بازیگر نقش «پیروز» در مجموعه تلویزیونی «آتش و باد» از حضور در این اثر و ویژگیهای آن گفت.
مجموعه تلویزیونی آتش و باد با نامِ قبلی جشن سربرون به کارگردانی مجتبی راعی، مجموعه ویژه شبکه سه سیما در عید نوروز و ماه مبارک رمضان است؛ سریالی که با خودش روایتی از دلِ تاریخ آورده که عشق در آن، آتش خشم را شعلهور میکند. این سریال با یک جنگ بزرگ ادامه پیدا میکند و همزمان پرداختهایی به فراز و فرودهای تاریخی ایران در عصر مشروطه دارد. در این سریال بازیگران نامآشنایی به ایفای نقش میپردازند. مجتبی راعی و حسن نجاریان این سریال شبانه شبکه سه سیما را در ایام نوروز و ماه رمضان را کارگردانی و تهیه کردهاند.
با مهدی فقیه که نقش پیروز را در سریال آتش و باد دارد، گفتوگویی داشتیم که مشروح آن در پی آمده است:
آقای فقیه! سریال آتش و باد در بین عشایر میگذرد و در کنار خیلی از اتفاقات دیگر، در نوع خودش اتفاق جالبی است…
ایلات و عشایر حق بزرگی بر گردن مردم ما دارند و همواره در طول تاریخ مدافع این آب و خاک بودهاند. چه در دوران قاجار و چه در زمان حکومت پهلوی همواره در صف اول مبارزه با استبداد و استعمار بودند و در دوران دفاع مقدس هم شهدای زیادی از عشایر داشتهایم، با این حال ما در سینما و تلویزیون کار زیادی برای آنها نکردهایم. البته سریالهایی مثل روزی روزگاری یا مسافران دره انار یا آثار سینمایی آقای جعفری جوزانی به زندگی عشایر و ایلات پرداختهاند که اتفاقا کارهای ماندگاری هستند اما زندگی و تاریخ این مردم غیور سرشار از سوژههای ناب است که باز هم جای کار دارد. امیدوارم مدیران سینما و تلویزیون زمینه را برای تولید آثار با کیفیت و جذاب با محوریت عشایر فراهم کنند.
اینطور که شنیدهام خودتان تجربه حضور در میان عشایر را داشتهاید. بسیاری شما را میشناسند که در شیراز زندگی میکنید و نمایشهایی را داشتید که در این فضا ساخته شدهاند.
بله کاملا درست است. من خودم تجربه حضور در میان عشایر را داشتهام و حتی در دوران جوانی در کوچ سهماهه عشایر قشقایی همراهشان بودهام. در همان سالها نمایش رستم و سهراب را برای عشایر فارس اجرا میکردیم. در آن نمایش، من نقال بودم، مرحوم مجید افشاریان که از چهرههای شاخص تئاتر شیراز بودند نقش رستم را داشتند و آقایان محمود پاکنیت و حبیب دهقاننسب هم نقش سهراب را بازی میکردند. همه ما جوان بودیم و برای کار انگیزه داشتیم.
آنجا شاهد بودم که این عشایر نازنین و سلحشور چقدر برای مهمان احترام قائل هستند. از سوی دیگر چه ساختار منظم و سلسله مراتب اجتماعی دقیقی بین خودشان دارند که بخشهایی از آن را در همین سریال هم میبینید. در انجام کارهای روزمره هم بین اعضای خانواده تقسیم وظایف وجود دارد. من این تجربه زیسته را فراموش نکردم و حتی در حین کار پیشنهادهایی را هم به آقای راعی عزیز گفتم که ایشان هم با سعهصدر میشنیدند. از جمله این که گفتم عشایر یا حداقل عشایر منطقه فارس، برای مهمان سفره پهن نمیکنند بلکه غذاها را با همان احترام در مجمعه (سینی بزرگ مسی) میگذارند و میآورند.
آنها که سریال آتش و باد را دنبال میکنند نقش شما برای آنها آشناست همان بزرگ و ریشسفید ایل که پیروز نام دارد. از نقشتان در این مجموعه تلویزیونی بگویید.
پیروز یکی از بزرگان و ریشسفیدان ایل است که اولویت اصلی برایش حفظ جایگاه ایل و تداوم آن است. اگر نکتهای با کدخدا بهادر مطرح میکند یا با او صحبت تندی دارد، برای همین حفظ ایل است. در بخش عمده داستان که در بین چادرهای عشایر میگذرد و تصمیمهایی که گرفته میشود، حضور دارد. ضمن این که به نوعی حکیم و طبیب ایل هم محسوب میشود و از طب سنتی هم سررشته دارد. پیروز میخواهد تاروپود ایل محکم بماند و درگیریهای سیاسی به آن ضربه نزند. برای او احترام به بزرگان ایل مهم است و صحبتهایی هم که با کدخدا دارد بر همین اساس است.
نکته دیگری که درباره آتش و باد مطرح است، آن ترکیب معنویت و حماسه است؛ نظر شما در این باره چیست؟
از نگاه من، در زندگی عشایر معنویت تلاش و سلحشوری عناصر اصلی هستند. در داستان آتش و باد هم شاهد ترکیب معنویت و حماسه هستیم و همین موضوع، آن را جذاب کرده است. در سریال دیدیم که با این همه آزار و فشاری که ایلیاتیها از خان بزرگ و حکومتیها میبینند اما با توکل به خدا پشت کدخدا را خالی نمیکنند و به او وفادار هستند.
ساخت این سریال سختیهای خاص خودش را داشت؛ از فضای کرونا و فوت آقای کریم اکبریمبارکه تا فضایِ تاریخی داستان که اتفاقات خودش را دارد.
از همان زمان مشخص بود که تولید این سریال کار سختی است و مانند سریالهایی که در لوکیشنهای محدود شهری ساخته میشود نخواهد بود؛ اما اعتقاد دارم که کاری که برایش زحمت کشیده شود در نهایت ماندگار خواهد شد. آتش و باد هم از همین دسته آثار بود.این گونه نبود که مثلا لوکیشن کوه، دشت و رودخانه یا پدیدههای طبیعی مثل برف و باران و طوفان را با جلوههای ویژه بسازیم. روزهای زیادی در لوکیشنهای سرد منتظر بارش برف بودیم. در سرمای نیمهشب زمستان در امامزاده داود که گاهی ریش و سبیل بازیگران و عوامل قندیل میبست کار کردیم، چون اعتقاد داشتیم اگر پشت یک کار عشق باشد باید سختیها را هم تحمل کرد. در این بین، هم آقای راعی و هم آقای نجاریان در کنار عوامل بودند و تا جایی که امکان داشت از آنها حمایت میکردند.صحبت کردن درباره یک بزرگ (مرحوم اکبری مبارکه)، یک هنرمند دلسوخته واقعی تئاتر، سینما و تلویزیون مشکل است. من از دهه ۴۰ با این مرد بزرگ آشنا شدم و کارهایی در حوزه تئاتر و تصویر با هم داشتیم. واقعا تأسف خوردم که ایشان را در جریانِ این سریال از دست دادیم. خدایش بیامرزد.