من عاشق آن مردمی هستم که علاقهمند به هنر، ادب، ادبیات، فرهنگ و تمام ویژگیهای ایران عزیزمان هستند. من میلاد کیایی الان از ۷۸ سالگی عبور کردم و روزگار رفته را دیگر ندارم و اینکه چقدر دیگر زندگی خواهم کرد را هم نمیدانم و به لطف خدای مهربان که در قلب ماست، امیدوارم. به همین دلیل از مردم عزیزم میخواهم که شاد زندگی کنند.امیدوارم خدا دل خوش را از ما نگیرد، چون دل خوش نه خرج دارد و نه زحمت. یک پدیده الهی یا با عبارتی بهتر، یک لطف الهی است. من بارها دوستانی را دیدهام که از روزگار گلهمندند و ابراز نارضایتی کردهاند. من همیشه به این دوستان میگویم عزیزان من چرا آنقدر گله دارید و از نداری و مشکلات شکوه میکنید. وقتی با آنها صحبت میکنم و از داراییهایشان میگویم تازه متوجه میشوند که چقدر نگاهشان به زندگی منفی بود؛ مثلا به آنها میگویم یک کامیون پر از صد دلاری بودجه سالانه چند کشور است، حاضر بودید الان یک کامیون پر از ۱۰۰ دلاری به شما میدادند و در ازای آن دو چشمتان را میگرفتند؟ بهسرعت میگویند هرگز. میگفتم پس شما ثروتی دارید بیشتر از بودجه سالانه چند کشور. به همین دلیل در آغازین روزهای سال بد نیست تمرین کنیم که یک مقدار حقشناس و سپاسگزار آنچه داریم باشیم. ما همهاش به نداریها فکر میکنیم. برخی زمستان از هوای سرد ناراحت میشوند و تابستان از هوای گرم. به عقیده من اگر این فرهنگ شکوه کردن و طلبکاری را از خودمان دور کنیم، میبینیم چقدر خوشبخت و ثروتمندیم. من هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم، اولین کاری که میکنم شکرگذاری خداست. امید دارم این نوروز با نوروزهای دیگر متفاوت است. باید خوشبینتر بود. من به آینده خیلی امیدوارم. با عشق میگویم عزیزان من، بهویژه جوانان گرامی فقط امیدوار باشید.
در انتها با دو بیت از آخرین شعری که هنرمند دوست داشتنی بیژن طرفی که افتخار دوستی با ایشان را حدود ۶۰سال داشتم به پایان میبرم:
غم مخور خورشید اگر رفته توی ابر سیاه
غم مخور چندی اگر تیره شده چهره ماه
غم مخور سپیدی سحر میاد
شب انتظار ما به سر میاد
بازم آفتابی میشه
شبا مهتابی میشه