هنرمندان دوست دارند کار کنند و سر کار باشند
او ضمن بیان اینکه هنرمندان دوست دارند کار کنند و سر کار باشند، اذعان داشت: شما تولیدات ماه رمضان و عید سازمان صداوسیما را نگاه کنید، متوجه میشوید که چرا دیگران ناراحتاند. این موضوع را گردن هنرمندان نیندازید و نگویید که آنها نمیخواهند کار کنند. آیا کاری داریم که با کیفیت تولید شود و هنرمندان نخواهند کار کنند؟ همین اصل همه چیز است و بهتر است سوال را پاک نکنیم و دنبال طرح سوال دیگری باشیم، پاسخ به پرسش اول، جوابگوی همه سوالهای شما خواهد بود!
این بازیگر تصریح کرد: معضلاتی که این روزها میبینم، در گذشته هم به صورت جدی مطرح شده است. من هم بارها به این معضلات اشاره کردهام اما هرسال دریغ از پارسال… . در دورانی که کشورهای اطراف ما مثل ترکیه و هند حتی جریان سریالسازی نداشتند، در کشورمان سریال ساخته میشد و خیابانها برای تماشای سریالهای محبوب مثل سریال «امام علی(ع)» خلوت میشد… مردم هم واقعا تولیدات تلویزیون را میدیدند. اما متاسفانه رسانهای که مردم آن را دوست داشتند و علاقمند و همراه آن بودند به سمتی رفت که در آن تولیدات انبوه بدون کیفیت جایگزین تولیدات با کیفیت شدند.
صدیق گفت: حالا برخی این را میاندازند تقصیر اضافه شدن چند شبکه و تاسیس چند شبکه برون مرزی و این که از لحاظ تولید محتوا و برنامهسازی، کمیت بیشتری میطلبید و… اما دستیابی به کمیت بیشتر، به این معنا تیست که کیفیت را از دست بدهیم.
در مدیریتها بازنگری شود/ اعتمادی که مردم در دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ به رسانه داشتند، اکنون ندارند
او ادامه داد: متاسفانه دیدیم کم کم این گونه شد که مردم کشورمان آثار هندی، کره جتوبی، آمریکای جنوبی و ترکی را بیشتر از کارهای خودمان نگاه میکنند. باید از خود بپرسیم چرا این اتفاق افتاد؟ چرا کیفیت افت کرد و به این روز افتادیم؟ به نظرم میبایست در مدیریتها بازنگری شود و تخصص بر هر چیز دیگر اولویت داشته باشد. در کشورمان اگر هرکسی در هر زمینهای مشغول است، تخصصش حرف اول را بزند، میتوانیم چشم انداز روشن و امیدواری داشته باشیم.
صدیق افزود: ایمان دارم که ایران و مردم کشورم در زمینههای هنری خیلی جلو هستند. به هر حال مردم اعتمادی که دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ به رسانه داشتند، اکنون ندارند و دیگر بهراحتی ارتباط برقرار نمیکنند. طبیعتا وقتی از اینجا رانده شوند ممکن است به شبکههای دیگری پناه ببرند که با هر قصد و منظوری تولیدات باکیفیتتری دارد.
این بازیگر گفت: نمیدانم چرا تصمیمگیران به این قضیه درست فکر نمیکنند… من به عنوان جزئی کوچک از یک خانواده بزرگ چه میتوانم بگویم؟ همه میدانیم و فقط میخواهیم سکوت کنیم و به سرانجام برسیم. هنرمندان همچنان دوست دارند ارتباطشان با مردم برقرار باشد. حتی میدانم که در دلشان میجوشد که برای مردمشان کار کنند اما تصمیمگیرنده، هنرمندان نیستند و این جای افسوس دارد، چرا که میدانم همه شبکههای جهانی میکوشند مخاطب خود راحفظ کنند ولی چرا ما سعی میکنیم او را با لگد برانیم؟! این برایم جای سوال است.
بازیگر نقش آقای پدر در «زی زی گولو» تاکید کرد: تلویزیون میتواند تولیدات باکیفیتی برای کودک و نوجوان داشته باشند که همه میدانند آیندهسازان نسلشان هستند اما متاسفانه شما میبینید که هیچ اتفاقی رخ نمیدهد و حتی در سینمای ایران هم جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان به مرور تق و لق و تعطیل شده یا شهر به شهر جا به جا میشود و مخاطبانش را از دست میدهد، کیفیت تولیداتش افت میکنند و کم کم از بین میرود.
او در ادامه اظهار داشت: دوره کودکی و نوجوانی خودم را که دهه ۶۰ بود مثال میزنم، چقدر کارهای متنوع تولید میشد؟ بزرگان آن موقع هنوز هستند. چرا دیگر کار نمیکنند؟ خودشان نمیخواهند کار کنند؟ و یا به آنها اعتماد نمیشود و آنها را به کار نمیگیرند؟ نسل هنرمندی که در ابتدای انقلاب (با همه اوضاع موجود آن سالها مثل جنگ و وضعیت اقتصادی) توانست کاری کند که من «امیرحسین صدیق» مخاطب تلویزیون باشم و بعد از گذشت چندین دهه همچنان با آن آثار خاطرهبازی کنم، هنوز هست و همان آن آدمها با ایدههای نوتر و بهتر هستند. اما چه میشود که آنها برای سینما و تلویزیون نمیتوانند کار کنند؟ چه میشود که کیومرث پوراحمد خدابیامرز، با کار کودک شروع می کند و بعد به جهت سفارش و بازار به سوی کار بزرگسال میرود و… این مسائل باید توسط کارشناسان ریشهیابی و از وقوع و تداوم این وضعیت جلوگیری شود اما این کارشناسان کجا هستند و چرا ما آنها را نمیبینیم؟
برخی پیشنهادها در شأن ما نیست
صدیق در پایان به «سطح نازل برخی پیشنهادات» هم اشاره و تصریح کرد: نه اینکه دوست نداشته باشم کار کنم، برخی کارها در شأن منی که در کارهایی بودم که از سطح کیفی حداقلی برخوردار بودند، نیست و اگر هم فقط به خاطر اینکه درآمد ماهیانه داشته باشم زیر آن استاندارد بیایم، برایم خوشایند نیست. اکنون شیوه زندگیام را به گونهای تنظیم کردم که تا جایی که میتوانم این کار را نکنم و امیدوارم مابقی زندگی همین شیوه را ادامه دهم. استادی میگفت طرف زیپ دهانش را بسته و زیپ جیبش را باز کرده است و این مثال خوبیست تا همه حرف حق را بزنیم!