در روزهای گذشته خبرهایی غیررسمی شنیده و منتشر شده مبنی براینکه جنابعالی از شورای پروانه ساخت انصراف دادهاید. دلیل این انصراف چیست؟ بخصوص آنکه در میان همکاران شما و برخی خبرهای فضای مجازی گفته میشود دلیل انصراف شما مربوط به ساخت فیلم «مسیح پسر مریم» محصول سازمان اوج بخاطر طی نشدن مراحل صدور پروانه ساخت و در واقع صدور مجوز سفارشی برای آن بوده است.
چه خوب که میخواهید موضوع را از زبان خودم که هنوز پاهایم روی زمین است و واقعی هستم تا مجازی، پی بگیرید. واقعیت این است که از همان ابتدا، قرار و مدار من با شورای مرکزی کانون کارگردانان قبول این مسئولیت برای مدتی بسیار کوتاه بود تا کانون فرصتی برای انتخاب عضو مناسبتر را داشته باشد، چرا که من درگیر پروژه کاری خودم بودم و به هیچ وجه فرصت خواندن و بررسی چندین فیلمنامه در طول هفته را نداشتم. از طرفی به دلیل تعطیلی چند ماههی شورای پروانه ساخت، انبوهی از فیلمنامهها در انتظار دریافت پروانه ساخت بود. در نتیجه اعضاء جدید شورا میبایست هفتهای تا پنج فیلمنامه را مطالعه و بررسی کنند که این حجم از کار برای شرایط من که درگیر کار خودم بودم تا حد زیادی آزاردهنده و با توجه به سفرهای پیدرپی کاری به خارج از تهران، ادامهی آن هم غیرممکن بود؛ بنابراین طبق توافقی که با شورای مرکزی کانون کارگردانان داشتیم مقرر شد تا جایگزینی که این فرصت و فراغت را داشته باشد، به جای من به عنوان نماینده کانون معرفی شود. فیلمنامه «مسیح…» که به آن اشاره کردید دقیقاً مثل بقیه فیلمنامهها و با همان حساسیت خوانده و در جلسات شورا بررسی شد. جمعبندی نظرات شورا، که کم هم نبود، برای اعمال اصلاحات به اطلاع تهیهکنندهاش رسید.
فیلمنامه مجدداً بازنویسی و ارائه شد که به نظر شخص من، درصد بالایی نسبت به فیلمنامهی قبلی بهتر شده بود و با رأی اکثریت اعضاء تصویب شد و پروانه ساخت گرفت. اینکه قبل یا بعد از تصویب شورا ممکن است جناب آقای وزیر بر خلاف شئونات مقام وزارت، چراغ سبزی برای ساخت فیلمی بدهد، اگر چه به نظر من نکوهیده و بیاحترامی به جایگاه قانونی شورای پروانه ساخت است، ولی در این مورد خاص تاثیری در تصمیم نهایی اکثریت اعضاء شورا برای صدور پروانه ساخت نداشت. ضمن اینکه من شخصاً مستنداتی در این مورد بجز شنیدههایم ندارم و به همین دلیل نمیتوانم قضاوت قطعی داشته باشم.
اگر اعتراضی به این موضوع داشتهاید پاسخ مسئولان مربوط در سازمان سینمایی چه بوده؟
من به این موضوع خاص اعتراضی بیشتر از این که گفتم ندارم، اما نسبت به اتفاقات و جریانات حاکم بر کلیت سینما اعتراضهای خیلی جدی دارم که اهمیت آنها خیلی بیشتر از ساخته شدن یا نشدن یک فیلم است، کو گوش شنوا؟
با توجه به دورههای پیشین فعالیت این شورا، تجربهی چند وقت اخیر خود در شورای پروانه ساخت و نیز تاثیر نمایندهای از کانون کارگردانان را در این شورا چطور ارزیابی میکنید؟
مشکلات سینمای ایران آنقدر بزرگ، عمیق و ناامیدکننده است که نه با حضور یک نمایندهی کانون در شورای پروانه ساخت، که با هیچ ترکیبی از شوراهای مختلف حل نمیشود، راه را اشتباه رفتهایم. مشکل سینمای ایران شوراهای مختلف نظارتی نیست، بلکه خود سینمایی است که خودمان ساختیم و پرداختیم. بدبختانه سینمای ما با وجود معضلاتی که گرفتارش شده خودش تبدیل به ذات مشکل شده است. بقیه حرف است و بهانه و اتلاف وقت و شاید هم آدرسهای غلطِ تعمدی. من متجاوز از چهل سال است که در فضای سینما کار و زندگی میکنم، پس، از منِ کوچکترین بپذیرید که در طول این سالها هرگز سینمای ایران را تا به این اندازه ذلیل و منفعل و خجالتآور ندیده بودم.
سینمای امروز ایران از بیسوادی و سوداگری و دغلبازی رنج مضاعف میبرد. از ستارگان باسمهایاش خجل است، از تازه تهیهکنندگانی که پولهای به چنگ آورده از بیعدالتیهای اجتماعی را در مقابل فقر شرافتمندانهاش به رخ میکشند منفعل است. شبهتهیهکنندگانی که هیچ نسبت و علاقهای به سینما نداشته و امروز در معرکهی سینما صرفاً عقده گشایی میکنند. منظورم همان بلای آوارگونه تهیهکنندگانی است که اگر «ئی تی» به گوششان بخورد تصور میکنند که یک میوه استوایی است، اگر بگویی «پستچی همیشه دو بار زنگ میزند» می گویند حتماً زنگ خانهتان اشکال دارد! یا اگر از «توت فرنگیهای وحشی» بگویی، میگویند جای شما خالی در شب یلدا خوردیم، یا تصور میکنند که در همان مهمانی «پرتقال کوکی» هم بود ولی در بشقاب! اگر بگیی «جاده» یاد جاده منتهی به ویلایشان در لواسان خواهند افتاد. آنها هرگز و هرگز لذت «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» را تجربه نکردهاند، فرقی بین «راننده تاکسی» و راننده اسنپ قائل نیستند. اصلاً توی باغ نیستند و «کتاب» برایشان دوران دبیرستانشان را تداعی میکند و بس.
افسوس که تهیهکنندگان عاشق و فهیممان کناره گرفتهاند، همانهایی که روزگاری سینمای ما را با تعامل هوشمندانه، تلاش و ریسک به اوج بالندگیاش رساندند و امروز قانع به سود ۱۸ درصدی سپردهای بانکیشان زندگی آرام و بی دغدغهای را سپری میکنند تا همچنان مدال خفت بار ابتذال بر سینه خالقان بیکفایت و صاحبان پولپرستاش باشد. بهتر از همیشه میفهمیم که سینمای اندیشمند و متعهد ایران در مقابل این هجوم بی رحمانه بیپروا، چنان به حاشیه برده شده که معدود فیلمسازان جوان و فهیم و کار بلد سینما که در این آشفته بازار بیسروسامان همچنان با خون دل و خلق آثار ارزشمندشان میدرخشند، دست و دلشان برای خلق آثار بعدی به ترس و لرز افتاده است. کدام شورایی میتواند در این اوضاع کار مؤثری بکند؟ کدام نماینده در شورای پروانه ساخت توان رویارویی با این سطح ابتذال و آشفتگی را دارد؟ من تردید دارم که اعضای جدید شورای پروانه ساخت که به فهم من از دانش، سلیقه، تشخیص و حسن نیت هم بهره مند هستند بتوانند کاری از پیش ببرند. عنان سینمای مظلوم و غارت شده ما در دست نامحرمان بیکفایت است. باید کاری کرد تا خیلی دیر نشده.