه این اختلاف قدیمی برداشت. او در برنامه ای تلویزیونی گفت: «علی دایی در دوره ای به باشگاه السد رفت و همان زمان بازیکن تیم ملی هم بود. آقای جو بونفرر سرمربی السد به علی گفته بود اگر من مربی تیم ملی ایران باشم، این تیم را به جام جهانی می برم. دایی هم این حرف را در تهران گفت و به گوش آقای مایلی کهن رسید که باعث شد ناراحت شود. مثل این است که سردار الان در مصاحبه ای بگوید مربی زنیت گفته اگر من جای اسکوچیچ را بگیرم، ایران را به جام جهانی می برم. آقای مایلی کهن گفت بهتر است دایی را مدتی دعوت نکنیم.
چند بازی دوستانه داشتیم که علی دعوت نشد. بعد از آن آقای داریوش مصطفوی رئیس فدراسیون فوتبال به مایلی کهن گفت علی برگردد و یک طوری مشکل حل شود. مایلی کهن هم گفت یک نامه بنویسید. آقای مصطفوی هم یک نامه داد و گفت این نامه را دایی نوشته. بعدا ما فهمیدیم این نامه فیک بود! البته علی هم به تیم ملی برگشت.»
پس از آن، زمانی که دایی وارد عرصه مربی گری شد، این دو نفر بارها با یکدیگر سرشاخ شدند. ماجرا آنقدر ادامه دار شد که علی دایی با شکایت از مایلی کهن به دلیل تهمت و نشر اکاذیب، او را روانه زندان کرد. سرانجام در سال ۹۴، وقتی مایلی کهن به دلیل مشکل قلبی در بیمارستان بستری شد، در مصاحبه ای اعلام کرد اگر باعث ناراحتی دایی شده از او عذرخواهی می کند و دایی بلافاصله به همراه کریم باقری و حبیب کاشانی، به عیادت او رفت. اتفاقی که باعث ایجاد فضایی احساسی بین آن ها شد و به نظر نقطه پایانی بود بر سال ها اختلاف و مشکل بین دو پیشکسوت فوتبال ایران.
اختلاف مالدینی و مایلی کهن؛ پشیمانی بی فایده شاهرودی
رضا شاهرودی یکی از برترین مدافعان چپ تاریخ فوتبال ایران است. مرد خوش تیپ فوتبال در دهه ۹۰ میلادی که به دلیل شباهتش با مالدینی، این لقب را به او سنجاق کرده اند، در برهه ای با محمد مایلی کهن به مشکل خورد. پیش از رقابت های جام ملت های آسیا در سال ۱۹۹۶، در آخرین تمرین تیم ملی فوتبال برای حضور در این مسابقات، شاهرودی دیر سر تمرین حاضر شد و همین باعث شد تا مایلی کهن روی نامش قلم قرمز بکشد. ماجرایی که البته به این سادگی نیست و هر کدام از دو طرف، روایت متفاوتی از آن دارند. شاهرودی چند سال قبل در مصاحبه با ایرنا، درباره آن اختلاف گفته بود: «مایلی کهن وقتی به تیم ملی آمد بزرگان فوتبال را از پرسپولیس در تیم ملی جمع کرد و نظم خوبی را آورد اما همیشه به موهای من گیر می داد و می گفت باید موهاتو کوتاه کنی اما من می گفتم حاج آقا من را همه به موهایم می شناسند و هر کاری کرد موهایم را کوتاه نکردم.
در آن زمان مایلی کهن می گفت باید همه لباس هایتان یک شکل باشد اما لباس های ما که از شرکت شکاری بود بعد از شسته شدن رنگ می داد و جوراب های سفید ما تبدیل به صورتی، زرد و سایر رنگ ها می شد و این دیگر تقصیر ما نبود. حاجی تاکید زیادی روی نظم و انضباط داشت و الان به این نتیجه رسیده ام که باید به حرف مربی خود گوش می دادم.»
مایلی کهن هم چندی پیش درباره این اتفاق این گونه توضیح داد: «من تاکید کرده بودم هیچ ملیپوشی از اردو خارج نشود زیرا یادم هست در همان روز برای کارهای گذرنامه و ویزای بچهها درگیر بودیم اما وقتی برگشتم شنیدم سعداوی و شاهرودی از اردو خارج شدند و همین باعث شد تا به تمرین تیم ملی دیر برسند وقتی به تمرین آمدم به آنها گفتم لباس بپوشند و بروند. سعداوی زنگ زد و خواست معذرت خواهی کند که من گفتم نیازی به عذرخواهی نیست زیرا نباید شخصیت افراد خرد شود اما شاهرودی این کار را نکرد البته بگویم دنبال عذرخواهی نبودم اما دوست داشتم او یک تماسی بگیرد و یک توضیحی ارایه دهد.»
این اتفاقات نهایتا منجر به جا ماندن شاهرودی از پرواز ایران به جام ملت های ۱۹۹۶ شد. مالدینی فوتبال ایران البته آنقدر بدشانس بود که دو سال بعد هم زمانی که تیم ملی برای حضور در جام جهانی در کشور فرانسه حضور داشت پیش از اولین بازی ملی پوشان مقابل یوگسلاوی در تمرین دچار مصدومیت شد و هر سه بازی ایران را از دست داد این در حالی بود که شاهرودی بازیکن فیکس تیم ملی بود.
علی کریمی و برانکو؛ لگد معروف به ساک پزشکی
وقتی صحبت از جام جهانی ۲۰۰۶ باشد، ناخودآگاه ذهن فوتبالی ها به حاشیه های مختلف تیم ملی در آن دوره پرواز می کند. تیم ملی ایران که در آن سال با هدایت برانکو ایوانکویچ عازم جام جهانی شده بود، آنقدر حاشیه داشت که با وجود آن ها کم تر کسی بازی هایش را به یاد دارد. دورانی که باند و باند بازی، در تیم ملی ایران به اوج رسیده بود و این جمله حسابی رایج شد که بعضی بازیکنان به چشم یکدیگر نگاه می کردند اما به هم پاس نمی دادند. در آن دوران، تیم به سه بخش تقسیم شده بود و شاید بهترین تیم تاریخ ایران، به دلیل همین تکه تکه شدن ها بود که به توفیقی نرسید
در آن مسابقات، تیم ملی در یکی از بازی ها، به مصاف پرتغال رفت. دیداری که با دو گل به سود پرتغال به پایان رسید. این بازی حاشیه بخصوصی برای تیم ملی ایران داشت. علی کریمی پس از تعویض در این بازی، با لگد به ساک پزشک تیم ملی زد و اعتراض خود را نسبت به تعویضش نشان داد. اتفاقی که بی نظمی در تیم ملی را به اوج رساند و خیلی ها آن را تیر خلاص به دوران برانکو در تیم ملی دانستند.
البته تیم ملی در دوران برانکو کتک کاری بداوی و رحمان رضایی را وسط زمین در مقابل میلیونها بیننده تجربه کرده بود اما در جام جهانی ۲۰۰۶ علنا جادوگر به ساک پزشکی ضربه زد تا ابولفضل امان الله یک قاب تاریخی را ثبت کند که پس از سال ها هنوز هم در ذهن مانده.
علی کریمی البته بعدها در مورد این موضوع در جام جهانی ۲۰۰۶ گفت: «بعد از تعویض برانکو ایوانکوویچ به عنوان سرمربی به سمتم نیامد و بیتفاوت بود. شاید اگر میآمد، با من دست میداد و خسته نباشید میگفت آن اتفاق رخ نمیداد. همه این مسائل دست به دست هم داد تا به ساک ورزشی لگد بزنم. اتفاقا با همان پایی که مصدوم بود به ساک ورزشی لگد زدم، چون فکر میکردم ساک سبکی است اما خیلی سنگین بود. پایم هم درد شدیدی گرفت اما به روی خودم نیاوردم«.
با این وصف هنوز هم ناگفته های زیادی درباره اختلاف دایی و کریمی، چند دستگی در تیم آن زمان و یاغی گری ها وجود دارد که همه آن ها باعث شد تا تیم پرستاره ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ فقط یک سفر توریستی را تجربه کند و بدون دستاورد خاصی به ایران برگردد.
اختلافات بی پایان علی کریمی؛ این بار با قطبی
پس از آنکه در زمان علی دایی، جادوگر در لیست سیاه قرار داشت، با حضور افشین قطبی در تیم ملی، کریمی به اردو دعوت شد تا بازوبند کاپیتانی را بر بازو ببندد و امید اصلی درخشش در جام ملت های ۲۰۱۱ باشد. در آن زمان البته نقل هایی بود که بازیکنان بیش از آنکه به سرمربی گوش دهند، چشمشان به دهان علی کریمی است و حرف او حسابی برش دارد.پس از آن گفته می شد که کریمی در اردوی اتریش از حرف های قطبی پیروی نمی کند. برای مثال وقتی او می گوید بازیکنان در وسط زمین به توپ ضربه بزنند، کریمی کار خودش را می کند ، از شرایط ناراضی است و در مقطعی مقابل برنامه کادر فنی موضع گرفت و استراحت بازیکنان را کم دانست.
این ها در حالی بود که حسن اشجاری، مدافع وقت تیم ملی درباره اختلاف بین قطبی و کریمی گفته بود:« ماجرا از این قرار بود که قطبی یک مربی بدنساز خارجی آورد که یک تستی از بازیکنان می گرفت. علی کریمی در این تست مصدوم و شاکی شد. چیزهایی گفت که باعث شد قطبی بعد از تمرین در اردوی تیم ملی جلسه بگذارد. افشین شروع کرد به گریه و زاری که من به خاطر پرچم ایران اینجا هستم و پای بچه ام شکسته ولی در کنار تیم ملی مانده ام. علی هم یک جواب خیلی خوب به او داد که قشنگ یادم هست. جوابی که منجر به جدایی علی از تیم ملی شد. می دانم کریمی مشکلی با این مسئله ندارد که جمله اش را بگویم. علی گفت شما مفت کار نمی کنی. در کره جنوبی برای آنالیز دو بازی تیم ملی ایران ۲۰ هزار دلار گرفته بودی ولی در تیم ملی ایران برای یک سال قرارداد ۸۰۰ هزار دلاری بسته ای. کریمی گفت شما مجانی کار نمی کنی و با مبلغ هنگفتی در تیم ملی هستی«.
این یاغی گری و سرکشی جادوگر، باعث شد تا او نیامده از تیم ملی جدا شود و همچنان با مربیان مختلف، سر ناسازگاری داشته باشد. اتفاقی که فقط در دوره قلعه نویی رخ نداد و به جز آن کریمی با هر مربی که در تیم ملی کرده، اختلاف هایی داشته و این سرکشی او همیشه برایش جنجال ساز بوده و دردسر آفرین. جنجال هایی که اگر چه بخشی جدایی ناپذیر از فوتبال او بود اما مطمئنا اگر آن اتفاق ها رخ نمی داد، شماره هشت محبوب فوتبال ایران به دستاوردهای بیش تری می رسید اما او، علی کریمی بود و این اتفاق ها جزوی جدایی ناپذیر از رفتار فوتبالی اش.
رحمتی و کیروش؛ داغی که بر دل شماره یک ماند
بی شک مهدی رحمتی یکی از برترین دروازه بان های تاریخ فوتبال ایران است. شماره یک خوش قد و قامتی که سال ها در تیم های مختلف مانند مس کرمان، سپاهان، استقلال و… درخشید و در تیم ملی هم یک مهره قابل اطمینان بود. او با ۷۷ بازی بعد از عابدزاده، بیش از هرکسی پیراهن دروازه بانی در تیم ملی را پوشید و در لیگ برتر هم بیشترین بازی را به عنوان دروازه بان تجربه کرده.
شروع داستان کی روش و رحمتی بازی ایران و ازبک در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۴ بود. جایی که اشتباه رحمتی در بازی ایران و ازبکستان در ورزشگاه آزادی، باعث شد تا تیم ایران شکست بخورد و رویای صعود در دور دست ترین فاصله قرار بگیرد. رحمتی که پیش از آن در بازی با لبنان هم روی یک اشتباه گل خورد و باعث شکست ایران شد، پس از آن با انتشار متنی از خداحافظی موقتش گفت. او تصمیمش را شخصی و بدون مشورت با سرمربی عنوان کرد. کیروش هم در پاسخ این مسئله را پذیرفت و آن را نه چندان مهم خواند. کلمه موقت رحمتی اما برای کیروش تعبیری جز دائمی نداشت و او برای همیشه رحمتی را کنار گذاشت. به نظر می رسید با توجه به شرایط آن زمان تیم ملی و کار سخت برای صعود به جام جهانی، رحمتی بر این باور بود که تیم ملی به برزیل صعود نمی کند و با برکناری کی روش به تیم ملی بر می گردد. کی روش اما مسیرش را با رحمان احمدی و علیرضا حقیقی ادامه داد و نتایج خوبی هم گرفت. پس از آن، در جام ملت ها ضعف دروازه بانی ایران آغاز شد و رحمتی هم دوباره اوج گرفت، تا جایی که روی سکوها شعار تیم ملی بدون سید را نمی خواهیم شنیده می شد، اما مرغ مرد پرتغالی یک پا داشت. نهایتا کی روش باز شدن درهای تیم ملی برای رحمتی را منوط به عذرخواهی او دانست و رحمتی هم نامه ای را امضا کرد اما هیچ وقت به تیم ملی برنگشت. اختلاف این دو هیچ وقت تمام نشد و رحمتی بارها علیه کی روش مصاحبه کرد و گفت که او هرجا بوده، نفر دوم بوده و فدراسیون باید یک مربی ایرانی را بالای سر کی روش بگذارد. در سوی دیگر، در روزهایی که آمادگی بالای رحمتی به اهرم فشار علیه سرمربی تبدیل شده بود، او با ۴ دروازه بان به نشست خبری رفت تا به این صحبت ها پاسخ دهد و رحمتی هیچ وقت دیگر لباس تیم ملی را نپوشید. لباسی که داغ پوشیدنش در جام جهانی برای همیشه بر دل او ماند.
کی روش و عقیلی؛ پای رحمتی در میان بود؟
درست در روزهایی که ابر سیاه بر رابطه کی روش و رحمتی سایه انداخته بود، رابطه بین سرمربی پرتغالی و هادی عقیلی هم تیره و تار شد. عقیلی که در تیم ملی با ۶۹ بازی و ۱۰ گل جزو افرادی بود که می توانست وارد باشگاه صد تایی ها شود، خیلی زودتر از حد تصور به نقطه پایان رسید.
کنار گذاشتن عقیلی از تیم ملی همزمان با اتفاق مشابهی بود که برای سید مهدی رحمتی افتاد و به عقیده عدهای دلیل کنار گذاشتن هر دو بازیکن مشابه هم بوده است. عقیلی و رحمتی که در سپاهان با یکدیگر همبازی بودند همیشه رابطه خوبی با هم داشته و در اردوهای تیم ملی هم نزدیکی زیادی با هم داشتند. به طوری که هر دو به فاصله زمانی کوتاه از تیم ملی خداحافظی کرده ولی به سرعت از تصمیم خود پشیمان شدند. در این میان گفته میشود عقیلی پاسوز رحمتی شده است و برای مقابله با نکونام و به تحریک دروازهبان وقت تیم ملی اعلام خداحافظی کردند تا کیروش برای محدود کردن اختیارات کاپیتان خود تحت فشار قرار گرفته و سپس با فشار افکار عمومی به تیم ملی بازگردند. اتفاقی که هرگز نیفتاد و کیروش دیگر تحت هیچ شرایطی این ۲ بازیکن را به اردو دعوت نکرد تا اختیارات نکونام در تیم ملی حتی بیشتر از قبل شود.
عقیلی که برای دیدار تیم ملی کشورمان به اردو دعوت شد پس از اینکه فهمید نامش در فهرست نهایی بازی با لبنان حضور ندارد به حالت قهر تمرینات را ترک کرد و این اتفاق با واکنش سرمربی تیم ملی همراه بود و عدهای از نزدیکان تیم ملی گفتند کیروش از همان زمان تصمیم گرفت نام این بازیکن را در فهرست سیاه خود قرار دهد.
پس از آن تلاشهای عقیلی برای بازگشت به تیم ملی بینتیجه ماند و این بازیکن دیگر نتوانست نظر مثبت کیروش را جلب کند. موضوعی که باعث شد مدافع آماده آن روزهای تیم ملی، که در مقطعی به عنوان کاندیدای بازیکن سال آسیا هم مطرح شد، یک خداحافظی اجباری با پیراهن تیم ملی کشورمان داشته باشد و تنها تمرکزش روی بازیهای باشگاهی باشد.
بعد ها خود عقیلی درباره این موضوع گفت: «پیش از بازی با لبنان خود کیروش تهران نبوده و به کمک هایش می گوید بازیکنان را دعوت کنید. هادی عقیلی به اردوی تیم ملی دعوت می شود و وقتی کیروش برگشت، از دیدن من شاخ درآورد. این ها را من بعدا فهمیدم. حتی علیرضا منصوریان وقتی من را دید، گفت خوش آمدی. حتی من را بغل می کردند ولی من اصلا نمی فهمیدم داستان چیست و بعدا فهمیدم. بعد یکی از دستیاران کیروش گفته بود که ما یک گندی زدیم و هادی عقیلی را دعوت کردیم. همان روز اول به من گفت که من تو را بازی نمی دهم. من تا شب بازی در اردو بودم و بهترین تمریناتم را کردم و شب بازی رفتم. شب بازی رفتم چون در لیست نبودم. من شب بازی رفتم و گفتم من اردو را ترک می کنم. گفت نه صبر کن من فردا خودم اعلام می کنم و فردا در واقع میخواست حکم اخراج را بزند. یعنی جریان این بوده است. جریان این بوده است. من اشتباه بزرگی کردم که از اردوی تیم ملی رفتم و بعد از آن عذرخواهی کردم. این ها همه برای قبل از عذرخواهی است. دو سه ماه بعد جواد نکونام با من تماس گرفت و گفت تو حاضری عذرخواهی کنی. گفتم بله من حاضرم و برمی گردم. نکونام گفت قرار شده مهدی رحمتی به برنامه نود برود و عذرخواهی کند. کیروش گفته بود، هادی همان عذرخواهی در خبرگزاری کافی برایش کافی است ولی مهدی رحمتی باید عذرخواهی کند. مهدی رحمتی به برنامه نود ولی هر چقدر عادل گفت عذرخواهی کن، گفت کاری نکرده ام که عذرخواهی کنم. بعد از این هم داستان نوشتن نامه و عذرخواهی کردن در نامه ایجاد شد که اصلا من ایران نبودم که بتوانم نامه ای را امضا کنم. باز مهدی رفت و امضا کرد و البته برنگشت. من که اصلا ایران نبودم. فدراسیون هم هیچ تماس یا ایمیلی برای من نفرستاد. شاید فدراسیون ایمیلی نداشته است! این موضوع تکراری شده است.»
هت تریک آقای کی روش این بار با خلعتبری
در روزهای منتهی به جام جهانی ۲۰۱۴، محمدرضا خلعتبری یکی از بازیکنان آماده و تکنیکی بود که کی روش علاقه زیادی به او داشت. خلعتبری آن زمان شرایط خوبی داشت و به نظر می رسید یکی از بازیکنان اصلی کی روش در برزیل باشد اما ناگهان خبر خط خوردن او از لیست تیم ملی همه را شوکه کرد. ماجرای خط خوردن این مهاجم هم شایعات مختلفی به وجود آورد تا جایی که بعضی ها دلیل آن را عکسی منشوری از او می دانند و بعضی دیگر دلایل دیگری را مطرح کردند. در این بین اما کی روش دلیل اصلی این موضوع را جا نداشتن خلعتبری در تفکراتش عنوان کرد.
آن زمان گفته می شد دلیل اصلی این موضوع، این است که خلعتبری در زمان دفاع تیمی به زمین خودی برنمی گشته و در کار تیمی مشارکت نمی کرده و همین مساله باعث خط خوردنش شده است کما اینکه کی روش در بازی های اتریش هم این نکته را به خلعتبری گوشزد کرده بوده اما وقتی دیده این بازیکن به دستوراتش گوش نمی دهد او را به برزیل نبرده است.
هرچه که بود، کی روش با هت تریک در اختلاف با بازیکنان و حذف سه چهره شاخص از پرواز برزیل، هم کاریزمای خود را به رخ کشید و هم نقطه پایانی بر دوران ملی مهدی رحمتی، هادی عقیلی و محمدرضا خلتعبری گذاشت. سه ستاره ای که می توانستند به موفقیت های ملی بیش تری برسند اما یاغی گری کار دستشان داد و رویایشان را پرپر کرد.