مجموعه «نامها» به کارگردانی سیدرضا میرکریمی و با صداپیشگی جمعی از چهرههای شناخته شده همچون پرویز پرستویی، فرهاد اصلانی، ریما رامینفر، شبنم مقدمی و… این روزها روی آنتن شبکه مستند سیما میرود. این مجموعه که با محوریت سرداران شهید و در قالب موشک کمیک (گرافیک متحرک) تولید شده یک تجربه جدید و حیرتانگیز در عرصه هنرهای دیجیتال در ایران محسوب میشود. یک کار هنری تمیز و عاشقانه که چون از دل برخاسته است، به اجبار، به دل مینشیند.
نامها درخشش ستارهها در شب سیاه هجوم بیهویتی هنر هستند. مواجههای با زمانه ما؛ حدیث ایستادگی و پهلوانی و جوانمردی و حکایت مبارزه با دروغ و نفاق و نامردی. تجربههایی شگفتانگیز از سفر با ستارهها و دیدن دنیا از نقطهای فراتر از خورشید.
«مصطفی» عنوان قسمت اول مجموعه نامهاست. یک کارتون نیم ساعته که میرکریمی و گروهش درباره شهید چمران ساختهاند. مصطفی از همان ابتدا مخاطب را مجذوب خود میکند، او را به سفر واقعی زندگی یک انسان بزرگ به نام مصطفی چمران میبرد و نماهایی کمتر دیده و شنیده شده از این شهید را به تصویر میکشد. این سفر از کودکی شهید چمران آغاز میشود و مراحل و وقایع مختلف زندگی او را سیر میکند. وقایعی مثل ۱۶آذر۱۳۳۲ و ایستادن دانشجویان در برابر رئیسجمهور آمریکا، تا شناختهشدن چمران بهعنوان یک نابغه در دانشگاههای آمریکا و حضورش در لبنان و… تا موقعی که به دیدار امام خمینی(ره) میرود و بعد هم قضیه کردستان و در نهایت، شهادت. البته یکایک این مراحل، هرکدام پر از ماجرا و اتفاق هستند و نحوه داستانپردازی این کارتون آنقدر فرازونشیب دارد که حتی دل و روح سختگیرترین آدمها را هم با خودش درگیر میکند. صدای گرم پرویز پرستویی هم به این دلچسبی افزوده است.
قسمت بعدی این مجموعه، «عباس» است. آن هم یک کارتون حدود نیم ساعته درباره یکی دیگر از قهرمانهای دفاعمقدس ما است؛ شهید عباس دوران، تجلی واقعی و حقیقی سیمرغ دوران؛ نمادی از جوان ایرانی، تبلور عینی سیاوش. مرور زندگی این اسطوره آسمانی در کارتون عباس بیشتر به مکاشفهای عاشقانه و عارفانه شباهت دارد؛ چگونه یک انسان، به رادمردی و بزرگی عباس دوران میرسد؟ او چه راه و مسیری را طی کرده، به چه چیزهایی جواب منفی و به چه حقایقی جواب مثبت داده؟
زندگی انسان را مجموعهای از انتخابها تشکیل میدهد. همین تصمیمهای کوچک است که گاهی سرنوشتی بزرگ را برای یک آدم رقم میزند. درست مثل تصمیم عباس دوران برای رها کردن پل استراتژیک عراق، وقتی میبیند کودکان روی آن درحال تردد هستند یا قبول نکردن سند مالکیت زمین اهدایی و… زیباترین و تکاندهندهترین قسمت ماجرا، به تصویر کشیدن شهادت این خلبان در بغداد است. این از معدود دفعاتی است که تجربه و حس به شهادت رسیدن در یک اثر سینمایی از آب در آمده است. در این اثر هم بهطور غیرمستقیم اما محسوس و ملموس، حضور امام خمینی(ره) به عنوان قهرمان اصلی و خالق حقیقی همه این حماسهها و سلحشوریها قابل درک و احساس است.
پس از تماشای هر یک از این دو انیمیشن برای مخاطب این پرسش بهوجود میآید: آیا این آدمها واقعیت داشتند؟ آیا واقعا مردانی همچون چمران و دوران در همین حوالی روزگار ما و در همین شهر و دیار ما حضور داشتند و نفس میکشیدند؟
نامها بار دیگر یادآوری کردند که «ما» چه کسانی هستیم؛ از کجا آمدهایم و به کجا باید برویم. با همین ستارهها میتوان راه را پیدا کرد.
«مصطفی» عنوان قسمت اول مجموعه نامهاست. یک کارتون نیم ساعته که میرکریمی و گروهش درباره شهید چمران ساختهاند. مصطفی از همان ابتدا مخاطب را مجذوب خود میکند، او را به سفر واقعی زندگی یک انسان بزرگ به نام مصطفی چمران میبرد و نماهایی کمتر دیده و شنیده شده از این شهید را به تصویر میکشد. این سفر از کودکی شهید چمران آغاز میشود و مراحل و وقایع مختلف زندگی او را سیر میکند. وقایعی مثل ۱۶آذر۱۳۳۲ و ایستادن دانشجویان در برابر رئیسجمهور آمریکا، تا شناختهشدن چمران بهعنوان یک نابغه در دانشگاههای آمریکا و حضورش در لبنان و… تا موقعی که به دیدار امام خمینی(ره) میرود و بعد هم قضیه کردستان و در نهایت، شهادت. البته یکایک این مراحل، هرکدام پر از ماجرا و اتفاق هستند و نحوه داستانپردازی این کارتون آنقدر فرازونشیب دارد که حتی دل و روح سختگیرترین آدمها را هم با خودش درگیر میکند. صدای گرم پرویز پرستویی هم به این دلچسبی افزوده است.
قسمت بعدی این مجموعه، «عباس» است. آن هم یک کارتون حدود نیم ساعته درباره یکی دیگر از قهرمانهای دفاعمقدس ما است؛ شهید عباس دوران، تجلی واقعی و حقیقی سیمرغ دوران؛ نمادی از جوان ایرانی، تبلور عینی سیاوش. مرور زندگی این اسطوره آسمانی در کارتون عباس بیشتر به مکاشفهای عاشقانه و عارفانه شباهت دارد؛ چگونه یک انسان، به رادمردی و بزرگی عباس دوران میرسد؟ او چه راه و مسیری را طی کرده، به چه چیزهایی جواب منفی و به چه حقایقی جواب مثبت داده؟
زندگی انسان را مجموعهای از انتخابها تشکیل میدهد. همین تصمیمهای کوچک است که گاهی سرنوشتی بزرگ را برای یک آدم رقم میزند. درست مثل تصمیم عباس دوران برای رها کردن پل استراتژیک عراق، وقتی میبیند کودکان روی آن درحال تردد هستند یا قبول نکردن سند مالکیت زمین اهدایی و… زیباترین و تکاندهندهترین قسمت ماجرا، به تصویر کشیدن شهادت این خلبان در بغداد است. این از معدود دفعاتی است که تجربه و حس به شهادت رسیدن در یک اثر سینمایی از آب در آمده است. در این اثر هم بهطور غیرمستقیم اما محسوس و ملموس، حضور امام خمینی(ره) به عنوان قهرمان اصلی و خالق حقیقی همه این حماسهها و سلحشوریها قابل درک و احساس است.
پس از تماشای هر یک از این دو انیمیشن برای مخاطب این پرسش بهوجود میآید: آیا این آدمها واقعیت داشتند؟ آیا واقعا مردانی همچون چمران و دوران در همین حوالی روزگار ما و در همین شهر و دیار ما حضور داشتند و نفس میکشیدند؟
نامها بار دیگر یادآوری کردند که «ما» چه کسانی هستیم؛ از کجا آمدهایم و به کجا باید برویم. با همین ستارهها میتوان راه را پیدا کرد.