لطیفه گودرزی مجری خبر سیما در گفت وگو یی، ضمن احترام به ایام ماه محرم و صفر، روز خبرنگار را گرامی داشت و درباره چگونگی شروع به فعالیت در عرصه گویندگی و اطلاع رسانی، عنوان کرد: در ابتدا میخواهم با دو بیت شعر سخنانم را آغاز کنم، «به نام نامی سر/ بسمه تعالی سر/ بلند مرتبه پیکر/ بلند بالا سر/ فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد/ که بنده تو نخواهد گذاشت هر جا سر». از این طریق قصد داشتم با توجه به اینکه در ماه محرم هستیم عرض ارادتی به ساحت مقدس سیدالشهدا و شهدای کربلا داشته باشم و بعد هم اجازه میخواهم مثل شما که محبت داشتید و به بنده روز خبرنگار را تبریک گفتید، من هم این روز را به سهم خودم تبریک عرض میکنم. در واقع من هفدهم مرداد ماه را روز خبرنگار نه بلکه روز خبر میدانم و روز خبر را به همه فعالان عرصه خبر و اطلاعرسانی شادباش عرض میکنم؛ از جمله سردبیران، دبیران خبر، گویندگان، تدوین گران، تصویر برداران، منشیهای صحنه و همه و همه، حتی نیروهای خدماتی عزیزی که در سازمانهای خبری و رسانهای مشغول به فعالیت توسعه تولید خبر هستند، و من همه آنان را خادمان خبر میدانم.
او افزود: اگر بخواهم درباره شروع فعالیتم در این حوزه توضیح دهم باید نکتهای را بگویم، با اینکه حدود ۶ سال در اخبار جوانهها خبرنگار و دبیرخبر بودم اما بیشتر خودم را گوینده اخبار و مجری میدانم. اجرای استیج، و مجری گری در تلویزیون، رویای شیرین من بود که باید به تحقق میپیوست. از دیدگاه من رویاها و خواستهها دو مقوله کاملا مجزا هستند. اگر رویای شما این بوده که روزی پزشک شوید ولی حالا در شغل دیگری مشغول به کار هستید و همیشه با حسرت از پزشکی سخن می گویید؛ جز اینکه عزتنفستان را سرکوب کنید نتیجه دیگری حاصل نخواهد شد. اگر واقعا میخواستید پزشک شوید باید الان به این شغل دست پیدا میکردید. پس پزشکی صرفا رویای شما بوده نه خواسته شما.
گودرزی اظهار کرد: من اگر خواستهای را داشته باشم باید آنقدر با جدیت برای تحقق آن پیگیری و سماجت کنم تا بالاخره محقق شود؛ اگر نشد، مشکل از خودم است و اینکه شانس نیاوردم، موقعیتش فراهم نشد، آشنا نداشتم و … و بهانههایی که همه میآورند، به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست. این مهم در مورد خود من هم صدق میکرد؛ چراکه گویندگی و اجرا، جز خواستههایی بود که برای دست یافتنش، بدون داشتن هیچ آشنا و شرایط ویژه و خاصی، پیش رفتم و با دست خالی برای رسیدن به آنچه که می خواستم جنگیدم. من یقین دارم که هر خواسته ای که در وجود انسان شکل میگیرد دلالت بر وجود استعداد و پتانسیلی است که از جانب خداوند در نهاد بشر به ودیعه نهاده شده. به قول مولانا که میگوید: این طلب در تو گروگان خداست/ زانکه هر طالب به مطلوبی سزاست/ جهد کن تا این طلب افزون شود/ تا دلت زین چاه تن بیرون شود»، واقعا تو شایسته آن خواستهای هستی که به آن فکر میکنی و حتما یک نیرویی در وجودت هست که تو را به آن سمت و سو سوق میدهد و بدان که اگر استعدادش را نداشتی اصلا به این سمت هدایت نمیشدی.
این مجری خبر سیما تصریح کرد: من به هر جهت در ابتدا برای ورود به سازمان صداوسیما هیچ راهی نداشتم جز اینکه خودم شخصا به دفاتر شبکههای سیما مراجعه کنم و بگویم میخواهم مجری شوم لطفا راهنمایی و کمکم کنید. فکر کنید! من به این ترتیب شروع کردم و حتی یادم هست که آن موقع برنامه سلامت باشید که با اجرای آقای فهیم و خانم غلامی از شبکه سه سیما پخش می شد، تهیه کننده آن برنامه از من تست گرفتند و به من گفتند تست شما عالی است و هیچ مشکلی ندارد فقط تنها مشکلتان این است که بیبی فیس هستید و ما نمی توانیم برای برنامه های جدی از مجری بیبی فیس استفاده کنیم. همچنین شما بی تجربه هستید یعنی تجربه کاری ندارید و ما نمی توانیم آنتن را بسپاریم به دست کسی که تا به حال برنامه زنده اجرا نکرده است.
او ادامه داد: این شد که من سعی کردم با دفتر فرهنگ اسلامی دانشگاه علوم و تحقیقات تهران که در آنجا تحصیل میکردم صحبت کنم و همایشهایی را که در دانشگاه اجرا میشد برعهده بگیرم و آنقدر تجربه کنم که با دست تقریبا پر به دفاتر سازمان برگردم و دیگر به گونه ای شده بود که مرا با پشتکار میخواندند و میگفتند کسی را مثل تو ندیده ایم که برای خواسته اش آنقدر پا فشاری کند. در این گیرو دار شبکه سه، فراخوانی برای مجری گری داد و از میان ۱۶ هزار نفر پذیرفته شدم و مرحوم خانم آزاده نامداری نیز در همان وقت پذیرفته شده بودند و به شبکه یک رفتند اما من گرهای در کارم افتاد و باز هم نتوانستم موفق شوم اما تردید در کارم راه نمیدادم و به شبکههای مختلف و برنامه های مختلف سر می زدم و تست می دادم تا اینکه خاطرم است روز عرفه سال ۱۳۸۵ از برنامه «دخترانه» به من زنگ زدند و گفتند: همه تستها یک طرف و علاقه و پشتکار تو یک طرف! از آنجایی که میدانستیم تو واقعا خواهان اجرا هستی و تحسینت میکردیم؛ برنامه را میسپاریم به تو!
گودرزی گفت: داستان رسیدن من به آرزویم طوماری است که قابل بیان نیست؛ هنوز یادم نمیرود که نزدیک چهار سال زحمت کشیدم و خیلیها نا امیدم کردند؛ ولی بازهم به خودم میگفتم آنقدر باید بروی تا به خواستهات برسی، که وقتی دوره پیری رسید با آه و حسرت از آرزویی که میسر نشده؛ یاد نکنی و خوشبختانه شد آنچه که خالصانه در جستجویش بودم. اکنون به همه خواستههای دیگرم نظیر تشکیل یک خیریه برای آزادی زندانیان جرایم مالی، راهاندازی چند رستوران زنجیرهای خوب و سخنران انگیزشی شدن فکر میکنم.
او در پایان درباره اصول کار حرفهای خاطرنشان کرد: حرفهایگری برای درخشیدن در هر کاری لازم است و حرفهایگری یعنی کسب دانش و تخصص و مهارت. البته که بخشی از کار هم تجربه است، من هم در ابتدا رشته مهندسی صنایع غذایی خوانده بودم و علم خبر، ارتباطات و روابط عمومی را نداشتم و این کار را کاملا تجربی یاد گرفتم و به تبع نمی توانمنقش آن را بیاهمیت بنگارم ولی تصمیم گرفتم دوره دکتری مدیریت رسانه بخوانم تا علم کار را فرا بگیرم. از طرفی برای کسب موفقیت باید الگوی خوب داشته باشی. میگویند: بی پیر به خرابات نرو! الگوی درستی داشته باش و بهترین خودت را ارائه بده. به نظرم در کنار تجربه، به روز نگه داشتن خود و دانش مهم است و با نگاه حرفهای داشتن، قطعا موفق خواهی شد.