امین تارخ گفت: همیشه گفتهام که سه عامل باید دست به دست هم دهند تا یک بازیگر موفق شود یا یک هنرجوی بازیگری موفق شود که به عرصههای حرفهای ورود پیدا کند؛ استعداد، تلاش، شانس.
امین تارخ بازیگر سینما و تلویزیون شامگاه گذشته در برنامه رادیویی «پرانتز باز» درباره تجربیاتش از اداره کارگاههای بازیگری گفت: احساس میکنم رغبت لازم میان بازیگران برای ادامه آموختن یا نیست و یا اگر هست، خیلی کم مایه است. در حالی که ما به قدر کفایت میشنویم، میبینیم، میخوانیم و در جریان هستیم که برای مثال داستین هافمن حتی در دورهای که موفق بود و به عنوان یک بازیگر بینالمللی شناخته شده بود، برای اینکه از آموزش و آموختن عقب نماند کار را تعطیل میکند و به دانشگاه میرود و یک دوره ۹ ماهه یا یک ساله را میگذراند و هستند بسیاری از بازیگران دیگر که همین کار را میکنند.
وی ادامه داد: به این دلیل که بازیگری هم مثل همه هنرها و مثل همه علوم عملی و نظری پیوسته در حال تکمیل و تحول است و علی الاصول یک بازیگر حرفهای اگر که داشتهها و دانستههایش کفایت کند، حتماً از پیشرفتی که اصولاً به شکل پر سرعتی دارد اتفاق میافتد عقب میماند. ما در اروپا و آمریکا به شدت شاهد این ماجرا هستیم و حتی در کشورهای همسایه مثل ترکیه بازیگرانی هستند که در عرصه تولید وارد شدهاند و صاحب موقعیتی شدهاند اما به آنها پیشنهاد شده یا خودشان دریافت کردهاند و تصمیم گرفتهاند که کار را تعطیل کنند و مدتی به آموختن بپردازند و برای مثال سر از UCLA درآوردهاند. یا هنرپیشههای آمریکایی مثل لئوناردو دیکاپریو که دو سال و نیم کار و زندگیاش را تعطیل کرد و سر کلاس نشست. در حالی که به یک هنرپیشه پولساز و پر شهرت تبدیل شده بود. از این افراد به اندازه کافی هست ولی شاید برخی از دوستان و همکاران ما در ایران هم به گونههای دیگری، یک تلاشهای این چنینی دارند.
تارخ تأکید کرد: به نظر من کسی که در عرصهی بازیگری اقدام به معلمی کند، درواقع دارد ادعا میکند که یک بده بستانی بین خودش و هنرجویش اتفاق میافتد. یعنی تدریس یکسویه نیست و درواقع یک بده و بستان بین معلم و هنرجو اتفاق میافتد و باعث تسلیم شدن داشتهها و دانستههای هر دو میشود. به این صورت میشود گفت که ما دوستان و همکارانی را داریم که در این زمینه تلاش میکنند.
وی درباره روزآمد و کارآمد کردن روشهای بازیگری مطابق با سطح بازیگری بینالملل گفت: مثلاً یوگا یکی از تمریناتی است که هم در ارتباط با تنفس و هم در ارتباط با صدا و بیان به هنرجوی بازیگری بسیار کمک دهنده است ولی جاهایی در حد دانشگاه هستند که یوگا را هم به شکل تئوری تدریس میکنند. ضمن اینکه معتقدم باید به سوی پست پروداکشن هم برویم آن یک نگاه بینالمللی است که ما را یک قدری پر تلاشتر میکند برای بیشتر دانستن و بیشتر فهمیدن.
* ۳ عامل مهم برای بازیگر شدن
در بخشی از این برنامه، مجید واشقانی در جایگاه مجری پرسید که من نوعی به عنوان یه نوجوان یا جوان چگونه بازیگر شوم؟ آیا این یک فرمول و یک معادله دارد یا خیر؟ تارخ توضیح داد: شما خیلی بهتر از من آگاه هستید که هیچکس به ضرب پول و پارتی، بازیگر نشده و نخواهد شد. ممکن است که به شکل استثنایی شخصی وارد عرصهی بازیگری شده باشد -فقط ممکن است- و یک توفیق نسبی هم نصیبش شده باشد که ای کاش میشد مثال زد ولی در هیچ موقعیت و محفل معتبر فرهنگی از این آدم که شاید ۱۰ سال هم هست که دارد کار میکند به عنوان بازیگر یاد نشده و یا صاحب شرایط دیگری بودهاست. یعنی یا چهره بسیار خاصی داشته یا فیزیک بسیار جذاب و زیبایی داشته و توأمان هوش سرشار و استعداد زیادی هم داشتهاست. من ندیدم کسی که صاحب استعداد نباشد و تبدیل به بازیگر شده باشد.
وی ادامه داد: اگر که به دنبال فرمولی باشیم، من همیشه عرض کردهام که سه عامل میباید دست به دست هم دهند تا یک بازیگر موفق شود یا یک هنرجوی بازیگری موفق شود که به عرصههای حرفهای ورود پیدا کند؛ در وهله اول استعداد مهم است. استعداد که به اصطلاح آموزش پذیر و آموختنی و اکتسابی نیست و یک نعمت خداداد است، کسی دارد و کسی ندارد. نمیشود استعداد را به ضرب و زور پول و یا حتی تلاش به دست آورد. دومین عامل تلاش است. یعنی به شرط برخورداری از استعداد حتما لازم است که شخص تلاش کند. هم به صورت جمعی تلاشی به شکل آموزشی داشته باشد و در یک جامعهی آموزشی شرکت کند و هم تلاشهای شخصی داشته باشد. عامل سوم شانس است که بسیاری شانس را دخیل نمیدانند. از این سه عامل هر کدامش که وجود نداشته باشد آن دو عامل دیگر کمککننده نیستند.
تارخ اظهار داشت: من در طول ۲۷ سالی که آموزشگاه را اداره میکنم با کسی که صاحب استعداد هست و شانس هم آورده برخورد کردهام. برای مثال بر اساس استعدادش در یک فیلمی نقش اول به او پیشنهاد شده و بر اساس فیزیکش به یک نقشی میخوردهاست. برای مثال مهرجویی یا کارگردان دیگری بوده و او به عنوان بازیگر انتخاب شده ولی بعد از ده، پانزده روز تمرین حذف شده، چون جواب نداده است. چون تلاش شخصی نداشته، چون مشکل صدا و بیان داشته و هرگز به دنبال رفع این معضلات نرفته است. اگر که فرد تلاش هم داشته باشد و شانس هم بیاورد و استعداد وجود نداشته باشد حتماً به توفیق نخواهد رسید. اگر صاحب استعداد باشد و تلاش شخصی هم نکرده باشد، ما مورد داشتیم که بسیار با استعداد بوده و بسیار هم تلاش کرده اما آن پرنده شانس به اصطلاح روی شانهاش ننشسته است. هر چند باری برای تست دادن رفته و یا انتخاب و کاندید شده نهایتا حذف شده و به توفیقی نرسیده است. بنابراین بعد از ده، دوازده سال رها کرده و به دنبال زندگیاش رفته است.
این بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون افزود: اینکه ما انقدر به آموزش اعتبار میدهیم، معنایش این نیست که هر کسی آموزش دید لزوماً تبدیل به یک بازیگر حرفهای میشود. ممکن است بعضی بشوند و بعضی نشوند. ممکن است از یک کلاس ۳۰ نفره دو نفر بازیگر شوند. این معنایش آن نیست که ما آموزشگاه نداریم و یا آموزشگاه خوب نداریم، معنایش این نیست که ما دانشگاه نداریم، ما اینها را داریم ولی واقعیتش این است که آن سه عاملی که من اشاره کردم خیلی عوامل تعیین کنندهای هستند البته که مطالب دیگری هم از جمله مواد درسیایی که عرض کردم و همچنین جدیتی که هنرجو راجع به اینها دارد حرف اصلی را میزند.
تارخ در پایان در پاسخ به اینکه کدام نقش خود را بیشتر دوست دارد، افزود: اگر بخواهم مشخصا یک مثال بزنم به دلیل اینکه علاقهی خاصی به آن نقش داشتم، «معصومیت از دست رفته» و شوذب را انتخاب میکردم. این کار را خیلی دوست دارم و فیلمی که با داریوش مهرجویی کار کردم یعنی «سارا» را خیلی دوست دارم و آن نقشی را که در فیلم آقای کیمیایی یعنی «سرب» داشتم هم نقش جذابی بود. بدم نمیآید که آن را هم دوباره تکرار کنم البته سنم دیگر ایجاب نمیکند!