تیم ملی فوتبال ایران اگرچه در مرحله گروهی جام جهانی راه به جایی نبرد، اما در آمار مسنترین تیمهای جام جهانی صدرنشین بود تا دستکم در یک بخش بتواند بالاتر از دیگر تیمها قرار بگیرد. تیم ملی ایران درحالی راهی قطر شد که بازیکنانی که تقریبا از شش سال اخیر پای ثابت اردوها بودهاند و در روسیه شاکله اصلی تیم را تشکیل میدادند، در قطر هم همراه تیم بودند تا چهره ایران از نظر سنی حسابی بالا برود و زنگ خطر برای این تیم به صدا درآید. ایران درحالی در قطر حاضر شد که میانگین سنی بازیکنان ۲۸٫۲۹ بود و از این حیث عددی بالا محسوب میشد. در بین نفرات حاضر در تیم کیروش، ۹ بازیکن ۳۰ یا بالای ۳۰ سال سن حضور داشتند: وحید امیری با ۳۴ سال مسنترین بازیکن بود و پس از او، شجاع خلیلزاده با ۳۳ و کریم انصاریفرد، رامین رضاییان و احسان حاجصفی با ۳۲ سال مسنترین بازیکنان بودند. همچنین ۱۶ بازیکن از نفرات ایران را بازیکنان زیر ۳۰ سال تشکیل میدادند؛ جوانترین عضو تیم ابوالفضل جلالی با ۲۴ سال سن بود و بعد از او، حسینی، عزتاللهی و قلیزاده با ۲۶ سال سن جزو جوانهای تیم محسوب میشدند که خود این عدد هم رقم بالایی است.
این درحالی است که در جام جهانی روسیه، میانگین سنی ایران ۲۷ سال و ۴ ماه بود که جوانتر از تیم فعلی بود. تیم ملی در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل نیز میانگین سنی ۲۷ سال و ۴ ماه داشت. در جام جهانی گذشته علیرضا جهانبخش با ۲۱ سال سن جوانترین بازیکن تیم ملی بود که ۳ سال نسبت به جوانترین بازیکن دوره فعلی کمتر بود. همه اینها اما حکایت از زنگ خطری دارد که امروز برای تیم ایران به صدا در آمده و به نظر میرسد باید هرچه زودتر فکر چارهای برایش شود، چراکه در صورتی که برای رفع آن اقدامی صورت نگیرد، میتواند ایران را دچار یک خلأ نسل و ستاره کند و مانند جام جهانی ۲۰۱۰، یک دوره ناکامی به بار آورد.
فرصت جوانگرایی که سوخت
بنزین سبز همیشه برای تیمها جواب میدهد؛ هر چند جام جهانی محل کسب تجربه نیست بلکه محل بهره بردن از تجربیاتی است که به دست آمده، اما مطمئنا میتوان در کنار بازیکنان باتجربه، چند جوان را هم به مسابقات برد تا در کوران رقابت قرار بگیرند، فضا را حس کنند و رفته رفته جای خود را باز کنند. همان اتفاقی که در دو دوره قبلی جام جهانی، برای نفراتی همچون جهانبخش، مجید حسینی و… افتاد اما این دوره خبری از آن نبود و تنها در دقایق پایانی بازی با امریکا، ابوالفضل جلالی به میدان آمد که در همان چند دقیقه نشان داد جادوی جوانی چگونه در ساقهایش تجلی دارد. با این وجود کیروش گویی به این موضوع اعتقادی نداشت و باز هم ترکیب مورد علاقهاش را در قطر به میدان فرستاد بدون آنکه از جوانان تازه نفس بهرهای ببرد. او درحالی نفراتی مانند نورافکن، محبی، سلمانی، قائدی و… را انتخاب نکرد که اتفاقا یک جای خالی در لیست تیم وجود داشت اما او ترجیح داد تیمی با یک نفر کمتر (۲۵ نفر) را به قطر ببرد. مطمئنا بازیکنانی مانند قائدی، نورافکن و… میتوانستند با حضور در جام جهانی تجربه مناسبی کسب کنند که این اتفاق نیفتاد.
لزوم تغییر نسل در فوتبال
وقتی کیروش تیم ایران را برای جام جهانی ۲۰۱۸ آماده میکرد، دست به یک تغییر نسل زد و بازیکنانی مانند بیرانوند، آزمون و… را در ترکیب تیم به کار گرفت تا بتواند برای روسیه به تیمی جوان دست پیدا کند و همان اتفاق هم افتاد؛ حالا اما بعد از ۴ سال که سن بازیکنان بالا رفته و خیلیهایشان مرز ۳۰ سال را رد کردهاند، سنگینی در ساقهایشان نمود داشت و همین موضوع از لزوم تغییر نسل در تیم ایران خبر میداد؛ تغییر نسلی که باید هرچه زودتر اتفاق بیفتد و ستارههای پا به سن گذاشته که شناسنامهشان اعدادی بین ۳۰ تا ۳۴ را نشان میهد، جای خود را جوانترها بدهند.
کدام ستارهها باید خداحافظی کنند؟
خداحافظی بازیکنان ناگزیر است و در این بین بهتر است پوستاندازی تیم ملی با کنار رفتن بازیکنان مسن هرچه زودتر شکل بگیرد تا بتوان در جام ملتهای آسیا ۲۰۲۳، از ستارههای جوان به خوبی استفاده کرد. از سوی دیگر بازیکنان مختلفی در همین جام بالای سی سال سن داشتند و به نظر میرسد فصل جدایی و پایان داستانشان با تیم ملی رسیده باشد؛ بازیکنانی ازجمله وحید امیری (۳۴)، شجاع خلیلزاده (۳۳)، کریم انصاریفرد (۳۲)، رامین رضاییان (۳۲)، احسان حاجصفی (۳۲)، علیرضا بیرانوند (۳۰)، سید حسین حسینی (۳۰)، مرتضی پورعلی گنجی (۳۰) و مهدی طارمی (۳۰). البته تعداد بازیکنان مسن تیم ملی به این افراد محدود نمیشود و نفراتی مانند سامان قدوس و جهانبخش و… هم در مرز سی سالگی هستند و به نظر میرسد در این لیست باید یک غربالگری صورت بگیرد تا با وجود حفظ وزن با تجربههای تیم ملی، بازیکنان جای خود را به جوانترها بدهند.
از جلالی درس بگیرید
ابوالفضل جلالی، اگرچه دقایقی کوتاه در بازی ایران و امریکا به میدان رفت اما نشان داد که چه تواناییهایی دارد. او نشان داد میشد از او و امثال او که در همین لیگ ایران توپ میزنند و حسابی سرحال و پرانرژی هستند، استفاده بیشتری برد؛ اگرچه تعداد لژیونرهای ایران زیاد است اما خیلی از این بازیکنان در تیمهای باشگاهی خود نیمکتنشین هستند و دور از شرایط آرمانی؛ در سوی مقابل اما در لیگ ایران بازیکنان مختلفی هستند که میتوانند برای تیم ملی خوش بدرخشند. اتفاقی که لازمهاش اعتقاد و نگاه ویژه به لیگ برتر است نه اینکه سرمربی تیم ملی تمام تمرکزش معطوف به لژیونرها باشد حتی اگر در تیمهای دسته چندم خارجی نیمکت نشین باشند.