جمعی از دوستان نزدیک سعید پورصمیمی همزمان با روز سینما در مهمانی کوچکی که به افتخار او برگزار شد، شرکت کردند. آنها با یکدیگر دیدار کردند، از خاطرات خوش گذشته سخن گفتند و به خاطر جای خالی دوست مشترکشان، پرویز پورحسینی که این مهمانی همزمان با روز تولد او برپا شد، حسرت خوردند.
این برنامه شامگاه یکشنبه، ۲۰ شهریور ماه در آستانه روز ملی سینما با حضور هنرمندانی همچون بهرام شاه محمدلو، احترام برومند، رضا بابک، ژرژ پطروسی، الهام پاوهنژاد، شهرام مکری، مسعود کرامتی، حسین کیانی، کاوه سمندریان، هومن خیاط، سارا جامعی، محمد رسول صادقی و پریزاد سیف به میزبانی خانه هنر کاج و با حضور حسامالدین مختاری مدیر این موسسه فرهنگی هنری برگزار شد.
در این برنامه سعید پورصمیمی هم کیک روز سینما را برید و هم حسرت خورد که پرویز پورحسینی، یار دیرینش نیست تا در سالروز تولدش، کیک تولدش را خود ببرد.
این برنامه سخنرانی نداشت اما حاضران از خاطرههای خوش خود گفتند.
پورصمیمی که به زودی با نمایش «خوشدلان» که نوشته خودش است، روی صحنه میرود، از سالهای آغازین حضور خود در تئاتر گفت. از عجیب بودن حرفه بازیگری که گاه افراد را به سرعت به شهرت میرساند و خدا نکند که کسی ظرفیت این شهرت ناگهانی را نداشته باشد.
او از بیرحمی کار بازیگری گفت، از اینکه در هیچ هنر دیگری، افراد این چنین ناگهانی مشهور نمیشوند و این چنین به سرعت هم از یادها نمیروند.
پورصمیمی از نامهربانیهای بازیگری گفت، از دوره نوجوانی خود که روز در بازار به دلیل ورود فردین، بازار را بسته بودند اما همین ستاره، در سالهایی از عمر خود به دست فراموشی سپرده شد.
بازیگر «یه حبه قند» از دوران نوجوانی خود سخن گفت، دوران دبیرستان که فعالیتش را در تئاتر از همین دوران آغاز کرده است. از منشی باشی، رییس نظمیه یاد کرد که شبها به تئاتر میرفته، لباس نظامیاش را از تن به در میکرده و با عشقی روی صحنه میرفته که پورصمیمی هنوز هم نظیر آن را به یاد ندارد.
پورصمیمی که دانشآموخته تئاتر از دانشکده هنرهای زیباست، از شکلگیری این رشته در این دانشکده صحبت کرد که چه سخت بوده و چه مخالفانی داشته است.
این بازیگر در این جمع دوستانه، بارها از استادش حمید سمندریان یاد کرد، از همکاری خود با اداره هنرهای دراماتیک سخن گفت، دورانی که دکتر فروغ به هنرجویان و مشتاقان درس تئاتر میداده و کلاس فن بیان و نمایشنامهنویسی برگزار میکرده است.
پورصمیمی از شکلگیری گروه تئاتر «پازارگاد» با همراهی هنرمندانی همچون عباس یوسفیانی، محمد حصاری، اسماعیل محرابی و … صحبت کرد که بعدتر، استاد خود حمید سمندریان را برای سرپرستی این گروه دعوت کرده بودند.
از نمایشهایی که با پرویز فنیزاده کار کرده بودند، سخن گفت و اینکه در چند نمایش دستیار سمندریان بوده است. از روزگاری که او و دیگر همکارانش سری پر شور داشتند و دلی آرزومند و تلاشی بیوقفه، اما جایی برای تمرین نداشتند و به لطف یکی از دوستاننقاششان در منزل پزشکی اشراقی نام، تمرین تئاتر کرده بودند و بعدتر هم در خانه حمید سمندریان نمایشهای خود را آماده کرده بودند.
در این مهمانی صمیمانه که هیچ سخنرانی نداشت، پورصمیمی و رضا بابک که دوستی نزدیکی با یکدیگر دارند، خاطراتی طنزآمیز از دورانی روایت کردند که بابک به دلیل بازی در سریال «آرایشگاه» زیبا مورد توجه بوده است و در سفر مشترکی که با پورصمیمی به قزوین داشتهاند، مردم آنان را با یکدیگر اشتباه گرفته بودند.
احترام برومند هم خاطره بامزهای تعریف کرد که کسی در خیابان، داود رشیدی را جمشید مشایخی خطاب کرده بود.
بابک از جوانانی سخن گفت که در خیابان از او خواسته بودند تا برایشان قطعهای نمایشی بازی کند.
پورصمیمی خاطره نزدیکتری هم روایت کرد از روزی که در دوران کرونا با ماسکی که بر چهره داشته، در خیابان دربند و در راه خانهاش به جوانکی برمیخورد که عنوان کرده فیلم میسازد و بنا دارد فیلمی بسازد و علاقهمند است تا سعید پورصمیمی در آن بازی کند اما چون توان پرداخت دستمزد او را ندارد، از او خواسته باود تا به جای پورصمیمی در فیلمش بازی کند چون به نظرش رسیده بود این آقای غریبهای که در خیابان دیده، به سعید پورصمیمی شباهت دارد!
در این برنامه تیزری از آثار سینمایی پورصمیمی پخش شد و در پایان، او کیک روز سینما را برید.
پورصمیمی که همزمان با سالروز تولد دوست درگذشته خود، پرویز پورحسینی، این کیک را برید، برای حاضران شادی، تندرستی موفقیت آرزو کرد و حسرتمندانه گفت:” ای کاش پرویز بود و خودش کیک تولدش را میبرید.”
او به یاد دوستش متاثر شد و رضا بابک هم با افسوس، حضور پورحسینی را روی صحنه اعجابانگیز خواند.
این برنامه یک دورهمی خودمانی بود، بدون سخنرانیهای مرسوم. دوستان قدیمی در کنار مهمانان نسل جوان، عکس یادگاری گرفتند.
رضا بابک که دستی هم در سرودن شعر دارد، بعد از گرفتن این عکس، قطعه شعری از خودش را برای پورصمیمی خواند و بر چهره یار دیرین خود بوسه زد.