خود فرهاد مجیدی زمانی سرمربی تیم امید بود و صرفا به خاطر آن چه مداخله حمید استیلی در دعوت از بازیکنان میخواند، از این سمت استعفا داد. چطور حدود و اختیارات مربیگری برای خود فرهاد محترم است، اما به دیگران که میرسد میشود آن را زیر سوال برد؟ آیا اگر مجیدی جای اسکوچیچ بود و کسی با خودش این طوری حرف میزد، خوشحال میشد؟
«در یک بازی معوقه از هفته شانزدهم لیگ برتر فوتبال ایران، استقلال با نتیجه دو بر یک بر هوادار غلبه کرد و با ۳۸ امتیاز به صدرنشینیاش در جدول ردهبندی ادامه داد. با این همه، اتفاقات این مسابقه تحت تاثیر مصاحبه تند و تیز و غیرمنتظره فرهاد مجیدی در پایان دیدار قرار گرفت؛ جایی که سرمربی استقلال به شکلی عجیب به دراگان اسکوچیچ یورش برد و سرمربی تیم ملی را به خاطر تصمیمش در بازی با امارات به باد ملامت گرفت. در آن مسابقه شجاع خلیلزاده محروم بود و شاید خیلیها انتظار داشتند سیاوش یزدانی در کنار محمدحسین کنعانیزادگان در قلب خط دفاع قرار بگیرد.
با این وجود دراگان اسکوچیچ تصمیم گرفت امید نورافکن را از پست دفاع چپ به آن منطقه بیاورد. حالا همین مساله موجب ناخشنودی مجیدی شده؛ به طوری که سرمربی استقلال با ادبیاتی عجیب به دفاع از یزدانی پرداخته است. فرهاد گفته تصمیم دراگان باعث افت روحی و انگیزشی یزدانی شد و از همین جا نتیجه گرفته است که مرد کروات در سطح تیم ملی نیست. جمله عجیبتر سرمربی استقلال اما کمی بعدتر از دهان او خارج شد؛ جایی که مجیدی گفت: «یک انگشت سیاوش یزدانی به کل مدافعان تیم ملی میارزد.» آیا واقعا همین طور است؟
طبیعتا کار دراگان اسکوچیچ هم مثل هر مربی دیگری قابل نقد است. او به عنوان سرمربی تیم ملی کارش را انجام میدهد و فرهاد مجیدی هم به عنوان یک سرمربی باشگاهی میتواند نگاه نقادانه داشته باشد. این بخش از قضیه همه جای جهان وجود دارد و چیز عجیبی نیست. با این حال ادبیات سرمربی استقلال در این مورد و نیز تندروی او جای بحث دارد. نشستن در این مناصب، آداب گفتاری و رفتاری خاص خودش را میطلبد که در این مورد از سوی مجیدی رعایت نشد. این که سرمربی تیم ملی را فقط به خاطر یک تصمیم فنی که کاملا در حوزه اختیارات خود او است شایسته این کرسی ندانیم، تناسبی با منطق و عقلانیت حرفهای ندارد. حتما اگر فرهاد چند روز بعد مصاحبه خودش را بخواند، تایید خواهد کرد که تا حدی دچار افراط شده است.
بسیار روشن است که سرمربی تیم ملی در مورد انتخاب بازیکنان و بهکارگیری آنها اختیار عمل دارد. او بعدها به خاطر این انتخاب باید پاسخگو باشد. این یعنی مثلا اگر اسکوچیچ امید نورافکن را در آن پست غیرتخصصی به کار میگرفت و نتیجه مورد نظر کسب نمیشد، خودش باید در این مورد جواب میداد و حتما مورد شماتت رسانهها و منتقدان قرار میگرفت. کدام منطق به دیگران اجازه میدهد چنین حقی را نادیده بگیرند؟ خود فرهاد مجیدی زمانی سرمربی تیم امید بود و صرفا به خاطر آن چه مداخله حمید استیلی در دعوت از بازیکنان میخواند، از این سمت استعفا داد. چطور حدود و اختیارات مربیگری برای خود فرهاد محترم است اما به دیگران که میرسد میشود آن را زیر سوال برد؟ آیا اگر مجیدی جای اسکوچیچ بود و کسی با خودش این طوری حرف میزد، خوشحال میشد؟
نکته بسیار کلیدی این است که اسکوچیچ با همین انتخابها و شیوه عمل موفق شده سریعترین صعود تاریخ تیم ملی به مسابقات جام جهانی را رقم بزند. او در حالی تیم ایران را به عنوان دوازدهمین تیم دنیا به مسابقات جام جهانی رساند که ملیپوشان در مرحله نهایی انتخابی فقط دو گل خوردهاند؛ یکی برابر کره جنوبی و دیگری آن گل تصادفی و بادآورده در صیدای لبنان. بنابراین طبیعتا اسکوچیچ با ایدههایش موفق بوده و نمیتوان او را زیر سوال برد. حتی در همین مسابقه با امارات هم حضور نورافکن در قلب خط دفاع مانع از کلینشیت ایران نشد و آمار پس از مسابقه هم نشان داد او جزو خوبهای تیم ملی بوده است. پس اعتراض برای چیست؟ امروز استقلال کم گل میخورد و خرید مشهوری مثل روزبه چشمی هم روی نیمکت است؛ در این شرایط کسی میتواند از مجیدی بپرسد چرا چشمی را بازی نمیدهی؟
رابطه فرهاد مجیدی با اسکوچیچ میتواند خوب باشد یا نباشد. این به خودشان مربوط است. سرمربی استقلال حتما معادلاتی داشته که بر اساس آن گفته مرد کروات در حد تیم ملی نیست. او حتی میتواند اسکوچیچ را از نظر اخلاقی و رفتاری هم قبول نداشته باشد. با این همه اما، او در هیچ شرایطی حق ندارد زحمات و کیفیت شماری از بازیکنان تیم ملی را زیر سوال ببرد. این که مجیدی میگوید یک انگشت یزدانی به همه مدافعان تیم ملی میارزد حمایت از سیاوش نیست بلکه توهین به بقیه مدافعان تیم ایران است؛ کسانی که بالاخره برای خودشان مهرههای در خور توجهی هستند و دست در دست هم، تیم ما را به مرحله نهایی جام جهانی رساندهاند. شجاع خلیلزاده، محمدحسین کنعانیزادگان و همین امید نورافکن هم جزو بازیکنان ملی ما به حساب میآیند و باید احترامشان حفظ شود.
فراموش نکنیم مربیگری یک امر سلیقهای است. در دوران حضور کارلوس کیروش روی نیمکت تیم ملی ایران، برای سالهای طولانی شجاع خلیلزاده به اردو دعوت نمیشد. این در حالی است که شجاع اغلب شرایط خوبی داشت و توانسته بود در کنار جلال حسینی، بهترین خط دفاع لیگ را بسازد. با این وجود خلیلزاده هرگز سهمی در برنامههای فنی و تاکتیکی کیروش پیدا نکرد. بعدتر حتی جلال حسینی هم در آستانه جام جهانی ۲۰۱۸ و جام ملتهای آسیا از فهرست تیم ملی ایران خط خورد. به هر حال این صلاحدید مربی بود و او به وضوح میگفت کیفیت روزبه چشمی را بالاتر از این نفرات میداند. کیروش حتی از چشمی به عنوان مدرنترین دفاع یک دهه اخیر فوتبال ایران نام برد اما همین روزبه حالا در تیم فرهاد مجیدی نیمکتنشین است. پس میبینید که اختلاف سلیقه در چه حدی میتواند وجود داشته باشد.
تلختر از همه این که آن چه مجیدی گفت، لزوما میتواند به سود سیاوش یزدانی هم نباشد. سرمربی استقلال حتما نیت خیری داشته و میخواسته از شاگردش حمایت کند اما به نظر میرسد او ناخواسته توقعات را از یزدانی بالا برده و این بازیکن را در سال منتهی به جام جهانی بیخود و بیجهت رودرروی کادر فنی تیم ملی قرار داده است. از حالا به بعد همه به شکل ویژهای روی یزدانی متمرکز خواهند شد تا عملکرد بازیکنی را ببینند که سرمربیاش میگوید یک انگشت او به همه مدافعان تیم ملی میارزد. این فشار، شاید یزدانی را آسیبپذیر کند و به صلابت خط دفاعی استقلال هم آسیب بزند. مربیان باهوش و حرفهای معمولا سعی میکنند فشار را از روی بازیکنان خود بردارند نه این که به شکل معکوس شرایط را برای آنها سختتر کنند. به علاوه یزدانی حالا باید نگران رابطهاش با اسکوچیچ هم باشد.»