گویا تقدیر فوتبال ایران این است که حتی در روزهای شادی و موفقیت هم جنگ و جدلهای عجیب و غریب در آن راه بیفتد و موجب ناراحتی عدهای شود. این روزها که تیم ملی ایران سریعترین صعود تاریخش به مرحله نهایی جامجهانی را رقم زده، شاهد بعضی کشمکشهای رنگی بین هواداران پرسپولیس و استقلال هستیم؛ بعضی سرخها با اتکا به اینکه بیشتر بازیکنان اصلی تیم ملی سابقه حضور در پرسپولیس را دارند، این موفقیت را مصادره میکنند و برخی آبیها هم به کادر فنی اتهام «استقلالستیزی» میزنند.
این وسط کشف و شهودهای حیرتانگیزی هم انجام میشود؛ اینکه مثلا دراگان اسکوچیچ کروات با هموطنش برانکو مشورت میکند و استقلالیها را خط میزند! انصافا کدام آدم عاقلی به جای بهرهبرداری حداکثری از منابع موجود برای موفقیت خودش و تیمش، دنبال این حرفهای بیربط میرود؟ اسکوچیچ برای چه باید دل به دل برانکو بدهد؟ اصلا برانکو چرا باید ضداستقلالیها باشد؟ بهنظر میرسد این بحثها حتی زیبنده گروه سنی الف هم نیست، اما در کمال تعجب مطالبی شبیه این را از زبان برخی پیشکسوتان و بهاصطلاح کارشناسان میشنویم. باور کنید اسکوچیچ برای اینکه جواب منتقدان را بدهد و برای نخستینبار راهی جامجهانی شود، حتی اگر مناسب میدید خود فرهاد مجیدی را هم به اردو دعوت میکرد، شاگردان او در استقلال که جای خود دارند!
۲۰۱۴ را یادتان هست؟
چیز غریبی نیست که اسکلت فعلی تیم ملی در اختیار بازیکنان قدیمی یا کنونی پرسپولیس باشد. به هر حال سرخها در این چند سال تیم بهتر و موفقتری بودهاند و در نتیجه مهرههای کارآمدتری داشتهاند. مگر میشود کیفیت شجاع خلیلزاده، محمدحسین کنعانیزادگان، احمد نوراللهی یا وحید امیری را ندید؟ مهدی طارمی بهترین فوتبالیست حال حاضر ایران است؛ باید او را بیرون بگذارند و مهدی قائدی را بازی بدهند تا ترکیب رنگی تیم ملی متعادلتر شود؟ خداوکیلی لیدر جایگاه ۸ ورزشگاه آزادی حاضر است دست به چنین شاهکاری بزند؟
عکس این شرایط در جامجهانی۲۰۱۴ وجود داشت؛ سالهایی که استقلال با نسل طلایی قبلیاش از جایگاه خوبی در فوتبال ایران برخوردار بود و کارلوس کیروش هم ترجیح میداد اسکلت تیمش را بر پایه بازیکنان همین تیم بنا کند. آن زمان ستارههایی مثل پژمان منتظری، امیرحسین صادقی، خسرو حیدری، آندرانیک تیموریان، جواد نکونام، مجتبی جباری و… ترکیب تیم ملی را میساختند. آقای نکونام که امروز رکورددار بازیهای ملی است، آن زمان وسط زمین جولان میداد و پرسپولیسیها به رنگ آبی بازوبند کاپیتانیاش حساس شده بودند. با این حال نمیشد انتظار داشته باشیم جواد با آن کیفیت بیرون بنشیند و مثلا قاسم دهنوی بازی کند تا دل پرسپولیسیها شاد شود.
پیش از آن و در نیمه دوم دهه۷۰ هم باز پرسپولیس بهخاطر وضعیت ممتازش در فوتبال ایران سهامدار اصلی تیم ملی بود. سرخها در فاصله سالهای ۷۴ تا ۷۸ توانستند ۴قهرمانی در لیگ آزادگان بهدست بیاورند و تنها یک فصل قهرمان نشدند که دلیلش کنار گذاشتهشدن این تیم از لیگ بهدلیل تعدد مسابقات عقبافتاده بود. در نتیجه تعجبی نداشت که اسکلت اصلی نسل۹۸ را قرمزها بسازند؛ از احمدرضا عابدزاده تا مهدی مهدویکیا، حمید استیلی، کریم باقری، علی دایی و سایرین. هرچند همان زمان هم گروهی محمد مایلیکهن را متهم میکردند به اینکه بیش از حد از سرخها جانبداری میکند؛ یک اتهام بیاساس.
مربی خارجی بوقچی نیست
همین آقای کارلوس کیروش که بهدلیل جدلهایش با برانکو به چهره محبوب برخی استقلالیهای عزیز تبدیل شده و این روزها به خاطرش هوادار سرسخت تیم ملی مصر هستند، در جامجهانی۲۰۱۴ مهدی رحمتی را نقرهداغ کرد و برای همیشه روی نام کاپیتان و یکی از مهمترین چهرههای تاریخ استقلال خط قرمز کشید. جالب اینجاست که او سال۲۰۱۸ هم همین معامله را با وریا غفوری، دیگر استقلالی محبوب کرد. ساده است؛ مربی خارجی بوقچی تیمهای باشگاهی نیست که بهخاطر خوشایند فنپیجها تصمیم بگیرد.
چه کیروش، چه اسکوچیچ و برانکو و چه هر مربی دیگری، بیشتر از پرسپولیس و استقلال به رزومه و کارنامه خودشان اهمیت میدهند. اینها تصمیماتی میگیرند که به سود تیم باشد و ضریب موفقیت را بالاتر ببرد، چون اگر غیر از این باشد، آینده شغلیشان به خطر خواهد افتاد. درک این موضوع چندان دشوار نیست، البته اگر حجاب رنگ و تعصب امان بدهد.