من سابقه سالها کار برای تلویزیون را دارم، چون از دهه ۶۰ با مجموعه تلویزیونی عطر گل یاس به کارگردانی زندهیاد بهمن زرینپور -که چه انسان شریف و مهربان و حکیمی بود- در تلویزیون بودم و طی دهههای بعد همچنان همراهی با تلویزیون را ادامه دادم و کلی کار تلویزیونی دارم؛ مثل ساعت خوش، نوروز۷۷، هتل، خودروی تهران۱۱، زیر آسمان شهر، پاورچین، شبهای برره، حکایتهای کمال، محله گل و بلبل و ستایش و چندین کار دیگر که همه آنها را دوست دارم چون هر یک به طریقی باعث ارتباط با مخاطبان میشدند.
تلویزیون رسانهای است که واقعا اگر برایش محصول خوب تولید کنید، واکنش عالی از مخاطب میگیرید چون هنوز هم کف مخاطب آن خیلی بالاتر از رسانههای دیگر است چون به هر حال در همه خانهها، تلویزیون هم هست و با وجود گوشی های هوشمند و پلتفرم ها و… باز تلویزیون ساعاتی از شبانهروز مخاطب را به خود اختصاص میدهد و کافی است ببینیم مخاطب چه دوست دارد تا این ساعات افزایش یابد. در حال حاضر هم تلاشهای زیادی برای تولید سریالهای خوب تلویزیون می شود که نمونهاش در این سالها حکایتهای کمال و ستایش است که خوب دیده شد و در بازپخش هم مورد استقبال مخاطبان قرار می گیرد. از سوی دیگر ساخت سریال مردمی، مشروط به اینکه افراد متخصص را دعوت به کار کنیم. یکی از گونههایی که خیلی برای سریالسازی میتواند مفید باشد، تولید سریالهای کمدی- انتقادی است؛ سریالهایی که هم زمینه طنز قوی داشته و هم این که در کنار طرح کمدی، موضوعات انتقادی خود را هم داشته باشند. خودم تجربه بازی در چنین سریالهایی را دارم که هنوز هم در بازپخشها مخاطب دارد و این نشان میدهد شوخیهای سریال میتواند نقدی به آسیبهای اجتماعی باشد. معتقدم باید طنزپردازان قوی و دارای عقبه را به کار دعوت کرد تا باز هم شاهد نگارش سریالهای طنز انتقادی قوی باشیم و در عین حال فضا را باز گذاشت تا بتوانند نقدهای خود را ارائه دهند تا مخاطب هم به آنها روی خوش نشان دهد. کلا هرچقدر که بیشتر روی سریالسازی با استفاده از مضامین مورد نیاز جامعه و درخواستهای مردم انرژی بگذاریم بیش از پیش خواهیم توانست شاهد شکلگیری محصولاتی باشیم که در همه دوران مورد استفاده قرار گیرد و مصداق سریال مردمی باشند. وقتی مردم در دل داستانهای سریال باشند و حرف دلشان زده شود، آن هنگام است که سریالی مردمی تولید شده است.