یادش بخیر سحرهای ماه رمضان دوران کودکیمان. مادر با هزاران مکافات باید یکییکی بیدارمان میکرد تا سر سفره سحری بنشینیم و سحری را با خوردن چای داغ و دعای دلنشین سحر تجربه کنیم. یادش بخیر این دوران خوش.
برنامه صبح روز بعد در قالب بخشهای مختلف روانه آنتن میشود. در این برنامه آیتمی برای آسیبهای اجتماعی ساخته شده و در هر برنامه در دو قسمت کوتاه، قصه زندگی افرادی روایت میشود که یا دچار آسیبهای اجتماعی شده شدهاند. همچنین آیتمی ویژه در این برنامه گنجانده شده که مخاطب میتواند، دقایقی کوتاه مزار یکی از شهدای دفاعمقدس را از قاب تلویزیون زیارت کند. از دیگر بخشهای متمایز، سحرخوانی خواهدبود و حمید خزاعی(خواننده موسیقی کلاسیک ایرانی) به طور زنده و در فضای استودیو برای مخاطبان برنامه اصیل و دارای قدمت سحرخوانی را اجرا میکند. علاقهمندان حوزه شعر نیز میتوانند هر روز قطعهای را با روایت صابر خراسانی(شاعر مذهبی) بشنوند که قصد دارد در هر برنامه روایتی از یک زائر مشهدالرضا(ع) داشتهباشد و از حال و احوال قلبی یک زائر بگوید.
شخصیتهایی که متحول شدند
سیداحمد موسویان، تهیهکنندگی صبح روز بعد را به عهده دارد. وی در پاسخ به این پرسش که این برنامه در میان برنامههای سحرگاهی ساختارشکن بود و بخشهایی دارد که نمونه سبک آن را در برنامههای سحرگاهی ندیدهبودیم و اینکه چه هدفی را دنبال کردهاید، به جامجم میگوید: در اتاق فکر که با دوستان صحبت میکردیم بحثمان این بود که برنامههای سحرگاهی ساختار ثابتی داشتند که ساختار بدی نبود و مخاطبان با آنها ارتباط برقرار میکردند و در سطح مشخصی بود؛ اما گفتیم امسال اتفاقی را رقم بزنیم تا بیشتر مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. از سوی دیگر چون شبکه دو به عنوان شبکه خانواده تعریف شده، به همین دلیل به این موضوع رسیدیم که قصه و داستان در شبکه دو اولویت دارد و باید محتوا به این سمت باشد.
وی ادامه میدهد: همه این موارد باعث شد به بحث قصهگویی و شخصیتهایی که تحولی در زندگیشان رخ دادهبود بپردازیم. تحول را به خاطر همزمانی عید و ماه مبارک رمضان انتخاب کردیم و گفتیم هر دوی اینها برای ایرانیان عید حساب میشود و تم اصلی عید نوروز هم حول حالناست. بنابراین سراغ این جنس برنامه رفتیم که هم سختیهای خود را دارد و هم ریسکش بالاست؛ چرا که تا پیش از این به این شیوه اجرا نشده بود. در این باره جلسات زیادی داشتیم که میشود یا نمیشود و کمی شک و تردید وجود داشت، ولی خدا را شکر اعتماد کردند و کار را جلو بردیم. این تهیهکننده درباره آیتمهای این برنامه که برای مخاطبان بکر است، توضیح میدهد: هدف اصلی برنامه قصه است و فرزاد جمشیدی در سه پرده براساس شخصیتهای روز قصه را میگوید و دکور عوض میشود. البته شهرداری برای این برنامه به ما کمک زیادی کرد و ما به افراد آسیبدیده اجتماعی در گرمخانهها پرداختیم که واقعا شهرداری سنگ تمام گذاشته بود و این بخش را با رویکرد قصه به برنامه اضافه کردیم. در مجموع تا پایان ماه مبارک ۶۰ سوژه داریم که در گرمخانهها هستند و آسیب اجتماعی حساب میشوند و هر کدام از اینها روایتهای خود را دارند.
شهدای کمتر شناختهشده
موسویان ادامه میدهد: در بحث شهدا هم همین است؛ یعنی در بخش معرفی شهید از شهدایی یاد کردیم که کمتر شناخته شده یا کمتر دیده شده و قصهای دارند. میخواستیم در مردم این حس را ایجاد کنیم که این شهید چه کسی بوده است. به جز آیتمهای مناسبتی که در سحر است مثل مناجاتخوانی، دعای سحر، دعای روز و… بقیه آیتمهایمان بر اساس قصه و روایت طراحی شدند؛ یعنی فرم اصلی برنامه که همان معرفی شخص است، یک آیتم خیلی متفاوت باشد و همه آیتمهایمان یک قصه داشتهباشند.
این تهیهکننده درباره انتخاب فرزاد جمشیدی برای اجرا و سبکی که در اجرا دارد، میافزاید: کسانی که در حوزه اجرا فعالیت میکنندمحدودند. آقای جمشیدی یکی از کسانی است که سالها در این حوزه زحمت کشیدند و استخوان خرد کرده این حوزه هستند و با این که چند روز پیش خواهرش به رحمت خدا رفت اما باز هم آمد و اجرا کرد. او اخلاق حرفهای دارد و در اجراهای مناسبتی و غیرمناسبتی مسلط است. او سالهاست که تجربه اجرا دارد. علاوه بر آن هر چه گشتیم کسی که برای فرم و محتوا مناسب باشد و اجرا کند، پیدا نکردیم. همچنین محتوای برنامه سخت بود و هر کسی از پس آن بر نمیآمد. آقای جمشیدی به ما لطف داشت. شبکه هم تاکید داشت که ایشان یکی از ذخیرههای صداوسیما هستند و پس از مدتها میخواهند برنامه سحر اجرا کنند، بهترین فرصت این است که در قالب همین فرم بیاید و خودش هم قبول زحمت کرد که تجربه موفقی بود. وی میافزاید: البته اجرای برنامه کار خیلی سختی است، زیرا میانگین روزی ۶۰۰ صفحه محتواست که از کتاب و منابع گوناگون مطالعه میکنند و هرکدام از شخصیتهایی که میبینید تا آخر روز همه دست نوشتهها، داستانها و پلاتوها را دستهبندی میکنند و بر سر برنامه میآیند.
مخاطبان فرزاد جمشیدی
این تهیه کننده در پاسخ به این پرسش که متنهای برنامه به لحاظ ادبی ثقیل است. نگران نبودید که شاید برای مخاطب عام سنگین باشد میگوید: نه، از یک طرف آقای جمشیدی طرفدار و مخاطب خاص داشت و از سوی دیگر چون روی فضای قصه رفتیم، میدانستیم قصه جنسش کاملا با فضای گذشتهای که آقای جمشیدی رفتند، متفاوت است و همین باعث میشود خیلیها ارتباط بیشتری برقرار کنند، چون به نقالی و روایت نزدیک میشود، جذابیتهای خود را دارد. موسویان درباره انتخاب صابر خراسانی در بخش شعرخوانی بیان میکند: آقای خراسانی سالهای گذشته اجرا داشتند و امسال به خاطر مشغله زیادی که داشتند، نتوانستند یکجا ثابت باشند. ایران کشور امامرضا(ع) است و میخواستیم در ماه مبارک رمضان و عید حتما عرض ارادتی به حضرت آقا داشتهباشیم، چون کل فرم برنامهمان قصه است و هیچکس بهتر از آقای خراسانی را پیدا نکردیم که هر شب روایتی از زبان یک ایرانی میخوانند، نقل میکنند و در فضای امامرضا(ع) این داستانها را ادامه میدهند. در مجموع همه بخشها بازخورد خوبی داشت. وی میافزاید: در بخش مناجات خوانی استاد حمید خزایی زنده میخوانند. از دوستان شبکه دو و شهرداری تشکر میکنم. کاری که الان روی آنتن است، زحمت کار تیمی چند گروه است و این طور نبوده که یک گروه باشد. آقای هادی نعمتاللهی، صادق شهربانویی، حامد وزیری و بهزاد رحمانی در اتاق فکر بودند و کار را جلو بردند. همه گروه پای این برنامه ایستادند.
روایت یک قصه در ۳ پرده
هادی نعمت اللهی، کارگردانی هنری برنامه صبح روز بعد را به عهده دارد. او در پاسخ به این سؤال که برنامه سحرگاهی صبح روز بعد نسبت به دیگر برنامههای سحرگاهی ویژگیهای متمایزی دارد و صرفا به پخش دعای سحرگاهی اکتفا نشده و شامل آیتمهای متنوع است و درباره طراحی و شکلگیری آیتمهای برنامه به جامجم میگوید: سحر ماه رمضان امسال نسبت به سالهای قبل قدری متفاوت بود و حتما نیاز بود یک اتفاق جدید در آن بیفتد، چراکه رمضان با نوروز تلاقی داشت. بنابراین لازم بود ذهنیتی را که در مورد سحر وجود دارد کمی تغییر دهیم؛ مثلا پیش بینی میکردیم مردم از شبنشینیها یا مهمانیهایی که به بهانه دید و بازدید عید و افطار شروع میشود، احتمالا تا دیروقت بیدارند به همین دلیل برنامه باید یک تم متفاوت داشتهباشد. وی ادامه میدهد: ازسوی دیگر قصهای به نام فرزاد جمشیدی داشتیم که قرار بود بعد از سالها به سحر ماه مبارک رمضان برگردد. فرزاد جمشیدی مخاطب خود را دارد و بینندگان در برنامه سحر ذهنیت جدی از او دارند. اینها را که کنار هم گذاشتیم به یک فرم قصهگو و روایی رسیدیم و شد چیزی که دارید میبینید و اجزای مختلف برنامه براساس این مواجهه طراحی شدند.
تغییر روزانه ۳ دکور
نعمت اللهی با اشاره به دکور برنامه توضیح میدهد: از همه آیتمها مهمتر، دکوری است که دارد میچرخد و هر روز سه دکور داریم؛ یعنی هر روز قصهای داریم که در سه پرده از یک آدم روایت میشود و متناسب با آن یک دکور مینیمال تئاتری در پشت میبینیم، یعنی این بخش از برنامه سحر ماه مبارک رمضان شبکه دو فقط تا آخر ماه مبارک ۹۰ دکور دارد، یعنی روزی سه دکور در آنجا عوض میشود. ضمن اینکه سعی کردیم محتوا را تحول در نظر بگیریم و بگوییم میخواهیم آدمهایی را روایت کنیم که نوع زیست، مواجهه و مرگ هر کدام منشأ یک تحول بوده و باعث خیر شده و سوژهها بر این اساس انتخاب میشد و باید اقتضای فضای سحر ماه مبارک را در نظر میگرفتیم و با همین منطق اگر آیتم مشاغل را ساختیم، حرفمان این بود که در آیتم مشاغل هر کسی به وسع خودش و با ادبیات و زبانش با خداوند گفتوگو کند؛ یعنی راز و نیاز این شکلی پیشبینی شدهبود. وی میافزاید: در مجموع علاقهمند بودیم یک کار جدی برای سحر تولید کنیم و تلاش کردیم مخاطب یک کار جدید در سحر ببیند که قبلا ذهنیتی از آن نداشتهباشد. جدای از این که کارکردن در ماه مبارک رمضان برکات زیادی دارد، اتمسفری حاکم است که کار کیفی و متفاوت را میطلبد. امسال یکی دو اتفاق خوب دیگر در تلویزیون داشتیم. مثل برنامه محفل شبکه سه که سالهای پیش نداشتیم.
جان تا آخر قصه
کارگردان هنری برنامه صبح روز بعد درباره دشواریهای تغییر روزانه سه دکور بیان میکند: قبلا تجربه و مواجهه این شکلی در تلویزیون نداشتیم. البته بوده فضاهایی که تغییر کند ولی به این شکل و روی آنتن زنده انجامش ریسک دارد. منطقی تر این بود که این را با یک ویدئو وال درمیآوردیم و خیلی به خودمان سخت نمیگرفتیم؛ ولی تصمیم گرفتیم همه سختیهای کار را به جان بخریم. سه دکور این شکلی در کمتر از یک روز و رساندنش به سحر روز بعد کار خیلی سختی است و جا دارد از بچههای صحنه تشکر کنم، به خاطر اینکه شبانه روز درگیر رساندن دکورها و طراحیها بودند. وی بیان میکند: ضمن اینکه یک کار متفاوت و همراه با ریسک بود اما به نظرم جا افتاد و هر چه جلوتر رفت دکورها حجمیتر و با جزئیات بیشتر شد و برای خودمان هم به لحاظ فنی یک دستاورد بود. در مجموع کار سختی بود و عمده کار با دوستان صحنه بود و همه خیلی با انگیزه و با دل و جان تا آخر قصه ایستادند و دارند میرسانند و امیدوارم در روزهای آتی اتفاقات خوب بیفتد. نعمتاللهی درباره بخش معرفی قهرمان ملی مذهبی و اینکه بر مبنای چه معیارهایی انتخاب شدند، توضیح میدهد: سعی کردیم سراغ افرادی برویم که منشأ تحول شدند و زیست، مرگ و کاری که در زندگیشان کردند، مسیر و جریانی را شکل دادند که عموما در قید حیات نیستند ولی نام، اثر، کلام و انگیزههایشان هنوز در زندگی وجود دارد و دارد کار میکند. این حول حالنا و تحول متر و معیار انتخاب این آدمها و قصههایشان بودهاست.
تلنگر به مخاطبان
این کارگردان هنری درباره انتخاب افراد آسیبدیده اجتماعی و روایتهایشان در برنامه بیان میکند: در برنامه تعاملی که با معاونت اجتماعی شهرداری تهران داشتیم. شهرداری در عمل خیلی همراه بود، برای این که چنین اتفاقی بیفتد. یکی از کارهایی که قصد انجامش را داشتیم این بود که در دل سحر فضای تلنگری را برای مخاطب به وجود بیاوریم که اولا اتفاقات خیلی از ما، اطرافیان، دوستان، فامیل و همسایگانمان دور نیست. دوم این که بگوییم هر وقت کسی از خانواده طرد شد، برایش شروع بحرانهای اجتماعی است و اگر قرار است دوباره به خانواده و جامعه برگردد باید در خانواده اتفاق بیفتد. سوم این که چنین افرادی در کنار ما زندگی میکنند و به لحاظ شرعی، عرفی و انسانی نمیتوانیم نسبت به آنها بیتفاوت باشیم و حتما باید نسبت به آنها حساس باشیم. اگر این اتفاق بیفتد، مواجهه ما در شهر بزرگی مثل تهران که ۱۵،۱۰ هزار آدم این شکلی در آن زندگی میکنند حتما متفاوت میشود. شهرداری تهران جدای از وظایف ذاتیاش این کار را انجام داد. مخصوصا در یک سال و نیم گذشته با مدیریت گرمخانهها و یاورشهرها اتفاق بسیار مبارکی در حال رخدادن است، ولی اینها دست تنها هستند. تلاش ما این است که مردم را نسبت به این قصه حساس کنیم و به نظرم اتفاق افتادهاست.