حسن فتحی، یکی از فیلمسازانی بوده که با سریالهای تلویزیونیاش به شهرت رسید.
وی چند سالی است که از سیما به شبکه نمایش خانگی کوچ کرده اما مقایسه مجموعههای تلویزیونی او با آنچه این سالها در نمایش خانگی ساخته، گویای تفاوت کیفیت کار اوست. به عنوان مثال، آخرین سریال او در رسانهملی «زمانه» است که این روزها از شبکه آیفیلم درحال بازپخش است. فقط کافی است این سریال را با آخرین محصول وی در نمایش خانگی و برای سکوهای نمایش برخط فیلم و سریال مقایسه کرد، یعنی سریال «جیران».
«زمانه» به کارگردانی حسن فتحی از معدود آثاری است که به آسیب شناسی طبقات ثروتمند پرداخته اما خود به آسیب استفاده ابزاری از جلوههای ظاهری زندگی این جماعت دچار نشده است. این مجموعه محصول سال ۱۳۹۱ است و به ماجرای جوانی به نام بهزاد میپردازد که طبق سنت خانوادگی، باید با دخترعمویش ازدواج کند. به رغم متمول بودن عمو اما بهزاد مخالف این ازدواج است و تصمیم میگیرد با دختری که سر راهش قرار میگیرد، ازدواج کند.
هرچند، داستان و فیلمنامه کار در بستری از کلیشهها شکل گرفته اما نتیجه آن یک درام تلویزیونی گرم و خوش ساخت است که میتواند مخاطب را با خود همراه کند. کارخانهدار مغرور و ظالم، عشق مثلثی، خانواده متمولی که وصلت با یک خانواده فقیر را مایه ننگ خود میداند، خانواده فقیری که شرافتمندانه زندگی میکنند، جوانی که بهدلیل مشکلات اجتماعی و اقتصادی معتاد میشود و … همه بارها در فیلمها و سریالهای دیگر هم آمده بودند. در بین همه این روایتهای کهنه، فقط ماجرای ازدواج پنهانی تازگی داشت. با این حال نحوه ترکیب و کنار هم قرار گرفتن این داستانها و به ویژه کشمکش و التهاب دراماتیکی که به فضای سریال تزریق شده، زمانه را سرپا نگه داشته است. به همین دلیل هم کهن الگوهای ترسیم شده در این سریال نهفقط راندهشدن مخاطب را در پی نداشته که هر چه از زمان آن گذشته به جمع مخاطبهایش افزوده شده است. چون هم در فیلمنامه و هم کارگردانی همه چیز سر جای خودش قرار دارد و از همه مهمتر اینکه سیر روایت بهطور دائم همراه با تعلیق و بحران است. هنوز یک گره از کار باز نشده، گره دیگری به وجود میآید و البته این معلق بودن درام سریال در فضای گرگ و میش، تحمیلی و تصنعی نیست، بلکه معماهای داستان از دل یکدیگر بیرون میآید و از دل همین معماها و تعلیقهاست که روایت پیش میرود. به عبارت بهتر، سلوک دراماتیک و داستانی روایت، پدید آمدن این گرهها و تعلیقها را ایجاب میکند. اهمیت این موضوع آنجاست که در برخی فیلمها و سریالها میبینیم که فیلمساز یا فیلمنامهنویس، گاهی برای پرکردن زمان و بهاصطلاح، آب بستن به داستان تعلیقهای بیجایی را به وجود میآورد که تنها کارکردش، طولانیتر کردن داستان است که این ترفند، نوعی فریب مخاطب محسوب میشود اما سریال زمانه با طرح مسائل جدید به داستان از این گزند در امان مانده است.
«زمانه» به کارگردانی حسن فتحی از معدود آثاری است که به آسیب شناسی طبقات ثروتمند پرداخته اما خود به آسیب استفاده ابزاری از جلوههای ظاهری زندگی این جماعت دچار نشده است. این مجموعه محصول سال ۱۳۹۱ است و به ماجرای جوانی به نام بهزاد میپردازد که طبق سنت خانوادگی، باید با دخترعمویش ازدواج کند. به رغم متمول بودن عمو اما بهزاد مخالف این ازدواج است و تصمیم میگیرد با دختری که سر راهش قرار میگیرد، ازدواج کند.
هرچند، داستان و فیلمنامه کار در بستری از کلیشهها شکل گرفته اما نتیجه آن یک درام تلویزیونی گرم و خوش ساخت است که میتواند مخاطب را با خود همراه کند. کارخانهدار مغرور و ظالم، عشق مثلثی، خانواده متمولی که وصلت با یک خانواده فقیر را مایه ننگ خود میداند، خانواده فقیری که شرافتمندانه زندگی میکنند، جوانی که بهدلیل مشکلات اجتماعی و اقتصادی معتاد میشود و … همه بارها در فیلمها و سریالهای دیگر هم آمده بودند. در بین همه این روایتهای کهنه، فقط ماجرای ازدواج پنهانی تازگی داشت. با این حال نحوه ترکیب و کنار هم قرار گرفتن این داستانها و به ویژه کشمکش و التهاب دراماتیکی که به فضای سریال تزریق شده، زمانه را سرپا نگه داشته است. به همین دلیل هم کهن الگوهای ترسیم شده در این سریال نهفقط راندهشدن مخاطب را در پی نداشته که هر چه از زمان آن گذشته به جمع مخاطبهایش افزوده شده است. چون هم در فیلمنامه و هم کارگردانی همه چیز سر جای خودش قرار دارد و از همه مهمتر اینکه سیر روایت بهطور دائم همراه با تعلیق و بحران است. هنوز یک گره از کار باز نشده، گره دیگری به وجود میآید و البته این معلق بودن درام سریال در فضای گرگ و میش، تحمیلی و تصنعی نیست، بلکه معماهای داستان از دل یکدیگر بیرون میآید و از دل همین معماها و تعلیقهاست که روایت پیش میرود. به عبارت بهتر، سلوک دراماتیک و داستانی روایت، پدید آمدن این گرهها و تعلیقها را ایجاب میکند. اهمیت این موضوع آنجاست که در برخی فیلمها و سریالها میبینیم که فیلمساز یا فیلمنامهنویس، گاهی برای پرکردن زمان و بهاصطلاح، آب بستن به داستان تعلیقهای بیجایی را به وجود میآورد که تنها کارکردش، طولانیتر کردن داستان است که این ترفند، نوعی فریب مخاطب محسوب میشود اما سریال زمانه با طرح مسائل جدید به داستان از این گزند در امان مانده است.