اکبر نبوی گفت: من نقدهای جدی به این سینما و آثارش دارم اما از نظر من سینمای ایران نسبت به سایر نهادهای اجتماعی به این کشور خدمت کرده است و نمیدانم چرا در این کشور تا اتفاقی رخ میدهد همه میخواهند سر سینما را بتراشند.
امیررضا مافی میزبان برنامه در میز گفتگوی ویژه با اکبر نبوی پژوهشگرو منتقد سینما، درباره موضوع «افول سینمای دینی و ملی» به گفتگو نشستند.
ابتدا میزبان برنامه بیان کرد: یکی از مسایل و نکات مهم مفقوده در سینمای امروز ایران، مساله هویت است. هویت گاهی برساختی از آگاهی پیرامون ماست و مواقعی از آگاهی جمعی بدست میآید. هویت از تاریخ و تبار ما نشات میگیرد؛ اینکه تا چه اندازه در سینمای ایران به لحاظ مفاهیم دینی و ملی به این مساله اهمیت داده میشود، موضوع این هفته برنامه «نقد سینما» است.
وی ادامه داد: ما میلاد با سعادت امام رضا (ع) را پشت سر گذاشتیم و قرارست به سینمای دینی بپردازیم؛ دین به عنوان یکی از مهمترین علل هویت ساز مردم ایران است. همچنین در آستانه رحلت جانگداز امام خمینی (ره) و پانزده خرداد هستیم و میخواهیم درباره چرایی فقدان یک سینمای ملی بر اساس اتفاقات تاریخی صحبت کنیم. دو پایه هویتساز جامعه امروز و مردم ما آیینها، دین و بعدتر اتفاقات ملی است.
در ادامه اکبر نبوی پژوهشگرو منتقد سینما اظهار کرد: سینما یک پدیده اجتماعی است اگرچه به صورت مستقل قابل تعریف اما به صورت پیوسته با جامعه زیستی در حال دادوستد است. بخش قابل توجهی از فقدان فیلمهایی با مولفههای دینی و ملی به فضای زیستی جامعه باز میگردد که سینما هم در آن فضا تنفس میکند و جدا نیست. البته بنا نیست سینما تا این اندازه با موج اجتماعی خود را همراه کند چون میتواند موج ایجاد کند.
این پژوهشگر سینما یادآور شد: به هر حال عناصر مخدوشساز در طی این سالها در جامعه کم نبودند. اگر این آماری که از مهاجرتها اعلام میشود، درست باشد، زنگ خطری برای کاهش تعلقات ملی است. سینما هم در چنین جامعهای تنفس میکند. البته فراموش نکنیم پدیده مستقل سینما باید مولفههای مورد نیاز را برای حرکت رو به جلوی جامعه بشناسد و متناسب با آن خلاها را پوشش دهد.
نبوی با اشاره به اینکه دین در فضای بسته تعریف شده اما سینمای دینی به نسبت گذشته خود، به لحاظ کمیت کمرنگ نشده است، گفت: تعریف و تنظیم روابط انسان با خود، جهان هستی و خداوند تعریف شخصی من از دین است که با این تعریف، گستره دین بسیار پهناور و حتی بیانتهاست. بر این مبنا معتقدم در کنار فیلم «روز واقعه»، فیلم «روسری آبی» هم اثری دینیست، چون از یک عشق پاک میگوید.
مافی درباره این مبحث عنوان کرد: گویی فیلمسازان و جهان فیلمسازی ما در سالهای اخیر تفسیری که درباره خویشن، دیگری و جهان هستی میکند، تفسیر انسانگرایانه، متاثر از غرب و بسیار ناامید است. البته تصور من این است که ما با جامعه دینداری طرف هستیم و این مساله اتفاقا با ملیت ما گره خورده است.
نبوی در ادامه با اشاره به اینکه در ایران جریان سینمای ملی وجود نداشته است که بخواهیم در فقدان آن تاسف بخوریم، مطرح کرد: سینمای دینی بعد از انقلاب با نگاههای گوناگون و تکثر در موضوعات مختلف به جریان تبدیل شد اما از ابتدا به دلایل مختلف سینمای ملی نداشتیم؛ سینمایی که باید چند شاخصه بنیادین را در خود بازتاب دهد و نمایندگی کند.
وی ادامه داد: ما به لحاظ تاریخی آنقدر غرق در مولفههای ملی هستیم که تاثیر مثبت آن تبدیل به اثرات منفی شده است. البته نمیخواهم این را دلیلی بر فقدان سینمای ملی بدانم و حتی نسبت به ساخته نشدن فیلم ملی خوب اعتراض دارم اما هنگام صحبت از سینما و فیلم ملی باید این سوال را از خود بپرسیم که مراکز تولید فیلم و دانشکدههای سینمایی چه قدر دغدغه این مساله را دارند.
در ادامه مافی با اشاره به اینکه آن چیزی که امروز در جامعه میببینیم یک انقطاع تاریخی است، بیان کرد: ما مسایل ملی را تفسیر سیاست زده میکنیم همانگونه که دین را. از سوی دیگر نهادهای فرهنگی ما به دنبال انجام دادن پروژه هستند و از روز اول که روی صندلی مینشینند به فکر روز آخر هستند. ناگفته نماند که پروژه دینی و ملی تعریف کردن هزینه ساز است.
وی تاکید کرد: باید این نکته را ذکر کنم ما در سینمایی تنفس میکنیم که در هیچ یک از آثارش پرچم ایران را نمیبینیم، در حالیکه این مصداقیترین شکل نشان دادن عرق و هویت ملی است. ما در فیلمهای هالیوود مدام پرچم آمریکا را میبینیم و با هویتشان مواجهیم اما انگار جهان فیلمساز ما میخواهد از پرچم کشورش فاصله بگیرد و آن را نبیند و یا جایی پرچم را میکارد که ماجرا را تخفیف و بحران و تاریکی را نشان میدهد.
مافی ادامه داد: در حال حاضر دعوا بر سر این است که چه کسی انقلابیتر است و حتی فیلمسازانی که دل در گرو انقلاب دارند، در پی انکار هم هستند. در حالی که همه ما در مسیر انقلاب اسلامی گام برمیداریم.
نبوی در پایان سخنان خود اظهار کرد: سینمای آمریکا در یک نظام همبسته تولیداتش را عرضه میکند. هالیوود به زعم من یعنی کاخ سفید، وزارت خارجه آمریکا، پنتاگون و… و برعکس. اما در ایران ما یکدیگر را رد و طرد میکنیم چراکه جریان شبه روشنفکری سنگین به وجود آمده است که دیگر از ملیت حرف زدن برایش فضیلت نیست. باید بپذیریم که سینما در این فضاست. من نقدهای جدی به این سینما و آثارش دارم اما از نظر من سینمای ایران نسبت به سایر نهادهای اجتماعی به این کشور خدمت کرده است و نمیدانم چرا در این کشور تا اتفاقی رخ میدهد همه میخواهند سر سینما را بتراشند.