الهام شعبانی را سالهاست در مقام بازیگر و طراح لباس میشناسیم. او حالا در مقام کارگردان دومین تجربهاش «آخرین سه شنبه سال » را در تالار ناظرزاده کرمانی به صحنه بردهاست که در آن سیما تیرانداز، امین میری، آیه کیانپور و… بازی کردهاند. همچنین این روزها نمایش «چه» کاری از مهران رنجبر با طراحی لباس الهام شعبانی در تالار سمندریان تماشاخانه ایرانشهر اجرا میشود و این تلاشها سبب شد که رودررو با شعبانی درباره آخرین تجربههایش گفتوگو کنیم.
من قبلا هم با شهاب مهربان کار کردهبودم، چه بهعنوان بازیگر و چه بهعنوان طراح لباس. در چند کار سینمایی و سریال هم همکاری داشتیم. قلم و نگاه شهاب مهربان را دوست داشتم. طرح و ایدهام را با شهاب مطرح کردم و ترجیحم این بود که فضای جدیدتری را تجربه و با یک نویسنده دیگر کار کنم. برای همین از شهاب و وهاب مهربان خواستم که این متن را بنویسند و با هم همکاری کردیم.
با نویسندگان آخرین سهشنبه سال چگونه متن را برای اجرا آماده کردید؟
من سه چهار ماه قبل، با شهاب مهربان صحبت کردم. قرار شد متنهایی را که از او نخواندهبودم بخوانم و از همانها متنی را برای کار انتخاب کنم اما همین که جلوتر رفتیم به طرح و ایده جدیدتری رسیدیم. او قبلا هم نمایشنامهای بهنام «قتل در موقعیت ۳۳ درجه» نوشتهبود که فکر کنم آقای امین میری کار کردند. فضای جنایی و درام معمایی جذابی داشت. وقتی با او وارد گفتوگو شدم به همین نمایشنامه رسیدم. این متن خیلی بازنویسی شد و بالغ بر چهار،پنج بار این نمایشنامه که در ابتدا نامش خانهای در خیابان انقلاب بود تغییر کرد تا در نهایت اسمش شد آخرین سهشنبه سال … .
در انتخاب این متن بهدنبال چه هدفی هستید؟
من هدفم در اجرای آخرین سهشنبه سال، یک فضای رئالیستی بود که با فضای کار اولم که مونولوگ بود کاملا متفاوت باشد. اینکه فضای جدیدی را تجربه کنم و در فضای رئال بتوانم یک قصه جنایی را تلفیق نمایم. به عبارتی زندگیهایی را که در جریان است ببینیم.
گونه جنایی و معمایی کمتر در تئاتر ما اجرا شدهاست. هراسی از این نوع تجربه نداشتید؟
بههرحال هر کاری چه در تئاتر و چه در مسیر زندگی هراسی دارد. ولی چون خودم اهل ریسک هستم و ژانر جنایی و معمایی را خیلی دوست دارم، علاقه داشتم این کار را تجربه کنم. برایم فیلمهای جنایی و معمایی بسیار جذاب است و همواره دنبالشان میکنم و اینکه برایم معمایی طرح شود که حلش کنم بسیار جذاب است. این ریسک را کردم و امیدوارم که تمامی مخاطبان هم با ما همراه شدهباشند. این تجربه برای خودم جالب بود چون دستاوردهای جدیدی برایم داشتهاست. درست است که این ژانر کمتر در تئاتر ما اتفاق میافتد اما امیدوارم تماشاگران مثل خودمان از کار راضی باشند.
خبرنگاران مثل کار اولتان همچنان شخصیتهای محوری نمایش هستند. این نوع انتخاب تصادفی است؟
اصلا تصادفی نیست چون خودم علاقه خاصی به خبرنگاران دارم و دوست داشتم در این نمایش هم کار ویژهای برای خبرنگارها انجام دهم و اینگونه ادای دینی به آنها داشتهباشم، چون آنها زحمات بسیاری میکشند که کمتر دیده میشود.
بازیگران چگونه بر حسب نقشها انتخاب شدهاند؟
زمانی که شهاب مهربان شروع به نوشتن متن کرد، یکبهیک نقشها در ذهنم پیش میرفتند و برایم بسته میشدند. از اولش بعضی نقشها معلوم بود که کدام بازیگرها بازیشان میکنند و آنها برایم بسته شدهبود. مثلا سیما تیرانداز، آیه کیانپور و امین میری از ابتدا معلوم بودند و برخی دیگر که متاسفانه بهدلیل اینکه سر کار بودند یا مشکلات دیگری داشتند نتوانستند با ما هماهنگ شوند و در نهایت به این گروه رسیدیم که من بسیار راضیام، چون میدانم حداقل در انتخاب آنها درست عمل کردهام. سعی کردم بازیگرانی را انتخاب کنم که به نقش نزدیک باشند و طبق تواناییهایی که قبلا از آنها دیدهبودم، بازی متفاوتی از آنها ببینیم.
بازیگران شناختهشدهای چون سیما تیرانداز، امین میری و آیه کیانپور را چگونه در کنار بازیگران کمترشناختهشده هماهنگ کردید؟
این بازیگرهایی که به نظر شما شناختهشده نیستند، هنرجو یا فارغالتحصیل تئاترند و بازیگران بسیار توانمندی هستند. روزی که من هم هنر را شروع کردم کسی مرا نمیشناخت و خوشحالم که در کارم از هر ردهای بازیگر دارم، از سیما تیرانداز که سالهاست بازی میکند و استاد خودم هستند تا کوچکترین عضو گروه که نقش نسیم را بازی میکند در این نمایش حضور دارند و خوشحالم از اینکه از میان بچههای تئاتری که دغدغه دارند، آنها را انتخاب کردم.کسانی که تئاتر برایشان مهم است و امروز نیز در سینما مطرح شدهاند. همه این بازیگرها حرفهای هستند و باتجربهترها خیلی به ما کمک کردند که همه با هم همراه بشوند و تمرینهای خوبی داشتهباشیم. این برایم اهمیت داشت که این بازیگران کنار هم قرار بگیرند و درنهایت یک چیدمان خوبی را به من بدهند. همچنین بازیگران کمتجربه در آن حدی که باید نقششان را ادا کنند، چنین کردهاند. بههرحال بازیگران باتجربه خیلی به بازیگران کمتجربه و خود کارگردان کمک میکنند و این جالب است که خانم تیرانداز که استاد بازیگری است، در این کار حضور داشتند و به ما خیلی کمک کردند؛ همچنین امین میری و خانم کیانپور که کمکحال گروه بودند و این کار حاصل تجربه آنهاست. همین نکته باعث میشود که تجربه آنها به نسل جدیدتری منتقل شود و این انتقال تجربه برایم خیلی باارزش است. خوشحالم که متن برادران شهاب و وهاب مهربان این فرصت را به ما داد که از نسلهای مختلف، بازیگرانی کنار هم جمع شوند که هم این بچهها بتوانند بازی را تجربه کنند و هم خودم این کار را تجربه کنم.
طراحی صحنه ازجمله مواردی است که بر پیچیدگی صحنهها و داستان دلالت میکند؛ چگونه این ایده را پرورش دادید؟
من در کار قبلیام هم امیرحسین دوانی را بهعنوان طراح صحنه در کنارم داشتم و چندین سال با او در تئاتر و سینما همکاری کردم. همیشه فکر و ایدههای دوانی را دوست داشتم که به من در کارگردانی سمتوسو میدهد. بههر حال ما باید یک مجتمع مسکونی و چند آپارتمان را نشان میدادیم و تئاتر مثل سینما نیست که بشود سکانس به سکانس یا پلان به پلان بگیریم. در عینحال برایم مهم بود که طبقات مختلفی از یک جامعه را نشان بدهیم؛ یک طبقه مربوط به نسل جوان و مجرد که مشکلات خاص خود را دارد. یک طبقه مربوط به زوج جوانی با گرفتاریها و روزمرگیهایش و…. من ایدهام را درباره طبقات دادم و امیرحسین دوانی پیشنهاد داد که بتوانیم در آکسسوار و وسایل به شکل مینیمال عمل کنیم. همچنین میدانستیم که با یک گروه دیگر باید پشت سر هم اجرا برویم و نیاز به طراحی پرتابل داشتیم. از خوششانسی ما امیرحسین دوانی طراح آن کار هم بود، بنابراین به این نتیجه رسیدیم که دکور ما ثابت باشد و برای نمایش «نویسنده مردهاست» کار بهنام شرفی، چیزهایی اضافه شود و اینگونه بتوانیم تغییر دکور را سریعتر انجام دهیم.
طراحی لباس بر واقعگرایی اثر دلالت میکند؛ آیا این همان خواسته غاییتان بوده؟
در اصل ما طراحی لباس ویژهای برای این کار نداشتیم و من خودم هم فقط از بچهها خواستم آن چیزی را که واقعی است، نشان بدهیم. برایم طبقات آدمها و قشرهای مختلف اجتماع مهم بود چه در صحنه و کار و چه در ایدهپردازی و متنی که شهاب مهربان نوشتند. بنابراین طراحی لباس نداشتیم بلکه انتخاب لباس صورت گرفت. همانطور که در زندگی روزمره آدمها از کنارمان میگذرند و چندان توجهی به لباسها نمیکنیم؛ میخواستیم هر آنچه را که در واقعیت وجود دارد، انتخاب کنیم. لباسها را هم خواستم رئال انتخاب کنم و هیچ کار شاخصی در انتخاب لباس نکردهایم بلکه همانطور که آدمها در زندگی هستند لباسها انتخاب شدهاست.
چرا در گریم هم به چهره بازیگران بیشتر وفادار ماندهاید؟
در گریم مانند لباس، ما طراحی نداریم، درست مثل آدمهایی که در واقعیت دارند زندگی میکنند بنابراین به چهره و آرایش خود بازیگران اکتفا کردهایم. من نمیتوانستم برای بازجویی که امین میری نقشش را بازی میکند گریم خاصی را طراحی کنم، چون قد و استایل و چهره و رنگ پوست این بازیگر برایم مهم بود. نمیخواستم دستی به صورت بچهها زده شود تا خودشان را به صحنه بیاورند. اصلا شاید خود بچهها هستند که در ساختمانی زندگی میکنند که در آنجا قتلی اتفاق افتادهباشد. بنابراین همانطور که در کوچه و خیابان و خانه و زندگیشان هستند باید روی صحنه میآمدند و نیازی با هیچ نوع گریمی نبود.
با توجه به جنایی بودن اثر، فکر نمیکنید موسیقی و صدا همچنان میتوانست بر بار هیجانیاش بیفزاید؟
بله با شما موافقم. در مورد صدا آرام که جلو میرفتیم به فکر مهندسی صدا افتادم اما نسبت به زمان اجرا کمی دیر شدهبود. لذا این نقص کارم را میپذیرم. ولی در مورد موسیقی دلم نمیخواست بیش از این چیزی که شما شنیدهاید، داشتهباشم. به دلیل اینکه موسیقی نداشت، دلم نمیخواست وقتی دیالوگی گفته میشود در کنارش موسیقی پخش شود. اینکه بخواهم با موسیقی بگویم این در شوک است! یا اینکه الان تعجب کردهاست! بیش از این با موسیقی موافق نبودم چون اگر قرار بود مثل فیلمها زیر متن بگذارم، فیلمفارسی میشد؛ بنابراین ترجیحم این بود اصلا موسیقی متن نداشتهباشم. به همین دلیل نظرم این بود که آهنگ صدای بازیگر کافی است و به جز چند جایی که موسیقی میشنوید، دیگر ضرورتی به استفاده از آن نبود، چون در غیر این صورت تلاش میکردم شما را با موسیقی غمگین کنم یا حس تعجب، ترس و دلهره به شما بدهم. در حالیکه معتقد بودم صدای بچهها و آهنگ صدا و بازیشان میتواند همین حس و حال را به شما منتقل کند. در طول اجراها به این نتیجه رسیدم صدا خیلی بیشتر به کارم کمک میکند و این همان تجربهای است که در کارهای بعدیام میتوانم ازش استفاده کنم یا اینکه اگر بخواهم همین کار را ادامه دهم، میشود از آن استفاده کرد اما موسیقی همین قدر کافی است.
در نمایش «چه» برای طراحی لباس دو شخصیت اصلی باز هم ساده عمل کردهاید چرا به سادگی علاقه دارید؟
نمیدانم به سادگی علاقه دارم یا نه… اما میدانم هر چه سادهتر در طراحی، بازیگری و کارگردانی حرفت را بزنی، تماشاگر تئاتر به قدری فهیم هست که متوجه شود آن چیزی را که باید دریافت کند، برداشت میکند. اگر من در طراحی این کار را کردهام، به این دلیل است که بیشتر از این نباید کاری میشد. همان سادگی است که میتواند مفهوم کار را به ما برساند. من میگویم وقتی در یادگیری میتوانم حرفم را بزنم، چرا باید آن را پیچیدهاش کنم؟! وقتی سادگی در طراحی لباس، بازیگری و کارگردانی حرفم را میرساند، لزومی در پیچیده شدنش نیست.
فرصتهایی را که نداشتم به دیگران میدهم
بعد از دومین تجربه کارگردانی همچنان مصمم هستم در کنار طراحی لباس و بازیگری، این کار را ادامه دهم. برایم کارگردانی خیلی جذاب است. من ۲۳ سال است کار هنری میکنم. اول با بازیگری وارد این عرصه شدم و بعد طراحی لباس کردم، چون رشته تحصیلیام طراحی لباس بود. قبلا که بازیگری و طراحی لباس میکردم خبرنگارها میپرسیدند کدامیک را ترجیح میدهی و من میگفتم هر دو. الان که کارگردانی هم اضافه شده، باید بگویم کارگردانی هم برایم بسیار جذاب است. وقتی به عنوان طراح و بازیگر سر کارهای مختلف میرفتم، نوع نگاه و هدایت کارگردانیهای مختلفی را دیدم که چگونه روانشناسی میکنند و چگونه به کار میرسند و چگونه بازیگران را هدایت میکنند. این دادهها زمانی که بازی میکردم به من کمک میکرد. در زمان طراحی لباس هم این موضوع را دیدهبودم. الان تمام آن دادهها چه در طراحی و چه در بازیگری به من در کارگردانی کمک میکند. من یک نگاه دیگری در کارگردانی دارم و این برایم جذاب میشود که مثلا من با جلال تهرانی، حمیدرضا نعیمی، آرش دادگر و قطبالدین صادقی کار کردهام و هدایت بازیگری تک تک اینها با هم متفاوت بود. این به من در کارگردانی کمک میکند. بنابراین دست و پا شکسته دارم کارگردانی را تجربه میکنم. چیزی که در کارگردانی برایم جذابیت دارد، این موضوع است که حرفی بیان میکنم که آن حرف را در بازیگری و طراحی لباس نمیتوانستم بیان کنم. تمام آن ذهنیتی را که دارم میتوانم در اثرم پیاده کنم و آن را به مخاطب نشان بدهم. اینکه بازیگرها فرصت میکنند نقشهای متفاوتی را تجربه کنند اما چون من این فرصت را نداشتهام، الان با دادن نقشهای مختلف به بازیگران از این بازیها لذت میبرم. اینکه یک کاراکتر یا نقشی توسط بازیگر دارد شکل میگیرد، برایم خیلی جذاب است. در مقابل وقتی واکنش مردم بعد از دیدن آخرین سهشنبه سال را هم دیدم، مصممتر شدم. هرچند هنر و تئاتر به نظرم سلیقهای است و نمیتوانیم بگویم همه باید کارم را دوست داشتهباشند یا از کارم بدشان بیاید یا همه مرا تشویق کنند. نه، من دارم تجربه میکنم و این تجربه شامل خیلی چیزها میشود؛ من تمام تلاشم را در بازیگری، متن، صحنه و کارگردانی کردهام و امیدوارم یک عده از کارم راضی باشند و همین تعداد مرا خوشحال میکنند چون من کار را به درستی انجام دادهام. نمیگویم کارم بیعیب و نقص است چون دارم تجربه میکنم و تمام تلاشم را کردهام که تماشاگر را راضی کنم و اکر کسی ارتباط نگیرد، این سلیقه اوست و من به این سلیقه احترام میگذارم و حتما نقصی در من بوده که مانع این ارتباط شدهاست