وقتی پای داوری در میان باشد، همه سفت و سخت میخواهند رأی درست و بحق بدهند اما فقط با حضور یک داور خانم میتوان این جدیت را تلطیف و از شرکتکنندگان حمایت عاطفی کرد.
حضور شما در برنامه بگو بخند و دید مهربانی که به شرکتکنندگان دارید، خیلی مورد توجه مخاطبان قرار گرفتهاست. این برنامه و داوری آن را چطور ارزیابی میکنید؟
به نظرم برنامه بگوبخند در این بازه زمانی که خیلیها علاقه به بازیگری دارند و دنبال جایی برای عرضه هنرشان هستند، اتفاق خوبی است. قطعا نقد به آن وارد است و باید برطرف شود اما این تازه شروع کار است. پیش از این هم برنامه عصر جدید در این حوزه بود اما بگوبخند را نباید با آن مقایسه کرد، چون تازه اول مسیرش است. یکسری جوان آمدهاند تا برنامهای را برای روشن شدن امید جوانان به این حوزه باز کنند. مطمئنم در فصلهای بعد ایرادهای کار گرفته میشود و اتفاقات بهتری میافتد و خود مجموعه تجربیات بیشتری خواهد داشت. خودم برنامه را خیلی دوست دارم و واقعا با عشق حضور پیدا کردم و داوری میکنم. کوشیدم شرکتکنندگان را از نظر عاطفی حمایت کنم. شاید داورهای دیگر نگاه متفاوتی داشته باشند اما تلاشم این بوده که داوریها را تلطیف کنم و یک نگاه حمایتی از سوی داوران به آنها بدهم تا اجرایشان را با آرامش انجام دهند.
شما تنها داور خانم این برنامه هستید و در قسمتهای مختلف دیدیم که بهواسطه نگاه عاطفی که دارید، حمایت روحی از شرکتکنندگان میکنید. به نظرتان حضور یک خانم در این برنامه لازم بود؟
به نظرم حضور یک خانم در برنامه بگوبخند خیلی لازم و مؤثر بود. البته هر خانم دیگری جای من بود، همین را میگفتم. معتقدم در این برنامه لازم بود یک خانم حضور داشته باشد تا نگاه زنانه و مهربانانه داشته باشد، چون زنان بهتر میتوانند حمایت و حسشان را به شرکتکنندگان منتقل کنند. تصور کنید که یک جوان تا به حال جلوی دوربین قرار نگرفته و ممکن است مضطرب شود. گاهی به آنها میگویم به ما نگاه نکنید تا حسی به اشتباه به شمامنتقل شود.
شاید در این برنامه مخاطب بیشتر مشاهده کرد که چقدر ظرفیت شما در شوخی بالاست. شوخیهای مختلفی که با رایهای مکرر سفید شما یا عبارت «شرکتکننده از راه دور آمده گناه دارد» میشد، فضای مسابقه را تلطیف میکرد ولی گاهی مخاطب احساس میکرد ممکن است باعث ناراحتی شما شود. فضا برایتان چطور بود؟
من معمولا فرد باجنبهای در شوخی و طنز هستم. برخی مواقع دلگیر میشدم اما نمیخواستم فضای برنامه به هم بریزد. در یک مورد هم که ناراحت شدم، درخواست کردم آن بخش پخش نشود که سوءتفاهمی برای تماشاچی ایجاد نشود. بقیه موارد را رد میکردم و تلاشم این بود با ملاطفت آن را بگذرانم. من دنبال نشان دادن و محبوب کردن خودم نبودم. میگفتم مثلا این جوان از راه دور آمده و زحمت کشیده. تنها در برخی موارد خاص، رای قرمز میدادم. در غیر این صورت تلاشم این بود که با رای سفید، زهر آرای قرمز را بگیرم.
دقیقا این مورد را میتوان در برخی نظرات منفی شرکتکنندگان دید که آنقدر تحت تاثیر ابهت برنامه قرار میگرفتند که نظر داوران را گاهی نگاه از بالا به پایین میدیدند.
ببینید من همیشه تلاشم این بوده که هیچ وقت نگاه از بالا به پایین نداشته باشم. سعی میکنم در هیچ جای زندگی خودم، این نگاه را نداشته باشم. چون همه ما انسان هستیم و با ضعف و قوتهای مختلف زندگی میکنیم. البته دو بار در بگوبخند ناراحت شدم؛ یک بار پرخاش یک شرکتکننده به یکی از داوران و بار دیگر هم توهین شرکتکننده دیگری نسبت به تئاتر آزاد بود. در این دو مورد ناراحت شدم و واکنش نشان دادم؛ چون خودم از تئاتر آزاد کارم را شروع کردهام و به نوعی نماینده آنها هستم و باید از این گروه حمایت میکردم. تنها این دو بار عصبانی شدم که به دلیل توهین، بود. شاید اگر ادب را رعایت میکردند، اینقدر ناراحت نمیشدم. به هر حال باید این را در نظر داشته باشیم که فردی وارد مسابقه شده و میخواهد خود را محک بزند، نباید این مسیر را با توهین همراه کند. صحبت من با جوانانی که وارد میشوند این است که ادب حکم میکند به فردی که حتی یک روز زودتر از آنها وارد این حرفه شده، احترام بگذارند. فرقی هم نمیکند چه کسی باشد. جوانها نباید احترام را فراموش کنند.
یکی از نکات متفاوت برنامه بگوبخند با دیگر برنامههای استعدادیابی، ورود شعر طنز و اجرای متفاوت آن است. چند بار در برنامه گفتید که خیلی بیشتر از قبل عاشق شعر طنز شدید. به طور کلی ورود شعر طنز را به فضای این مسابقه چطور دیدید؟
من با این برنامه عاشق شعر طنز شدم. قبل از این در شب شعر شکرخند حضور پیدا کرده بودم اما تصور نمیکردم اینقدر دوستش داشته باشم. این برنامه باعث شد بفهمم چقدر شعر طنز زیباست و شاعرانش ارزشمند هستند. الان دوستان خوب زیادی در این حوزه دارم که برایم جذاب و ارزشمند هستند.
برخی از اشعار طنز یا اجراها، به سمت شوخی با داوران میرفت. این شوخی را چطور ارزیابی میکنید و به نظرتان مرز آن کجاست؟
این شوخی با داوران را دوست داشتم. تنها چیزی که به شرکتکنندگان میگفتم این بود که مراقب باشند چطور شوخی میکنند. یک بار با وزن من شوخی شد که رای سفید دادم ولی بقیه داوران خیلی ناراحت شدند. در واقع شرکتکنندگان باید مراقب باشند شوخی با داوران، تبدیل به بیاحترامی نشود. حتی میگفتم به این توجه کنید که داور آن روز حوصله این شوخی را دارد یا خیر. البته من حتی وقتی عصبانی میشدم، رای دادنم تحت تأثیر قرار نمیگرفت. مگر اینکه قبل از آن، رایام ثبت شده باشد.
در برنامه بگوبخند چند گروه یا فرد در بازه سنی کودک و نوجوان شرکت کردند که خیلی از آنها استقبال نشد. حضور آنها را در بگوبخند چطور میبینید و به نظرتان فضای رقابتشان در مقابل بزرگترها را سخت نمیکند؟
کارهایی که گروههای کودک یا نوجوان اجرا میکردند را دوست داشتم. فقط یک چیز ناراحتم میکرد و میگفتم روحیه بچهها آسیب نبیند. از داوران میخواستم اگر میخواهند صریح رای بدهند، به گونهای نظرشان را بگویند که این گروه آسیب نبینند و کارشان را ادامه دهند. در عین حال، نظر من این بود که بچهها اگر در مسابقه سنی رده خودشان باشند، قشنگتر میتوانند این نظرات را بپذیرند. ما تمام تلاشمان را کردیم که اجحافی صورت نگیرد و رای واقعی بدهیم.