هنوز از نمادهای گونه معمایی و ماجرایی فیلم و سریالهای ایرانی است و گرچه سالهاست در این نقشها حاضر نشده اما انگار فضاهای امنیتی و جاسوسی، نمیتواند از او دل بکند، حتی اگر کارآگاه نباشد، ولی سر از گاندو درمیآورد.
آنقدر با شمایل ظاهری و چهرهای کارآگاهگونه تطابق دارد که به نظر، حتی بدون چهرهپردازی و گریم هم میتواند نقش یک کارآگاه، چه بعد از انقلاب اسلامی و چه پیش از آن را بازی کند. بالفطره این نقشها را بازی میکند. گویی کارآگاه بودن او، از خود کارآگاهان هم بیشتر است. مصداق نقشی است که در کمال تعجب، هر قدر هم کلیشهای شود اما کسالتآور نمیشود، همانقدر که لایام نیسن، هر تعداد فیلم «ربودهشده»طور بازی کند، برای دنیا باز هم تماشایی است. داریوش فرهنگ، گرچه از آن دسته بازیگرانی نیست که کارنامهای درخشان در همه گونههای سینمایی داشته باشد، ولی معمولا در نقشهایی که ایفا میکند، تحسینبرانگیز است. این روزها، مجموعه «محاکمه» در حال بازپخش از شبکه یک سیما است؛ سریالی که ۲۵ سال قبل از همین شبکه پخش میشد، به کارگردانی و نویسندگی حسن هدایت. حال تصور کنید که در کنار «داریوشی چون فرهنگ»، «عزتا… سینمای ایران» نیز جلوهگری کند.
علاوهبر روان بودن قلم اصغر عبداللهی و حسن هدایت – که داستان را شیرین و سرگرمکننده میکند – کافی است مخاطب یک قسمت از محاکمه را به نظاره بنشیند تا متوجه دقت در نگارش و رویکرد پژوهشمحور فیلمنامه این مجموعه شود. برای مثال، در قسمت چهاردهم، موضوع شیخ خزعل مطرح میشود؛ یک شخصیت تاریخی واقعی، که تا حدی از پیچیدگیهایی نیز برخوردار است اما فیلمنامهنویس و کارگردان در توصیف این شخصیت منفی و غلطانداز، سمت درست تاریخ میایستند. از آن جنس نقشهایی است که اگر امروز، در سکوهای نمایش خانگی، نوشته و مقابل دوربین میرفت، به احتمال قوی، با شذوذاتی همراه میشد که عملا ممکن بود شیخ خزعل، بشود نقشی خاکستری ولی همذاتپندارانه (سمپاتیک) و جذاب.
مجموعهای دیدنی بود؛ یادش بهخیر و کاش در شبکه نمایش خانگی نیز، همانقدر که وجوه سرگرمکنندگی آثار، مورد توجه قرارمیگیرد، مرحله تحقیق برای نگارشها اینقسم فیلمنامهها نیز مورد عنایت قرار میگرفت.
علاوهبر روان بودن قلم اصغر عبداللهی و حسن هدایت – که داستان را شیرین و سرگرمکننده میکند – کافی است مخاطب یک قسمت از محاکمه را به نظاره بنشیند تا متوجه دقت در نگارش و رویکرد پژوهشمحور فیلمنامه این مجموعه شود. برای مثال، در قسمت چهاردهم، موضوع شیخ خزعل مطرح میشود؛ یک شخصیت تاریخی واقعی، که تا حدی از پیچیدگیهایی نیز برخوردار است اما فیلمنامهنویس و کارگردان در توصیف این شخصیت منفی و غلطانداز، سمت درست تاریخ میایستند. از آن جنس نقشهایی است که اگر امروز، در سکوهای نمایش خانگی، نوشته و مقابل دوربین میرفت، به احتمال قوی، با شذوذاتی همراه میشد که عملا ممکن بود شیخ خزعل، بشود نقشی خاکستری ولی همذاتپندارانه (سمپاتیک) و جذاب.
مجموعهای دیدنی بود؛ یادش بهخیر و کاش در شبکه نمایش خانگی نیز، همانقدر که وجوه سرگرمکنندگی آثار، مورد توجه قرارمیگیرد، مرحله تحقیق برای نگارشها اینقسم فیلمنامهها نیز مورد عنایت قرار میگرفت.