بازیگر سینما و تلویزیون گفت: گاهی در فیلم ها و سریال ها رابطه جای همه چیز را میگیرد. افرادی هستند که لوکیشن اجاره میدهند و اصرار میکنند در ازای آن فردی از خانواده یا نزدیکانشان یک سکانس بازی کنند!
ساناز سماواتی یکی از چهرههایی است که در بسیاری از نقشهای جدی و کمدی سینما و تلویزیون حضور داشته و نقش های ماندگاری را بازی کرده است. با او که در آخرین کارش با لهجه شیرین همدانی در نقش آذر سریال خوشنام مورد توجه مخاطبان قرار گرفت درباره بازیگری، بحران مخاطب در تلویزیون و ماجرای می_تو گپ و گفتی صمیمانه انجام داده ایم.
خانم سماواتی شما به عنوان چهره شناخته شده در تلویزیون در مجموعه کمدی خوشنام حضور داشتید که در نظر سنجیهای زمان خودش بیشترین مخاطب تلویزیون را داشته است. درباره آذر خوشنام بگویید. کاراکتری که با شوخطبعی و لهجه همدانی ضرباهنگ خوبی به پیشبرد قصه داده بود؟
نقش آذر نقش مکمل بود اما نقشی بود که قابلیت ماندگاری در ذهن مخاطب را داشت و به طور کلی مخاطب عام در تلویزیون با کاراکترهای طنز ارتباط نزدیک میگیرد. به خصوص اگر آلرتانتیوی مثل لهجه هم در آن کاراکتر وجود داشته باشد. به نظر من تعداد سکانس ها در ماندگار شدن نقش فاکتور مهمی نیست. کافیست آن کاراکتر طوری بازی شود که به آن کاراکتر جان بدهد، آن شخصیت تا ابد در ذهن باقی میماند. هنوز هم گاهی مرا به اسم زیبا کاراکتری که سال ۷۶ بازی کرده ام صدا میزنند. یا دلربای سریال بوم و بانو میشناسند. خوشحالم که برای کاراکتر آذر سریال خوشنام با لهجه شیرین همدانی هم این اتفاق افتاد و در میان مخاطب جا باز کرد.
استفاده از لهجه پیشنهاد خودتان بود یا در فیلمنامه آمده بود؟
پیشنهاد خودم بود اما با مشاوره با کارگردان به این نتیجه رسیدیم. به هر حال لهجه ریسک دارد و اگر به آن مسلط نباشی دافعه دارد و مخاطب را پس میزند. من در سریال «وارش» هم خیلی خوب از پس لهجه برآمدم و بازتابهای بسیار خوبی از مخاطب داشتم. در سریال «شش قهرمان و نصفی» هم لهجه مازندرانی که داشتم خیلی مورد توجه قرار گرفت. به همین دلیل این ریسک را پذیرفتم.
پس به لهجه و زبان ها مسلط هستید؟
مهارتهای یادگیری لهجه و زبان برای بازیگر امری طبیعی ست اما من به صورت ژنتیک استعداد یادگری زبان دارم و به لهجه و زبان ها خیلی زود مسلط می شوم. کافی ست کمی به آن لهجه گوش دهم. خیلی زود می توانم آواها و هجاها را در دیالوگ به کار ببرم. من سوئدی، انگلیسی، ارمنی و ترکی استانبولی را به صورت خودآموز یاد گرفتم. به طور کلی یکی از علاقمندیهای من از کودکی مطالعه زبان بوده است.
ناگفتههای خانم بازیگر درباره نقشفروشی در سینما
به نظر میرسد کار با آقای نجف زاده طوری پیش میرود که شما میتوانید در اجرا ایدهپردازی کنید و بداهه بگویید؟
اصولا کار با آقای نجف زاده این حسن را دارد که درباره کاراکترها با بازیگران به مشاوره مینشیند و تا جایی که باورپذیر باشد و به رشد شخصیت و پیشبرد قصه کمک کند در دیالوگها تغییر میدهد. در واقع خط اصلی قصه را در نظر گرفته و بر آن اساس دیالوگها دوباره طراحی میکنند. این شیوه به حرفهای یا مبتدی بودن بازیگر هم بستگی دارد. بازیگر حرفهای در این مدل بداهه گوییها توانمندی هایی دارد که بازیگر تازه کار ممکن است از پس آن برنیاید و کارگردان هم این ریسک را نپذیرد. تجربه یک بازیگر حرفهای این امکان را میدهد که در لحظه بداهه بگوید و حواسش به قصه و چارچوب بازی و خط قرمزها هم باشد.
خانم سماواتی شما به عنوان بازیگری که سالهاست در تلویزیون کار کردهاید کم شدن مخاطبان تلویزیون را که آقای جبلی هم آن را تایید کردند و قول هایی دادهاند چطور میبینید؟ از نگاه شما به عنوان بازیگر چرا سریال های تلویزیون ریزش مخاطب داشته اند؟
بررسی این چالش نیاز به پژوهشهای عمیق و کارشناسی توسط متخصصان دارد. از نظر من به عنوان بازیگر، کار باید به آدمهای زبده و با تجربه آن حرفه سپرده شود. این در هر حرفه و شغلی صادق است. مخاطب خلاف آنچه که تصور میشود بسیار باهوش و فهمیده است. تشخیص درستی بین کار ضعیف و قوی دارد و انتخاب میکند.
بله در تایید این گفته میتوان فهمید چرا بازپخش چندباره سریال های قدیمی از شبکه آی فیلم پرمخاطب تر از دیگر شبکهها است.
همینطور است. مرم گاهی به من میگویند سریال های قدیمی شما را در آیفیلم بیشتر دوست داریم. یک مجموعه پرمخاطب که تکرار آن هم جاذبه دارد حاصل زحمت یک گروه حرفهای است. از نویسنده و آهنگساز تا تدوینگر و تولید و حتی گریمور. به هر حال متنی که به عنوان مثال علی خودسیانی برای یک سریال مینویسد یا فیلمنامهای که به قلم حمید نعمتاله نوشته میشود در چفت وبست و سطح درام قابل مقایسه با خیل عظیم کارهایی که در حال حاضر تولید میشود نیست. وقتی یک تیم حرفهای باشد حاصل آن سالیان سال ماندگار خواهد شد.
به نظر شما این چالشی که وجود دارد از کجا نشات میگیرد؟
به اعتقاد من از زمانی که در تولید یک اثر هنری رویکردهای مادی حاکم شد ضعف در همه زیرمجموعهها شکل گرفت. ما در گذشته برای دستمزدها با سازمان روبرو بودیم. من به عنوان بازیگر برایم روشن بود که قرارداد من با سازمان است و هیچ واسطهای دخیل نیست. اما با حاکم شدن تفکر مادی و سود آوری پای آدمهای ناآشنا که فقط پول را میشناسند به تولید فیلم و سریال باز شد. وقتی کار را از اول تا آخر واگذار میکنند به اسپانسر خب طبیعی ست که نمیشود از آن انتظار بالایی داشت. اسپانسر فی نفسه بسیار خوب است اما جایی که با خود سازمان قرارداد تبلیغات ببندد نه برای تولید یک اثر نمایشی. چه بسیار افرادی که صرف داشتن سرمایه و پول تصمیم به تهیهکنندگی و فیلمسازی میگیرد و به راحتی وارد این حرفه میشود. بعد نقش خرید و فروش میشود و …
ناگفتههای خانم بازیگر درباره نقشفروشی در سینما
یعنی اشاره مستقیم شما به همان آدمها ناواردی ست که وارد این حرفه شدهاند و جایی برای عرض اندام حرفهای ها و با تجربهها نمانده است؟
من با ورود جوانان به سینما و تلویزیون و دیگر آثار نمایشی مشکلی ندارم. در گذشته این طور بود که به عنوان مثال اگر کسی میخواست از دستیار تولید به سمت تولید برسد باید حداقل ۳ سال سابقه کار و روزمه قوی ارائه میداد. ولی الان اینطوری نیست. بازیگرانی هستند که شغل آرایشگری داشته اند و یک شبه میآید جلوی دوربین. افرادی هستند که لوکیشن اجاره میدهند و اصرار میکنند در ازای آن فردی از خانواده یا نزدیکانشان یک سکانس بازی کنند. همه این عوامل دست به دست هم میدهد تا یک کار مخاطب را پس بزند.
پدر من فرش فروش بوده و من از ۱۰۰ متری هم فرش را نگاه کنم میفهمم که آن فرش شلبافت، شاگردبافت یا اوستا بافت است. این نگاه در هر حرفهای از جمله کارهای نمایشی هم صدق میکند. وقتی قصهای با چفت و بست درست نوشته و طراحی شده مسلما کارگردان مانور بهتری میتواند در آن بدهد. از آن طرف کارگردانی که سال ها دستیاری کرده و همه پیچ و خمهای کار میشناسد اثر ماندگاری تولید خواهد کرد.
همینطور است. به نظر شما آیا فضای رقابتی که ایجاد شده و ظهور مدیاهای دیگری از جمله شبکه نمایش خانگی در این کاهش مخاطب موثر بوده است.
به نظر من رقابت اصلا بد نیست. چه خوب که تولیدات تلویزیونی از یکهتاز بودن خارج شده است. من معتقدم هنر جایی خود را نشان میدهد که در فضای رقابتی هم بتواند گوی را از دیگران ربوده و مخاطب را جذب کند. من باز هم مثالی از دنیای فرش میآورم. چرا فرش تبریز با آمدن اینهمه رقیب از چین و هند و … همچنان در دنیا یکه تازی میکند و هیچ رقیبی در سطح و اندازه خودش پیدا نکرده است. من با اینکه خودم را بچه تلویزیون میدانم اما در دنیای بازیگری حد و مرزی هم قابل نیستم برای خودم و معتقدم بازیگر هر جا که باشد بازیگر است. چه سینما باشد چه تلویزیون چه نمایش خانگی … به یک اندازه توان و انرژی و احساس میگذارم و اگر کارم را بلد باشم این مدیومها همه عرصهای هستند برای درخشیدن و دیده شدن.
به نظر شما ذائقه مخاطب نسبت به گذشته تغییر نکرده. در دنیایی که دنیای سرعت میشناسیم انگار سرعت و ضرباهنگ کار در بیان قصه میتواند مخاطب را نگه دارد یا از دست بدهد؟
بله در گذشته مثلا اگر بازیگری قرار بود از در آپارتمان به خیابان و نشستن داخل ماشین برسد. از هر حرکت او (در آسانسور را باز میکرد: یک پلان. در را میبست: یک پلان، دکمه آسانسور را میزد: یک پلان، سوار اتومبیل می شد: یک پلان…). اما در حال حاضر بیننده همه چیز را خلاصه شده و مطلوب و به قول معروف کامپکت میخواهد. مثلا اگر در دیالوگی گفتی نانوایی پلان بعدی باید نانوایی دیده شود. در کنار توانایی بازی و درآوردن نقش اگر به این نکات هم توجه نشود، اثر ضعیف جلوه میکند.
متاسفانه در تولیدات جدید بسیار دیده میشود کسانی که به دلیل داشتن پول دلشان میخواهد سریال بسازند قصه را که میخوانی میبینی داستان بیشتر از ۱۰ قسمت کشش ندارد و اما تا ۳۰-۴۰ قسمت برای آن کار در نظر میگیرند که پول بیشتری بگیرند.
خانم سماواتی شما همان قدر که در آثار کمدی حضور داشتید در کارهای جدی هم دیده شدهاید؟ ایا دیده شدن در قاب کمدی این ریسک را دارد که پیشنهادهای جدی کمتر شود؟
کار کمدی با طنز موقعیت متفاوت است طنز موقعیت کار روی لبه تیغ است و به راحتی ممکن است به ورطه هجو و ابتذال بیفتد و وقتی این اتفاق بیفتد خب دیگر امکان تجربه در دیگر نقش ها کم و کمتر میشود. من چالش و دست و پنجه نرم کردن با نقش و تجربههای تازه در بازیگری را دوست دارم. من حتی به نقش یک و دو هم فکر نمیکنم. کیفیت و میزان چالش آن نقش برایم اهمیت دارد.
خانم سماواتی این نکته را شما تائید میکنید که سازندگان آثار کمدی و فیلمسازان حوزه طنز خودشان هم کارهای کمدی را جدی نمیگیرند و به نوعی آن را سطح پایین یا پیش پا افتاده میدانند و همین نگاه به این ژانر ضربه زده است؟
این بیشتر از هر چیز یک تابوی اشتباه است که باید شکسته شود. مشابه این تابو در دهه ۸۰ وجود داشت وقت من به عنوان بازیگر آن سالها وارد کار تبلیغات شدم. همان موقع بسیاری از بزرگان بازیگری به من گفتند تو بازیگری و در شان تو نیست وارد ماجرای تبلیغات شوی. من معتقد بوده و هستم که هر بازیگری گلدن تایمی دارد برای چهره شدن و چهره ماندن. به هر حال تا زمان مشخصی میتوانی نقش دختر خانه را بازی کنی. از سنی به بعد میشوی مادر و بعد حتی مادربزرگ. به قول آقای سمندریان بازیگر باید در خط افق همواره حضور داشته باشد مثال خوب آن داریوش اسدزاده است که تا وقتی که بود حضور درخشانی داشت. شیر همواره شیر است. بازیگر باهوش باید بیشترین بهره را در زمان خودش ببرد. به هر حال این تابو الان شکسته شده و بسیاری از هنرمندان به راحتی در حوزه تبلیغات هم فعالیت می کنند اما ما سال ها قبل تاوان این تابوشکنی را دادیم.
درباره جریان و جنبش میتو و روایت زنان آزاردیده سینما دوست دارید نظرتان را بگویید؟
به نظر من این موضوع یا مشکل کاملا فرهنگی است و به هیچ وجه مختص سینما یا سینماگران یا اقشار خاصی نیست. راه حل این مسئله بیش از هر چیز در حوزه فرهنگ است و باید از جایی مثل خانواده آغاز شود. من این موضوع را جهانشمول میدانم و خارج از جنسیت. به نظر من این مسئله بیش از اینکه به این سادگی بخواهیم درباره آن صحبت کنیم، ریشه و علمی ریشه یابی و با فرهنگ سازی حل شود.
اتفاق تلخی که از قدیم در فضای بازیگری رواج داشت این بود که تا بازیگری دستمزدش را پیگیری میکرد از طرف برخی تهیه کنندگان بایکوت میشد و دیگر سازندگان فیلم و سریال هم اطلاع میداند که مثلا با فلانی کار نکنید اذیت میکند و انگهای زیادی به او میزدند در حالی که مشخص میشد او فقط پیگیر دستمزدش بود است. این وجه خشونت هم در این حرفه وجود داشته و دارد. واژه تجاوز ابعاد بسیار گسترده ای دارد و تنها به موضوعات جنسی محدود نمیشود. فریاد زدن سر کودک هم میتواند نمادی از خشونت و تعرض به شمار آید.
پس شما هم مانند برخی سینماگران معتقدید این جنبش و حمایت ها موج سواری برای اهدافی غیر مرتبط است؟
بیش از هر چیز معتقدم مهمترین بستر آموزش این مسایل در خانواده و مدرسه است. اینکه افراد شناخت کافی درباره حقوق خود و شجاعت دفاع از آن را در هر موقعیتی داشته باشند من ۳۰ سال است که در این حرفه مشغول به فعالیتم و همیشه سعی کرده ام چهارچوب های این حرفه را بپذیرم تا امکان ادامه فعالیت در این حرفه را داشته باشم. من حتی اگر بازیگر هم نمی شدم و به عنوان مثال دستفروشی هم می کردم باز هم آدم موفقی می شدم در آن شغل و حرفه. به نظر من این جنبشی که راه افتاده کمی سطحی و پیشپا افتاده به ماجرا نگاه میکند.
به نظر میرسد سینما هم به عنوان مدیایی فراگیر در این باره سکوت کرده و فیلمهایی با این مضمون کمتر ساخته یا روی پرده رفتهاند.
بله همینطور است. به هر حال بررسی و تحلیل این ماجرا حضور افرادی را میطلبد که هم صاحب نظر و متخصص این حوزه باشند و هم غرضورزی نداشته باشند. من همچنان معتقدم قشری که باید مورد توجه قرار گیرند مادران این سرزمین هستند که قرار است انسان های توانمندی را وارد جامعه کنند. مادر ستون خیمه خانواده است و باید آنها به بالندگی برسند تا جامعه آگاهی داشته باشیم.