احسان شادمانی، متولد۱۳۶۴ اهل شیراز، نویسنده و فیلمساز است و چند تندیس و دیپلم افتخار برای فیلمهایش گرفته است. او همچنین مدرس و عضو شورای مرکزی انجمن سینمای جوانان استان فارس و مدرس موسسه آموزش عالی هنر شیراز هم هست. از فهرست کردن جوایز و افتخارات او برای فیلمهایش صرفنظر میکنیم و میرویم سراغ آخرین فیلم کوتاه او به نام «رامخانه» که تندیس بهترین فیلم تجربی را از جشنواره نهال گرفته است. در کارنامه فیلمسازی وی میتوان به مستندها و فیلمهای کوتاهی چون «لطفا غروب نکن»، «نَنو»، «پانچ»،«دارالسلام»،کارگردانی چند فیلم مستند تلویزیونی و چند نمایشنامه منتشر شده اشاره کرد.
از رامخانه بگویید و این که چگونه ایده ساختش شکل گرفت؟
پایاننامه کارشناسی ارشد ادبیات نمایشیام در دانشگاه هنر تهران به بررسی شخصیتهای مطرود و راندهشده در ادبیات نمایشی منطبق نظرات فوکو در «مراقبت و تنبیه» میپرداخت. در حین فرآیند تحقیق، این ایده سراغم آمد ما آدمی را که بیماری واگیر دارد یا عقلش کم است، طرد میکنیم. وضعیت و نظام شهری، اینچنین فردی را که جزو آدمهای بهاصطلاح شیرینعقل است، طرد میکند. حالا چنانچه بهجای شهر، نگاهمان را به خانواده معطوف کنیم و اگر در خانواده پدر و مادر، فرزند خود را طرد کنند و این طردشدگی و راندهشدن در جمع خانوادگی اتفاق بیفتد، چه روی میدهد؟ این خلاصه داستان فیلم من شد که فردا خواستگاری یکی از دختران خانواده است و پدر خانواده، پسرش را خارج از نوبت به آسایشگاه اعصاب و روان میبرد. در خود شهر تهران لوکیشنی که بتواند معماری آسایشگاه اعصاب و روان را به ما نشان دهد، پیدا نکردیم و به همین دلیل فیلمبرداری را در شهرک غزالی انجام دادیم که بافت پیش از دهه ۲۰خورشیدی را به ما میدهد. فرآیند پژوهشی این پایاننامه شامل مطالعهای بود روی شخصیتهای راندهشده در نمایشنامه «ناگهان» عباس نعلبندیان و «شب بیستویکم» استاد محمود استادمحمد اما این فیلم مانند دیگر فیلمهای من در دستهبندی فیلمهای تجربی قرار میگیرد. برای رسیدن به فرم اجرایی این فیلم به این پرسش رسیدم که اگر ما حرکت را از سینما بگیریم، چه چیزی میماند؟ در فیلم تجربی با پژوهشی درباره سینما روبهرو هستیم و فیلمساز باید پژوهش و پیشنهاد جدیدی را ارائه کند که از نظر فکری و فرمی حرف تازهای داشته باشد. این فیلم کلا در یک عکس روایت میشود. این پسر که به آسایشگاه روانی میرود، عکسی از او میگیرند و کل فیلم که ۱۰ تا ۱۲دقیقه است، روایتی است که آن پسر به این عکس نگاه میکند.
و چه موفقیتهایی کسب کرد؟
پارسال کاندیدای بهترین فیلم تجربی جشنواره فیلم کوتاه تهران و در جشنواره فیلم کوتاه دانشجویان ایران (امید) تندیس بهترین فیلم تجربی و بهترین تدوین و دیپلم افتخار بهترین بازیگری را گرفت و شش تا کاندیداتوری هم داشت. در جشنواره نهال دانشگاه هنر هم تندیس بهترین فیلم تجربی را گرفت و در جشنواره اوتیبی فیلم آوارد آمریکا هم تندیس بهترین فیلم تجربی را گرفت.
شما فیلمتان را با انجمن سینمای جوان دفتر شیراز ساختید. نسبت به سالهای قبل فعالیتهای انجمن سینمای جوان در شهرستانها بهخصوص شیراز چگونه است؟
وضعیت خوب نیست. من بهطور موقت در دورهای که در شیرازم، مدرس انجمن سینمای جوان این شهر هم هستم و امسال تدوین و کارگردانی را تدریس میکنم. وضعیت با ۱۰سال قبل قابل مقایسه نیست، چراکه اشتیاق هنرجویان به سینما کمتر شده است. با این همه تبلیغاتی که انجمن سینمای جوان روی دورههای هفتماهه و ۹ماهه میکند و شیراز هم از شهرهایی است که استقبال زیادی از آموزش فرهنگ و هنر در آن میشود، این گونه میبینم که اشتیاق خیلی کمتر است. اگر مطالعهای کنیم بین کسانی که در پنج سال اخیر از انجمن سینمای جوان دانشآموخته شدهاند کدامشان موفقیتی در جشنوارهها داشتهاند؟ تعدادشان خیلی انگشتشمار است. من معتقدم بچههایی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند از بچههایی که از انجمن سینمای جوان فارغالتحصیل میشوند، خیلی برترند درحالیکه مثلا یک دهه قبل این گونه نبود و انجمن سینمای جوان پا به پای دانشگاهها پیش میآمد.
دلیلش چیست؟
به نظرم اولین دلیلش تغییر نسل است. ما عادت کردهایم بلافاصله مدیریتها را مقصر بشناسیم ولی به نظر من تغییر نسل، دلیل اصلی است. بچههایی که عموما میآیند سراغ فیلمسازی بهدنبال این هستند که یک موضوع ملتهب را پیدا کنند و بروند در جشنوارهها جایزه بگیرند. علاقه به شکل عمقی به سینما دیگر وجود دارد. یک دلیل دیگر هم مهاجرتهای سندرممانند به تهران، به شهرستانها و ازجمله شیراز آسیب زده است و به همین دلیل ما در استان فارس امروز فیلمساز حرفهای به اندازه انگشتان دست هم نداریم و به همین دلیل آموزش سطح پایینتری هم صورت میگیرد. انجمن سینمای جوان از دیرباز پاتوق فیلمسازها بوده و دلیل موفقیت هنرجویان همین ارتباط با استخوانخردکردهها بوده است ولی امروز من چنین ارتباطی نمیبینم. مثلا مستندسازی مانند آقای کامران حیدری که از مستندسازان جهانی است، اصلا از ایشان خبری نیست. به همین دلیل، قطع ارتباطی میان نسلها اتفاق افتاده که همین مساله آسیبزاست.
پایاننامه کارشناسی ارشد ادبیات نمایشیام در دانشگاه هنر تهران به بررسی شخصیتهای مطرود و راندهشده در ادبیات نمایشی منطبق نظرات فوکو در «مراقبت و تنبیه» میپرداخت. در حین فرآیند تحقیق، این ایده سراغم آمد ما آدمی را که بیماری واگیر دارد یا عقلش کم است، طرد میکنیم. وضعیت و نظام شهری، اینچنین فردی را که جزو آدمهای بهاصطلاح شیرینعقل است، طرد میکند. حالا چنانچه بهجای شهر، نگاهمان را به خانواده معطوف کنیم و اگر در خانواده پدر و مادر، فرزند خود را طرد کنند و این طردشدگی و راندهشدن در جمع خانوادگی اتفاق بیفتد، چه روی میدهد؟ این خلاصه داستان فیلم من شد که فردا خواستگاری یکی از دختران خانواده است و پدر خانواده، پسرش را خارج از نوبت به آسایشگاه اعصاب و روان میبرد. در خود شهر تهران لوکیشنی که بتواند معماری آسایشگاه اعصاب و روان را به ما نشان دهد، پیدا نکردیم و به همین دلیل فیلمبرداری را در شهرک غزالی انجام دادیم که بافت پیش از دهه ۲۰خورشیدی را به ما میدهد. فرآیند پژوهشی این پایاننامه شامل مطالعهای بود روی شخصیتهای راندهشده در نمایشنامه «ناگهان» عباس نعلبندیان و «شب بیستویکم» استاد محمود استادمحمد اما این فیلم مانند دیگر فیلمهای من در دستهبندی فیلمهای تجربی قرار میگیرد. برای رسیدن به فرم اجرایی این فیلم به این پرسش رسیدم که اگر ما حرکت را از سینما بگیریم، چه چیزی میماند؟ در فیلم تجربی با پژوهشی درباره سینما روبهرو هستیم و فیلمساز باید پژوهش و پیشنهاد جدیدی را ارائه کند که از نظر فکری و فرمی حرف تازهای داشته باشد. این فیلم کلا در یک عکس روایت میشود. این پسر که به آسایشگاه روانی میرود، عکسی از او میگیرند و کل فیلم که ۱۰ تا ۱۲دقیقه است، روایتی است که آن پسر به این عکس نگاه میکند.
و چه موفقیتهایی کسب کرد؟
پارسال کاندیدای بهترین فیلم تجربی جشنواره فیلم کوتاه تهران و در جشنواره فیلم کوتاه دانشجویان ایران (امید) تندیس بهترین فیلم تجربی و بهترین تدوین و دیپلم افتخار بهترین بازیگری را گرفت و شش تا کاندیداتوری هم داشت. در جشنواره نهال دانشگاه هنر هم تندیس بهترین فیلم تجربی را گرفت و در جشنواره اوتیبی فیلم آوارد آمریکا هم تندیس بهترین فیلم تجربی را گرفت.
شما فیلمتان را با انجمن سینمای جوان دفتر شیراز ساختید. نسبت به سالهای قبل فعالیتهای انجمن سینمای جوان در شهرستانها بهخصوص شیراز چگونه است؟
وضعیت خوب نیست. من بهطور موقت در دورهای که در شیرازم، مدرس انجمن سینمای جوان این شهر هم هستم و امسال تدوین و کارگردانی را تدریس میکنم. وضعیت با ۱۰سال قبل قابل مقایسه نیست، چراکه اشتیاق هنرجویان به سینما کمتر شده است. با این همه تبلیغاتی که انجمن سینمای جوان روی دورههای هفتماهه و ۹ماهه میکند و شیراز هم از شهرهایی است که استقبال زیادی از آموزش فرهنگ و هنر در آن میشود، این گونه میبینم که اشتیاق خیلی کمتر است. اگر مطالعهای کنیم بین کسانی که در پنج سال اخیر از انجمن سینمای جوان دانشآموخته شدهاند کدامشان موفقیتی در جشنوارهها داشتهاند؟ تعدادشان خیلی انگشتشمار است. من معتقدم بچههایی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند از بچههایی که از انجمن سینمای جوان فارغالتحصیل میشوند، خیلی برترند درحالیکه مثلا یک دهه قبل این گونه نبود و انجمن سینمای جوان پا به پای دانشگاهها پیش میآمد.
دلیلش چیست؟
به نظرم اولین دلیلش تغییر نسل است. ما عادت کردهایم بلافاصله مدیریتها را مقصر بشناسیم ولی به نظر من تغییر نسل، دلیل اصلی است. بچههایی که عموما میآیند سراغ فیلمسازی بهدنبال این هستند که یک موضوع ملتهب را پیدا کنند و بروند در جشنوارهها جایزه بگیرند. علاقه به شکل عمقی به سینما دیگر وجود دارد. یک دلیل دیگر هم مهاجرتهای سندرممانند به تهران، به شهرستانها و ازجمله شیراز آسیب زده است و به همین دلیل ما در استان فارس امروز فیلمساز حرفهای به اندازه انگشتان دست هم نداریم و به همین دلیل آموزش سطح پایینتری هم صورت میگیرد. انجمن سینمای جوان از دیرباز پاتوق فیلمسازها بوده و دلیل موفقیت هنرجویان همین ارتباط با استخوانخردکردهها بوده است ولی امروز من چنین ارتباطی نمیبینم. مثلا مستندسازی مانند آقای کامران حیدری که از مستندسازان جهانی است، اصلا از ایشان خبری نیست. به همین دلیل، قطع ارتباطی میان نسلها اتفاق افتاده که همین مساله آسیبزاست.