قدم زدن در کوچهها دقت کردن به خانهها، مرور کردن تاریخچه محله و تماشای رفت و آمد و تعامل مردم میتواند ستایشی باشد از زندگی از مردمی که تاب میآورند و هر روز با امید به دل شهر میزنند. در روزهای بهاری، در محلهای که سالهاست از طریق وجود پایانه تاکسی کارکرد اتصال و ارتباط به کارکردهایش اضافه شده پرسه میزنیم یعنی حوالی پل سیدخندان که آن را به خیلی چیزها میشناسیم؛ فرهنگسرای ارسباران، مرکز خرید اندیشه، راسته فروشگاههای داخلی، موزه رضا عباسی، کفپوشهای رنگی پیادهراه در خیابان شریعتی و … .
درباره علت نامگذاری محله گفتنی است که تقریبا صد و پنجاه سال پیش سید جعفر شاه صاحب برای خواندن دروس حوزوی از جاسب (دِهی بین قم و اراک) به تهران میآید. سید جعفر گله دام خودش را در نزدیکی جاده شمرون مستقر میکند و مشغول کشاورزی میشود زمانه هم او را پاگیر همین جاده میکند که امروز خیابان شریعتی باشد. پس سیدی این محله از اینجا میآید. علت خندان بودنش را هم در همین مطلب گفتهایم.
پرسهمان را از حوالی میدان دلفینها شروع میکنیم، شمال محله سهروردی شمالی جایی که هر روز پاساژگردهای اندیشه پیرمردهای شطرنجباز پارک و ماشینهای سرازیر شده از بزرگراه به هم میرسند. شاید به خاطر شلوغی همیشگی اینجاست که دلفینهای میدان، سالهاست که خودشان را با یک توپ سرگرم کردند تا حواسشان را از شلوغی پرت کنند.
سید جعفر، دامداری که صد و پنجاه سال پیش حوالی خیابان شریعتی امروزی به کشاورزی مشغول بود خانه باغی در همین محدوده برای خودش میسازد و دیگر در میان سالی به امین مردم آن اطراف تبدیل میشود. گفته شده که سید جعفر با خندهرویی و گشادهدستی از خستگان راه جاده شمرون در قهوهخانه خودش پذیرایی میکرد. اینطور شد که با گذشت همه این سالها تهرانیها هنوز سید جعفر و پیرامون محل زیستش را به نام سید خندان میشناسند.
درست در شمال غربی مجسمه دلفینها نمای زرد رنگ کتابفروشی خاطرهانگیز و دنج پنجره به چشم میخورد کتابفروشیای که در سال ۱۳۶۹ به همت دو همکلاسی بنا شده و از انتخاب کتابها تا چیدمان و چهرهاش همه و همه از دل این دو نفر برآمده که تا به امروز این چنین به دل مینشیند.
الان باید روبروی پاساژ اندیشه ایستاده باشید؛ شاید یادتان باشد که چند سال پیش خریدن یک عروسک یا چند عدد شکلات خارجی از فروشگاههای این پاساژ چقدر کِیف داشت و حالمان را خوب میکرد پاساژ اندیشه از سال ۱۳۸۰ تا به امروز اینجاست و همسایگیاش با پارک اندیشه همیشه یک ترکیب برنده برای شبگردیهای خانوادگی بوده است.
خیابان قندی را بگیرید تا به شریعتی برسید. حتما در راه ساختمان موزه رضا عباسی و تایپوگرافی زیبای آن که اثری از مرتضی ممیز است به چشمتان خورده پس میشود که راهی هم به داخل موزه کج کنید موزهای مهجور که شاید با تعطیلیهای پی در پی، سر و صدای زیادی از آن نشنیده باشید، اما بدون شک یکی از باارزشترین گنجینههای آثار تاریخی و هنری ایران داخلش نشسته است. موزهای سه طبقه که هر سالنش به آثار دورههای مختلف تاریخی اختصاص دارد؛ از دو هزار سال پیش از میلاد مسیح تا قاجاریه!
زیر پل سید خندان که ایستادید، به این فکر کنید که چه خاطرهها که اینجا شکل نگرفته! از همان درشکههای تازه از راه رسیدههای مسیر شمرون که سرنشینهایش در قهوهخانه سید جعفر گلویی تازه میکردند تا صدای ونک یه نفر، ونک یه نفر و آریاشهر، آریاشهر رانندههای تاکسی که کارمندان و دانشجوهای خسته را به خانههایشان میرساندند. جالب است بدانید پل سیدخندان اولین پل تکپایه ایران است که سال پنجاه و شش توسط فرانسویها ساخته شد و چهار دهه بعد از الگوی آن برای ساخت پل صدر استفاده شد.
از زیر پل که بروید آن دست فرصت مهیا میشود که پرسهای هم در محله سرسبز جلفا بزنید. هیچ بعید نیست که خاطرات دوران کودکی و نوجوانیتان به این محله گره خورده باشد. این فرهنگسرا با کلاسهای هنری کتابخانه و گالری و حتی آن درختها و مرغ عشقهای داخلش در خاطرات گذشته خیلی از ما رد و نشانی به جا گذاشته است.
بعد از پرسه در جلفا از سهروردی شمالی پایین بیایید و از خیابان قندی (ابن یمین) بزنید به دل محله … میتوان روزهای آرام و زیبای محله را تصور کرد وقتی که هنوز خانههای یک طبقه به آپارتمانهای اداری، تجاری تبدیل نشده بودند. نشانی از آن دوره را میتوان در خانه سبز و زیبایی دید که با وقار تمام نبش خیابان هشتم نشسته است. خانهای با آجر لعابی سبز رنگ که کامران شاهینفر معمار آن بوده است. بگردید و ببینید در کوچه پس کوچه ابن یمین باز هم چنین خانههایی به چشمتان میخورد.