سرلشکر شهید منصور ستاری را بیشک باید از مهمترین و تاثیرگذارترین نوابغ و مبتکران ارتش بدانیم. فرماندهای با هوش و ذکاوت بالا که ابتکارهای او در تجهیز سیستمهای راداری و پدافندی در طول جنگ تحمیلی در ارتقای توان نظامی ایران زبانزد است.
در جایگاه شخصیتی ایفای نقش میکنید که دو سال پیش محسن قصابیان بهخوبی در نقش او بازی کرد، این مقایسه احتمالی مخاطب، حضور در این نقش را برای شما سخت نکرد؟
عموما این اتفاق برای کاراکترهای تاریخی و قهرمان میافتد مثلا سریالهای مختلفی درباره رهبر انقلاب ساخته شده و شخصیتهای مختلفی نقش او را ایفای کردهاند یا تاکنون چند هنرمند نقش امیرکبیر را بازی کردند. به نظر من این به نوع روایت و اینکه از چه زاویهای به قصه نگاه میکنیم، برمیگردد.در فیلم منصور، آقای قصابیان نقش شهید ستاری را در مقطعی بازی کرد که این بزرگوار فرمانده نیروی هوایی بود. در فیلم هایپاور شهید ستاری را در دورانی میبینیم که معاون پدافند و عملیات اجرایی بود و روایت فرق میکند. آنجا او را مدیر یک پروژه میبینیم که میخواهد یک جنگنده را وارد خط تولید کند و در این سریال شهید ستاری را در میدان جنگ میبینیم. فیلم در ژانر دفاعمقدس است اما نه مثل فیلمهای دفاع مقدسی که تمرکزشان بر جنگ، خاکریز و بمب و خمپاره است؛ بلکه جنگ فکری، تکنولوژی و تاکتیکی را روایت میکند و میخواهد نشان دهد شهید ستاری با چه ترفندی توانست به نیروهای هوایی دشمن ضربه بزند.
داستان هایپاور چه مقطعی از جنگ را روایت میکند؟
هایپاور، اسم یک رادار هوایی است و داستانی از یکی از عملیاتهای موفق هوایی در والفجر۸ را روایت میکند. فیلم نگاهی جذاب و دیدنی به آن بازه زمانی دارد.
شهید ستاری چهرهای در دسترس در تاریخ بعد از انقلاب است، برای رسیدن به نقش او چه کردید؟
من همواره به شناخت قهرمانان جنگ و کشور، بهخصوص قهرمانان نیروی هوایی و خلبانان عرق و علاقه خاصی دارم. پس از اینکه این نقش به من داده شد، مستندهای زیادی از این شهید بزرگوار تماشا کردم، درباره زندگی و شخصیت وی مطالعات فراوانی انجام دادم و همچنین برای رسیدن به این نقش با کارگردان اثر گفتوگوهای زیادی داشتم. علاوه بر آن خود پدافند هوایی ارتش هم از یکسو ویدئوهای خوبی را در اختیار من گذاشت که در مطالعاتم مؤثر بود و هم امکان دیدار با همرزمان و همدورهایهایش را فراهم کردند. من از آنها خواستم خاطراتشان را از شهید ستاری بیان کنند. کارهایی که کردند، اخلاق، رفتار، شوخیها و… را به من بگویند که خیلی در آشنایی من کمک کرد. تلاشم این بود با شخصیت جور دیگری نزدیک شوم و من هم در روایت صادقانهای که فیلم میخواست داشته باشد و در دستهبندی کلی فیلم و نگاه سازندگان قرار بگیرم. اینکه شبیه بوده است یا نه بعد از تماشای فیلم در جشنواره
بهعهده مخاطبان است.
به عقیده شما ساختن فیلمهایی از این دست که بر قهرمانان ایرانی متمرکز هستند، چقدر در تقویت روحیه وطنپرستی و هویتسازی اجتماعی مؤثر هستند؟
به نظر من این آدمها به عنوان قهرمانان کشور در حرکتهای بزرگ ملی باهوش بالا و خلاق واژه «ما میتوانم» را هجی کردند. انسانهایی نترس، شجاع و با اراده بالا که میتوانند بهعنوان الگو برای نسل آینده معرفی شوند. وقتی «شوق پرواز» که من هم افتخار بازی در آن را داشتم پخش شد فرمانده وقت نیروی هوایی اعلام کرد که بعد از پخش این سریال داوطلبان استخدام برای خلبانی چند برابر شده است. جوانان دیدند، با فضای ارتش آشنا شدند و دوست داشتند در نیروی هوایی خدمت کنند. این نشان میدهد ثبت و شرح زندگی قهرمانان کشور در هویتسازی تاثیر بهسزایی دارد.
در کنار شخصیتپردازی این فیلم، ما با یک رویداد مهم هم روبهرو شدیم و آن تلاش برای تحقق شعار «ما میتوانیم» بود. چقدر توجه به این عملکردهای موفق در سینما مفید است؟
بله دقیقا، در کنار توجه به شخصیت بزرگی مثل شهید منصور ستاری، یک عملکرد بزرگ تاریخی روایت میشود که نباید از آن مغفول ماند. مثل «حمله به اچ ۳» که یکی از بزرگترین متدهای حمله هوایی بهحساب میآید و جزو نبردهایی است که امروز در جهان تدریس میشود. طراحی این نبرد یک کار پیچیده بود که در نیروی هوایی توسط دلاور مردان همین کشور طراحی و ثبت شده است. هایپاور نیز در آن برهه تاریخی بهعنوان یک تاکتیک پدافندی بزرگ شناخته شده و با این فیلم ثبت شده است. به عبارتی در هایپاور فقط شخصیتپردازی مدنظر نبود و میخواهد بگوید ما توانستیم با یک عملکرد هوشمندانه که توسط شهید ستاری هدایت شد، کاری در پدافند کنیم که غیر باور و تصور بود. حتی در فیلم آمده است که وقتی شهید ستاری گفت ما باید این کار را بکنیم همه متخصصان میگویند این امکان ندارد اما شهید ستاری آن را به «شد» تبدیل کرد. ثبت این عملیات بهعنوان افتخار جنگی لازم است دیده شود و چه بهتر که به زبان سینما به تصویر کشیده شود و مردم ببینند. خیلی از مردم بهخصوص آنهایی که جنگ را ندیدهاند وقتی درباره این واژه صحبت میکنیم، ذهنشان درگیر خاکریز، اسلحه و درگیری میشود، آن هم جنگ است اما اقداماتی که برای دفاع از کشور در پدافند انجام شد، بسیار بزرگ و دیده نشده است. خود من هم تا زمانیکه وارد پدافند هوایی اصفهان نشده بودم نمیدانستم حراست از آسمان کشور چگونه انجام میگیرد. هایپاور هم میتواند یک جلوه تصویری جذاب و هم قصهای شیرین برای ارتقای سطح آگاهی مردم بهخصوص جوانان باشد.
با وجودی که جنگ یکی از برهههای حساس درکشور بود و خیلی از کشورها تلاش میکنند این برههها را برای نشان دادن قهرمانان به طور دائمی در قالب فیلم و سریال به تصویر بکشند اما در ایران آنگونه که باید مورد توجه نیست، علت را چه میدانید؟
البته من نظر شما را قبول ندارم و همسو با نگاه شما نیستم. ما هر سال چند اثر در ژانر دفاعمقدس میسازیم اما باید بدانیم دفاعمقدس اصطلاحی است که به بعد از جنگ نیز مرتبط میشود. مثلا فیلم «یدو» در رابطه با جنگ است اما نگاه آن بر تاثیرات جنگ بر زندگی آدمهاست. دفاع از وطن در همه جای دنیا مقدس است. فارغ از هر گرایش فکری و سیاسی، سرباز وطن که جانش را برای امنیت و تمامیت ارضی کشور میگذارد در همه جوامع مورد احترام است. ما در شوق پرواز نشان دادیم خلبانها با چه رشادتی در جنگ حضور داشتند و من این را بهعنوان یک وظیفه میبینم که هر سینماگر و هر هنرمندی باید با یک ایده منطقی نسبت به این شخصیتها جلو رود.
منظور من توجه به الگوهای جامعه است. اگر دقیق نگاه کنیم چقدر مردم با شخصیتهایی مثل شهید ستاری آشنا هستند. فیلم و سریال بیشک در این خصوص نقش مهمی دارد مثلا در شوق پرواز خیلی خوب شهید بابایی به مردم معرفی شد و حالا همه او را میشناسند اما درباره قهرمانان ملی دیگر آنگونه که باید کاری نشده است. سؤال من این است که چرا سینمای ما از آن بخش مغفول مانده است؟
استنباط شخصی من این است که مسائل سیاسی و اعتقادی را بیش از اندازه دخیل کردهایم. در صورتیکه اینها قهرمانان کشور هستند. سربازان وطن هستند و باید همیشه در اولویت پرداختهشدن قرار گیرند، ولی از آنجا که همیشه سیستم مدیریتی، سیاسی نگاه کرده ما از خیلی از آنها غافل شدیم. مثلا شهید عباس دوران چه رشادتی کرد. مگر میشود تاریخ جنگ را بخوانید و از او یاد نکنیم. در آن زمان قرار بود اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد برگزار شود و صدام اعلام کرده بود بغداد به اندازهای امن است که حتی یک پرنده ایرانی که وارد فضای بغداد شود زنده نمیماند. من یک نامه محرمانه از آن زمان خواندم البته این نامه آن زمان محرمانه بوده و الان دیگر عادی است. در آن زمان آقای ولایتی وزیر خارجه نامهای خطاب به دولت مینویسند که تمامی راههای دیپلماسی عدم برگزاری اجلاس کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد به بنبست خورده است. این یک سرافکندگی برای کشور بود اما وقتی زبان دیپلماسی تمام شد دلیرمردان نیروی هوایی وارد عمل شدند و با یک عملیات موفق دیوار صوتی بغداد را شکستند و دو نقطه مهم آن را زدند تا نشان دهند بغداد امن نیست. ما نباید بترسیم که اگر این موضوع را مطرح کنیم وزارت خارجه ضعیف میشود، این نگاه سیاسی، سلیقهای و محتاط کاری است. متاسفانه سیاسیکاری نمیگذارد پرداخت درست را انجام دهیم. این محتاط کاری بیخاصیت است که باعث میشود ما آنچنان که باید روایتهای واقعی و ارزشمند را به نسل بعدی انتقال ندهیم.