عباس جمشیدی فر یکی از آن بازیگران بامزه سینما و تلویزیون است که غالبا نقش های طنز او در خاطر بیننده می ماند. با این که عباس جمشیدی فر به تازگی فعالیتهای خود را در ابعاد گستردهتری در شبکه نمایش خانگی ادامه میدهد، اما میشود او را یک بازیگر حرفهای تئاتر دانست.عباس جمشیدی فر پس از چندی با بازی در سریال «روزگار خوش حبیب آقا»، در سال ۱۳۸۴ چهره خود را به مردم نشان داد و در نهایت سریال «سه دونگ سه دونگ» که در ماه رمضان از شبکه تهران پخش شد سکوی پرتاب او بود.
او چندی پیش در سریال «زخم کاری» در یک نقش جدی توجه مخاطب به خود جلب کرد. عباس جمشیدی فر یکی از این مکمل های جذاب «زخم کاری» بود. بازیگر برخاسته از تئاتر خارج از نقش های کمدی پیشین خود، پرتره ای متفاوت از خود نشان داد. جمشیدی فر در دومین همکاری خود با مهدویان بعد از فیلم سینمایی شیشلیک، بدون اغراق و روان در هر سکانس بازی های درست و به اندازه ای را ترسیم کرد. اخوان، وکیل معتمد ریزآبادی بزرگ، یکی از نقش های مهم و کلیدی سریال، برای حفظ آبرو یک شبه تغییر موضع داد و شد دست راست مالک مالکی زخم خورده ریزآبادی ها. جمشیدی فر تا پایان توانست با یک بازی حساب شده بار سنگین آتویی که مالک و حاج مظفر از آن داشتند را تا آخر بازی اش به دوش بکشد. ترس از دست رفتن آبرو، کابوسی که برای نگه داشتنش هر کاری می کند. دو سکانس جذاب رویارویی کاظم هژیرآزاد، هنرمند کاربلد تئاتر و جمشیدی فر در خانه اخوان و تراس دفتر اخوان، اوج لرزش های درونی و مستهلک شدن اخوان را عیان می کند.
او در این سریال وداعی قابل قبول داشت. برای من دیدن بازیگران تئاتر در سینما و سریال همیشه جذاب بوده و رد بازی های جوندار و زیرپوستی آن ها، صلابت اثر را دوچندان می کند. درخشش این بازیگران جلوی دوربین کارگردانان سینما و تلویزیون، نقطه اطمینان آن ها برای سپردن نقش های مهم به این تیپ بازیگران می شود. المانی که یک بازیگر را از دیگر بازیگران جدا می کند، شجاعت و ریسک پذیری در پذیرفتن نقش هایی با تلرانس تکنیکی است، که عباس جمشیدی فر سربلند از این بیرون آمد. او مُهری با جوهری متفاوت برای سرسپردن به نقش های غافلگیرکننده در آثار بعدی دیگر کارگردانان را برای خود تعیین کرد.
شعله بخشی در سلام سینما دربارهی بازی او در «جوکر» نوشت: احتمالاً تا پیش از پخش فصل دوم «جوکر»، نام عباس جمشیدیفر برایتان تا این حد آشنا نبود. هرچند اگر چهرهاش را جایی در فیلمی میدیدید، تصاویر گنگی از حضور او در فیلمها و سریالها در ذهنتان شکل میبست.
اولین تصویری که از عباس جمشیدی فر در ذهن داریم برمیگردد به سریال ماندگار «بزنگاه». سریالی که رضا عطاران آن را کارگردانی کرده بود. جمشیدیفر در «بزنگاه» نقشی فرعی داشت و برادرزن عطاران میشد که از همان قسمتهای ابتدایی گهگاه سروکلهاش پیدا و از عطاران طلب سکههای مهریه خواهرش را میکرد. اگر «بزنگاه» را دیده باشید، به یاد دارید که ویژگی بارز و تکرارشونده کاراکتر او حالت دستانش در شمارش بود که نمیتوانست انگشتانش را بهخوبی باز کند و این مسئله شوخیهای زیادی را به وجود میآورد.
او بعد از «بزنگاه» در مجموعههای تلویزیونی مثل «سهدونگ، سهدونگ»، «شهرک جیم» و.. به ایفای نقش پرداخت تا اینکه پخش مجموعه «بچه مهندس» از تلویزیون و سریال «زخم کاری» در شبکه نمایش خانگی باعث شد او مطرحتر شود و بازیاش به چشم بیاید. هرچند جمشیدی عموماً در آثار طنز ظاهر میشد اما حضور جدیاش در «زخم کاری» در نقش یک وکیل بیدستوپا و هوسران نشان داد او در بازیگری مهارتی دارد که تا قبل از آن دیده نشده.
همکاری مجدد فیلیمو با عباس جمشیدیفر بعد از «زخم کاری»، ناگهان نام او را مطرح و او را تبدیل به شخصیتی محبوب کرد. حضور عباس جمشیدیفر بهعنوان یکی از بازیکنان فصل دوم «جوکر» تبدیل به سکوی پرتاب این بازیگر شد. بازیگری که صورتش انگار همیشه میخندد و همین مسئله حضورش در مسابقهای مثل «جوکر» را بسیار جالب میکند. ضمن اینکه مهارت او در نواختن سنتور و همچنین اجرای خلاقانهترین جوکرتایم برنامه تا به اینجا، باعث شد او تبدیل به شخصیت محبوب بسیاری از تماشاگران «جوکر» شود.
او در اجرای «گلهای داوودی» و ایده بعدش که آهنگ را با دهان اجرا کرد و از کمک ایمان صفا بهره گرفت، یکی از خندهدارترین و بدیعتری لحظات «جوکر» را به تصویر کشید. ضمن اینکه خندههای ناگهانی در عین همه تقلایش برای نخندیدن هم یکی از پارادوکسهای جالب و بامزه «جوکر» است. احتمالاً پس از پایان این فصل برنامه، نام عباس جمشیدیفر را بیشازپیش خواهیم شنید و شاهد حضورهای جدیتر و پررنگتری از او در آثار تلویزیونی و سینمایی خواهیم بود.