در فضایی که شادی در حداقلیترین وضعیت است، آیا این که «نون خ» به جای اولویت دادن به کمدی، ساخت موقعیتهای کنایهای و استعارهای را انتخاب کرده از سر ضعف است؟ بیگمان، نه! اگر کمی منصفانه به ماجرا نگاه کنیم و البته نیمنگاهی هم به واکنش مخاطبان در شبکههای اجتماعی داشته باشیم بهتر درک خواهیم کرد که مخاطبان سریال هم زبان کنایهای «نون خ» را درک کردهاند و اصلا همان موقعیتهای به ظاهر کمتر خندهدار اما کنایهدار بیشتر به مذاق مخاطبان کار خوش آمده.
ساخت و پرداخت کاراکتر رامین در چنین فضایی شکل میگیرد، رفت و برگشتهای رامین میان دِه پایین و دِه بالا، تیپی آشنا از این روزهای زندگی در ایران را برایمان میسازد که حتی عنوان هم دارد؛ آدمهای وسط باز که تلاش میکنند هم از توبره بخورند و هم از آخور. رامین در شکل صحبت کردنش، در بیان مواضعش و در چرخشهایش در واقع حرف دل مخاطب خسته را میزند.
رِندیِ آقاخانی و وفایی(نویسنده فیلمنامه) در این بوده که در اسارت ساخت موقعیتهای نمادین نماندهاند و فرآیند انتقال پیام مختل نشده. نمونهاش تمام اشاراتی است که در فرم یک مسابقه فوتبال راجع به لزوم جوانگرایی در کار کاشته شده و اتفاقا مخاطب هم متوجه آن میشود، دلیل اصلی شکست تیم فوتبال دِه پایین بازی ندادن به جوانها بود، نون خ حرفش را میرساند بدون آن که توی ذوق بزند.
به تاکید پنهان این سریال بر فرزندآوری توجه کنید، سکانس ویارِ شبکه دو در خواستگاری از شیرین، یا سکانس جدل فریده و کیوان بر سر فرزندآوری و یا اصلا نطق رامین در مدح بچهدار شدن، ویا دلایل موفقیت ده بالا نسبت به ده پایین (فرزند بیشتر، جوانى جمعیت، نیروى کار بیشتر داشتن و اهمیت بیشتر ازدواج) همه از جمله تاکیدات داستان در ستایش ادامه نسل است.
شاید برگ برنده داستان «نون خ» نمایش پیشه و شغل آدمهاست، همان که در آثار ایرانی به طور کلی سهم بسیار کمی دارد. اهمیت شغل و درآمد معمولا آن چیزیست که دربارهاش حرف زده میشود اما نمایش داده نمیشود منظور از نمایش، تاثیر مساله شغل بر تصمیمات آدمهاست، یعنی همان اتفاقی که برای ادریس در این سریال افتاد و در مسیر درام کاملا موثر بود.