*مجتبی رمضانی
صدایی آشناست که بر موج رادیو هر بار لحن یک شخصیت را بر آوایش سوار میکند و مخاطبان را از دریچه گوش به دنیای قصهها میبرد. هنر صدای مینو جبارزاده بازیگر رادیو و تلویزیون فقط محدود به این حیطه نیست و میتوان به آن گویندگی را هم افزود. او همچنین تحصیلکرده گرافیک و پژوهشهای هنر است و ضمن فعالیتهای رادیویی و تلویزیونی به تدریس هم میپردازد. جبارزاده مدتی است با برنامه «رویکرد» از شبکه رادیویی نمایش با مخاطبان این رسانه همراه است. با او درباره فضای کار در رادیو و برنامه این روزهایش گپ زدیم.
این روزها فقط با برنامه رویکرد روی آنتن رادیو نمایش هستید و از دیگر فعالیتهایتان خبری نیست. خودخواسته کم کار شدید؟
این روزها تعداد کارها کمتر شدهاست و به همین خاطر من هم صرفا با اجرا و نویسندگی برنامه رویکرد در رادیو حضور دارم. رویکرد، برنامهای تحلیلی-نمایشی است که در بخش آغازینش نمایش پخش میشود و بعد با حضور کارشناس و مهمان برنامه درباره آن اثر صحبت میکنیم. معمولا آثار پنج قسمتی هستند. از شنبه تا روز چهارشنبه ساعت ۵ بعدازظهر برنامه داریم و کارشناسان و مهمانان متعدد میآیند و درباره نمایشها صحبت میکنند. به کار گرافیک و تدریس هم مشغول هستم که این روزها به دلیل تعطیلات تابستانی فعلا برگزار نمیشود. البته مشغول درس خواندن هم هستم و در مقطع دکتری رشته پژوهشهای هنر تحصیل میکنم.
چند سالی است با راهاندازی شبکه رادیویی نمایش و افزایش تعداد نمایشهای رادیویی، شماری از جوانان تازهنفس هم وارد حوزه گویندگی و اجرا شدهاند. نیروهای جوان را چطور میبینید؟ حتما شما هم انتقادهایی را شنیدهاید که میگویند صداهای تازه، فاقد جذابیت هستند یا از صداهای پیشین کپی میکنند.
باید مقوله نمایش را از گویندگی جدا کنید. نمایش، زندگی است که ما در آن هر صدایی میشنویم و لزوما نباید صدای زیبایی باشد. رادیو نیازمند رنگهای صدایی متعدد برای نمایش است اما آن به تشخیص کارگردان است که چه صدایی برای چه نقشی مناسبتر است. به همین دلیل اگر صدایی را در نمایشی میشنوید، تشخیص کارگردان است که باید نقش با آن صدا بازی شود. ورود جوانترها هم به رادیو مسألهای است که شروع شده تا شاید بتوان تعدادی از دوستان را جمع و جذب کرد ولی با توجه به اینکه کار زیادی هم آنچنان در رادیو نیست و درآمدزایی برای عزیزان ندارد، دشوار به نظر میرسد. اینکه این عزیزان تا چه حدی مایل باشند آنجا بمانند و درواقع مثل آنهایی که قبلتر از خودشان بودند، با عشق عمرشان را آنجا بگذرانند خودش مسأله دیگری است. ما سعی میکنیم خیلی سختگیر باشیم چون هزار بازیگر در رادیو نیاز نداریم. تا امروز نهایتا ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر بازیگر در رادیو داشتهایم. شاید دهه ۶۰ تا ۷۰ این عزیزان ۴۰ نفر هم نبودند.
قبلیها به ما یاد دادند ما رادیو را خانه خودمان بدانیم، برایش ارزش قائل باشیم و کسانی که قرار است بعد از ما خانهمان را تحویلشان دهیم، دربارهشان سختگیری خواهیم کرد و سعی میکنیم بهترینها را انتخاب کنیم. حتی شده کسانی انتخاب شدهاند و بعد از آنها عذرخواهی شده و به دلایل مختلف گفتهاند اگر میشود دیگر شما به این مجموعه نیایید. به هر حال واقعیت این است که ما سختگیری میکنیم و سعی داریم کسانی وارد رادیو شوند که چه به لحاظ سواد، چه به لحاظ بازیگری، چه به لحاظ صدا و… تک و نمونه باشند.
در میان همین افراد تازه وارد، پدیده دیدهاید؛ کسی که بتوان برای آینده رادیو رویش حساب باز کرد؟
حقیقتش این است هنوز کسی به آن شکل نیامدهاست. شاید در طول سالیان اخیر دو سه نفر به ما اضافه شدهباشند ولی اخیرا یک تست بازیگری گرفتیم و قرار شد پنج شش نفر از عزیزان به ما اضافه شوند. البته باز هم قطعیت ندارد و قرار است طی زمان نظر نهایی درباره این عزیزان داده شود.
با وجود مشکلات چرا در رادیو ماندید و با وجود تجربه کار تصویر، باز حضور در رسانه را ترجیح میدهید؟
مسأله من کمی با دیگران متفاوت است؛ چون از بچگی در رادیو بزرگ شدم. رادیو خانه من شدهاست. شاید کسان دیگری هستند که بعد از تشکیلات دانشگاه بین تئاتر، تلویزیون، سینما و رادیو انتخاب میکنند اما من این انتخاب را نداشتم. رادیو خانه من است ولی اگر این را درباره کس دیگری بپرسید، میتوانم بگویم آنها را عشق نگه داشتهاست و هیچ چیز دیگری نیست. اگر فکر میکنید دستمزد بالا یا کار فراوان است، اشتباه میکنید، هیچکدام اینها نیست. فقط عشق است.
این عشقی را که از آن حرف میزنید، چگونه توصیف میکنید؟
رادیو مثل خانه و خانواده میماند. من تجربه تصویر هم داشتم. سر یک پروژه میروی و ممکن است چند ماه با همکاران کنار هم باشید. مثلا هشت ماه در پهلوانان با همکاران عزیزم سر فیلمبرداری بودم ولی بالاخره تمام شد و همه سر پروژه بعدی رفتیم. معلوم نیست کی آن دوستان را ببینی و با آنها در ارتباط باشی. البته که آشنایی و دوستی اتفاق میافتد اما آنقدر عمیق نیست که در رادیو هست. در رادیو نوع سوم بازیگری وجود دارد و هر کسی این نوع سوم را بلد نیست. کسانی که این نوع سوم بازیگری را بلدند، ماندگار هستند. سالیان سال میمانند. ما رادیوییها دائم با همدیگر در ارتباط هستیم. همدیگر را دوست داریم. از خانوادههای همدیگر با خبر هستیم و تمام چم و خم کاری همدیگر را میشناسیم. وقتی من کسی را برای کار دعوت میکنم، دقیقا به توانمندیهایش آگاهی دارم و برای همین است که خیلی هم تمرینهای ما وقتگیر و زمانبر نیست؛ چون ما میدانیم دقیقا در چه زمانی میتوانیم از بازیگرمان کار بگیریم. لذا این شناخت، همدلی و مدام با هم بودن به هر حال پشتوانه مهر و محبتی است که دل کندن از آن برای هر کسی سخت میشود و امکانپذیر نیست.
نوع سوم بازیگری را چطور شرح میدهید؟
وقتی باید جلوی دوربین بازی کنید، یک نوع بازیگری است که باید کار با دوربین را بلد باشی؛ ولی وقتی روی صحنهای درگیر هیچ نوع دوربین و میکروفنی نیست، نوع دوم است. نوع سوم بازیگری پشت میکروفن است که شما دیگر قید و بند دوربین را نداری و از طرف دیگر آزادی حرکت روی صحنه را نداری ولی باید کار با میکروفن را بلد باشی.
با توجه به دسترسی کمتر به ابزار در بازیگری با صدا، کدام نوع را سختتر میدانید؟
هر کدام سختیها و تکنیکهای خودشان را دارد. البته تکنیک به تنهایی جلوی دوربین هم جواب نمیدهد، که به نظر من قیاس معالفارق است و هیچکدام سختتر از دیگری نیست و هرکدام خصوصیات و علاقهمندان خود را دارد.
نابینایان؛ شنوندگان رادیو
مینو جبارزاده، گوینده و بازیگر نمایشهای رادیویی در پاسخ به این سؤال که با وجود افزایش و گسترش رسانههای مختلف، رادیو این روزها چه جایگاهی میان مخاطبان دارد و خودتان شنونده رادیو هستید؟ میگوید: من مخاطب رادیو هستم ولی بیشتر از من فکر میکنم نابینایان عزیزمان شنونده رادیو باشند. عزیزانمان در کارگاههای مختلف مثل فرشبافی، تولیدیهای کفش، لباس، تریکو و… بسیار شنونده رادیو هستند. پیامکهایی که برای ما میآید نشان میدهد ما شنونده داریم ولی این را که چقدر محبوبیت دارد و چقدر محتوای تولید شده میتواند برای مخاطبانمان جذابیت داشتهباشد، واقعا باید رویش کار آماری انجام شود. به طور کلی فکر میکنم میتواند خیلی بهتر از این باشد.