با پرویز مظلومی که صحبت کردیم، ابتدا فکر میکرد میخواهیم در مورد مسائل روز استقلال، هیئت مدیره و… صحبت کنیم، اما خیلی زود خیالش را راحت کردیم و رفتیم به سالهایی که تازه میخواست پیراهن استقلال را بر تن کند. پرویز مظلومی به نکات بسیار جالب اوجی اشاره کرد. متن این گفتگوی جذاب را در زیر بخوانید:
شما فوتبال را از جوانان تاج آبادان شروع کردید؟
بله، اولین مربیانم آقایان هدایت و سنجری بودند. من از همان جا به تیم ملی جوانان رفتم که سه بار پشت سر هم قهرمان آسیا شدیم و من گلهای زیادی زدم.
… و رایکوف شما را انتخاب کرد برای تاج تهران؟
قبل از من برادر بزرگترم غلامحسین هم توسط رایکوف در ۱۸ سالگی انتخاب شد و من هم درست در ۱۸ سالگی پیراهن تاج تهران را بر تن کردم که البته انتخاب درستی نبود چون آن زمان تاج مهاجمان بسیار بزرگی مثل غلامحسین مظلومی، مژدهی، عادلخانی و… را داشت و به من خیلی کم بازی میرسید. البته رایکوف مرا خیلی دوست داشت و هر بازی ۲۰ دقیقه به میدان میفرستاد اما…
*اما چی؟
من از پرسپولیس هم پیشنهاد داشتم. با هماهنگی حشمتخان مهاجرانی که سرمربی جوانان بود، در یک روز برفی به هتل اوین رفتم و با نماینده پرسپولیس مذاکره کردم. جالب اینکه چند نفر دیگر هم بودند اما ناگهان گفتند برو جلوی هتل یک نفر با تو کار دارد. پایین که رفتم، دیدم پدرم که یک تاجی بسیار متعصب بود، آنجاست. چنان چکی به من زد که پرت شدم روی برفها!
*خب چی گفت؟
گفت همه خاندان ما تاجی هستند، تو خجالت نمیکشی با پرسپولیس مذاکره میکنی؟! نمیدانم از کجا باخبر شده بود که از آبادان خودش را به تهران و هتل اوین رساند و زد زیر گوش من! (خنده)
*از تاج چقدر گرفتید؟
قرارداد سهساله بستم و بابت آن سه سال ۵ هزار تومان گرفتم!
*راضی بودید؟
پرسپولیس ۱۰ هزار تومان میداد اما به هر حال راضی بودم. البته سه سال بعد به تراکتور رفتم و ۹۰ هزار تومان گرفتم و یک سال هم آنجا آقای گل شدم.
*فقط شما از تیم ملی جوانان به تاج رفتید؟
نه، هادی نراقی، حسن روشن و دو نفر دیگر هم بودند. فکر کنم سال ۵۲ بود. سالها بعد امثال غلامحسین مظلومی، ناصر حجازی، عادلخانی، عبداللهی و… از تاج به شهباز رفتند و رایکوف حسابی جوانگرایی کرد و یک تیم جدید ساخت که ۳ گل هم به پرسپولیس زدیم. البته غلامحسین یک روز به من گفت رضایتنامه تو را هم از تاج گرفتم که با هم به شهباز برویم ولی من آنجا نرفتم. خدابیامرز غلامحسین مظلومی جزو کسانی بود که از نظر اقتصادی و فوتبالی به حقش نرسید.
*جگیج که آمد، شما برگشتی تاج؟
بله، برگشتم و سالها در این تیم بودم تا اینکه سال ۶۷ فوتبال را کنار گذاشتم و مربی امیدهای استقلال و بعدها دستیار منصورخان پورحیدری شدم.
*چنگیز چه سالی استقلالی شد؟
فکر کنم چنگیز بعد از انقلاب آمد. خیلی تکنیک بالایی داشت. اصلاً انگار در بدنش استخوان نبود و مثل آب خوردن مدافعان حریف را دریبل میزد.
*شما به پیشنهاد پورحیدری مربی امیدهای استقلال شدید؟
بله، منصورخان پیشنهاد دادند و در آن تیم دو نفر از برادران فنونیزاده که دوقلو بودند هم شاگردم بودند. البته مهدی و مرتضی را نمیگویم. یادم هست غلامحسین مظلومی که سرمربی استقلال شد، من یواشیواش از فوتبال خداحافظی کردم. البته خداحافظی که چه عرض کنم…
*بهترین گل زندگیتان کدام بود؟
همان گل معروفی که سال ۶۲ در حضور ۱۳۰ هزار تماشاگر به پرسپولیس زدم. یادم هست آن روزها پرسپولیسیها به بهروز سلطانی میگفتند عقاب آسیا اما بعد از گل من علیآقای پروین با همان ادبیات شیرین به سلطانی یک کنایه زد که حالا بماند! در آن بازی مردم روی نورافکنها نشسته بودند که حجازی و پروین با بلندگو خواهش کردند پایین بیایند تا بازی ادامه پیدا کند.
*یک گل حساس هم در فینال به شاهین زدید و…
آره، خوب یادت هست! من روی سانتر مرحوم احدی گل زدم و در پنالتی با درخشش زندهیاد حجازی بردیم و قهرمان شدیم. خدا رحمتشان کند.
*با بچههای آن زمان در ارتباط هستید؟
بله، با بهتاش فریبا، حاجیلو، نعلچگر، مراغهچیان، برادران بیانی، زرینچه، نامجومطلق، رضا رجبی و… در ارتباط هستم و آنهایی که تیم دارند، میروم بازیهایشان را میبینم.
*با بسیاری از این نفرات در سال ۷۰ قهرمان آسیا شدید و ستاره دوم را گرفتید.
بله، عجب قهرمانی شیرینی بود. ما در یک سال شمسی هم قهرمان آسیا شدیم و هم نایبقهرمان که در فینال با پنالتی به الهلال باختیم. حالا عابدزاده همیشه در استقلال و تیم ملی پنالتی میگرفتها ولی در آن فینال همه پنالتیها را خورد. البته عابدزاده انصافاً خیلی خوب بود.
*یعنی در یک سال هم قهرمان آسیا شدید و هم نایبقهرمان؟
بله، در دوره قهرمانی که در فینال لیائونینگ چین را بردیم ولی وقتی نایبقهرمان شدیم، به الهلال باختیم با اینکه خوب هم بازی کردیم.
*از زندهیاد پورحیدری چه خاطراتی دارید؟
یک دنیا خاطره دارم. منصورخان به معنای واقعی کلمه یک انسان بزرگ و پدر واقعی استقلال بود. یک مرد بااخلاق و دوستداشتنی که بیدلیل نیست به او لقب پدر استقلال را دادهاند.
*در سالهایی که شما دستیارش بودید، همیشه سر بازوبند کاپیتانی دعوا بود.
(خنده) بله، دعوای کاپیتانی که همیشه داشتیم ولی الان شرایط بهتر شده.
* در سالهای مربیگری هم شما ۴ پیروزی پیاپی مقابل پرسپولیس به دست آوردید تا رسیدید به آن دربی ایمون زاید.
بله، جالب اینکه در آن ۴ بازی هیچ گلی هم نخوردیم. یک بازی را در جام حذفی ۳- صفر بردیم، یکی را ۲-صفر و ۲ بازی هم که یک- صفر شد. البته آن بازی که ۲-۳ باختیم هم باید میبردیم ولی اتفاقاتی افتاد که در نهایت به سود پرسپولیس تمام شد در حالی که ما تا دقیقه ۶۰ عالی بودیم.
*در دوره مربیگری شما کدام بازیکنان استقلال بهتر بودند؟
همه خوب بودند. خود فرهاد که عصای دستم بود یا مثلاً مجتبی جباری و فریدون زندی و… کلاً همه خوب بودند و تلاش میکردند.
*از علی پروین خاطره خاصی ندارید؟
خدا علیآقا را حفظ کند. یادم هست یک روز میگفت حاضرم کل ورزشگاه آزادی را با ۱۰۰ هزار پرسپولیسی بدهم و جایگاه ۸ استقلالیها (جایگاه تیفوسیهای استقلال) را بگیرم. چون همان یک گوشه ورزشگاه اندازه ۱۰۰ هزار پرسپولیسی سر و صدا میکنند!
از مظلومی خواستیم احساس خود را بعد از شنیدن این اسامی بیان کند.
*غلامحسین مظلومی؛ سلطان گل، رایکوف میگفت بو میکشید و گل میزد.
*منصور پورحیدری؛ پدر واقعی استقلال
*جعفر مختاریفر؛ مهندس فوتبال
* رضا احدی؛ رضای رودیفولر
* بهترین روز فوتبالی شما؟ روزی که با استقلال قهرمان آسیا شدیم.
* بهترین مربی شما؟ منصور پورحیدری
* فرهاد مجیدی؟ جوان است و راه درازی درپیش دارد.
*مهدی قایدی؟ تنها بازیکنی که شبیه فوتبالیستهای دهه ۶۰ است.