در چند روز گذشته مهدی تاج رییس فدراسیون فوتبال از طرحی رونمایی کرده است که به آن مسیری برای حل مشکل حق پخش گفته میشود.
نامهای در فضای رسانهای از سوی مهدی تاج خطاب به سرپرست سازمان لیگ ارسال شده و در آن عنوان شده است که به منظور حرفهایسازی ورزش و حمایت از نظام باشگاهداری حرفهای اقداماتی صورت بگیرد. در این طرح آمده وزارت ورزش و جوانان به نمایندگی از فدراسیونها و باشگاههای ورزشی همه درآمدهای مکتسبه از محل تبلیغات محیطی و تبلیغات روی لباس مسابقات ورزشی که تصاویر آن در قالب برنامههای مختلف از سازمان صداوسیما پخش میشود را به ردیف درآمدی شماره ۱۴۰۱۸۴ نزد خزانهداری کل کشور واریز کند و سازمان صداوسیما نیز باید همه درآمدهای قبل، حین و بعد از مسابقات ورزشی تیمهای ایرانی اعم از باشگاهی و ملی را به همین حساب واریز کند و کل این مبلغ به نسبت پنجاهپنجاه سهم وزارت ورزش و جوانان به نمایندگی باشگاهها و سهم سازمان صداوسیما تقسیم شود. در ادامه تبصرههایی در مورد این پیشنهاد آمده ازجمله اینکه سایتهای ورزشی که اخبار و رویدادهای فوتبال و ورزش را پوشش میدهند ۱۰درصد از درآمد خود را به همان ردیف درآمدی واریز کنند! درنهایت هم ذکر شده این پیشنهاد باید به تصویب اعضای کمیسیون تلفیق مجلس برسد. پیشنهاد مهدی تاج از دو منظر قابل بررسی است: یکی شکل پیشنهاد و مفاد آن و دیگری امکان درنظر گرفتن یک طرح بهتر. پیشنهادی که مهدی تاج ارایه کرده است باگهای زیادی دارد و سوالات قابل توجهی را پیش میکشد. اول از همه اینکه وزارت ورزش را طرف حساب مساله حق پخش کرده است و دوم اینکه تفکیکی میان باشگاهها از قبیل پرتماشاگر، کمتماشاگر، صنعتی، معدنی، دولتی، خصوصی، خصولتی به عمل نیاورده. اینکه چرا صداوسیما باید از همه درآمدهای روز بازی مثل بلیتفروشی باشگاهها یا درآمد سایتهای ورزشی بهرهمند شود بسیار عجیب است! به اینها میتوان موارد دیگری مثل درنظر نگرفتن مساله اسپانسرهای شخصی، بیانگیزه کردن باشگاهها برای جذب اسپانسر بهتر و گرانتر (چون چه هزار تومان درآمد داشته باشند چه صد میلیارد باید آن را به حساب خزانهداری واریز کنند) و مسائلی از این دست اشاره کرد. از سمت دیگر نکته درنظر گرفته نشده توسط فدراسیون فوتبال بحث توسعه همهجانبه این رشته و کم کردن فاصله طبقاتی میان تیمها و در راس آنها استانهای کشور است. در حال حاضر تعداد استانهای دارای تیم لیگ برتری در کشور ۱۰ استان است و ۲۱ استان دیگر در لیگ برتر تیمی ندارند. از این ۱۰ استان هم برخی استانها دارای بیش از یک تیم هستند، مثل تهران، اصفهان، خوزستان یا کرمان. استانهایی برخوردار در فوتبال که به واسطه داشتن تیم لیگ برتری درآمدهای قابل توجهی دارند و مدام در حال فاصله گرفتن از سایر استانها هستند، به شکلی که اگر شمسآذر قزوین که امسال به لیگ برتر آمده را فاکتور بگیریم، متوجه میشویم سالهاست استان جدیدی در سطح اول فوتبال ایران حضور نداشته است. در این بین نه تنها استانی اضافه نشده که برخی استانهایی که تیمهای ریشهدار داشتند دیگر صاحب تیم نیستند نظیر خراسان رضوی یا بوشهر یا شیراز. این وضعیت کاملا در تناقض است با بحث توسعه فوتبال. حال اگر به فرض این طرح اجرایی شود و سالانه مبلغ قابل توجهی به باشگاههای از پیش برخوردار داده شود دیگر باید فاتحه سایر استانها مخصوصا استانهای محروم را خواند، چراکه با طرح فعلی باشگاههایی که در سطح اول نیستند درآمدی نخواهند داشت و طبیعتا استان آنها هم منفعتی نخواهد برد و فوتبال در آن مناطق پیشرفت نخواهد کرد.
بنابراین به نمایندگان مجلس و مخصوصا اعضای کمیسیون تلفیق پیشنهاد میشود حالا که بحث حق پخش به صورت جدی مطرح شده و رییس مجلس هم اخیرا گفته است از این مساله حمایت میکند و گویا صداوسیما هم قرار است بالاخره بازنگری در سیاستهای خود اتخاذ کند طرح را به سمت استفاده هیاتهای فوتبال استان با اولویت استانهای محروم و کمبرخوردار ببرند. این میتواند تبدیل به یک کار ماندگار در تاریخ فوتبال ایران شود و خدمتی بزرگ به توسعه کشور کند. پیش از این در سال ۱۳۹۳ و زمان ریاست فدراسیون علی کفاشیان، طرحی در هیات رییسه فدراسیون فوتبال با پیشنهاد شهابالدین عزیزی خادم به تصویب رسیده بود که ۵ تا ۷درصد درآمدهای فوتبال به استانهای غیربرخوردار با اولویت استانهایی که تیم لیگ برتر و لیگ یک ندارند، برسد. رسیدن درآمدهای فوتبال به استانهای غیربرخوردار در سال ۱۴۰۰ و در زمانی که عزیزی خادم رییس فدراسیون فوتبال شد به شکل دیگری پیگیری و در دی ماه آن سال مصوب شد تقریبا نیمی از درآمد صعود تیم ملی به جام جهانی و جام ملتها به استانهای غیربرخوردار برسد. همینطور قرار بود جامی به نام ایران کاپ در مدت تعطیلی لیگ برتر برگزار شود که در آن تمام استانهای کشور با تیمهای امید خود در یک تورنمنت حاضر شوند تا به این ترتیب همه استانهای کشور درگیر فوتبال شوند. همان طرحها میتوانند به شکل دیگری امروز توسعه پیدا کنند و با مساله حق پخش تلفیق شوند تا همه از منافع این ورزش بهرهمند شوند. در واقع ساختار فوتبال ایران به شکلی است که کلیه مزایای فوتبال به استانها و باشگاههای برخوردار میرسد و باقی فقط یک نام هستند با یک رای در مجمع که آن هم بعضا مورد احترام قرار نمیگیرد. در این بین استانهایی که در سطح اول تیم دارند میتوانند از قراردادها، تبلیغات و برگزاری مسابقات سود ببرند. استانهایی که دارای صنایع بزرگ هستند و توانایی تیمداری دارند و از بودجه عمومی که در واقع همان پول مردم است، ارتزاق میکنند.
طرح فعلی که فدراسیون پیگیری میکند از لحاظ اجرایی بسیار پیچیده است. طرحی آغشته با بروکراسی به همراه باگهای زیاد که پیشتر به آن اشاره شد. در طرح فعلی باشگاههای متمولی که از پول مردم یا همان بیتالمال ارتزاق میکنند از مساله حق پخش منتفع میشوند و باقی هیچ! درحالی که اگر صداوسیما قانع شود که حق فوتبال را بدهد این پول میتواند سالانه دهها میلیارد برای توسعه فوتبال به استانهای غیربرخوردار برساند. ضمن اینکه اگر قرار است پولی به باشگاهها بابت حق پخش برسد باید براساس اولویتبندی باشگاههای خصوصی یا باشگاههایی که از بودجه عمومی استفاده نمیکنند باشد. در این زمینه حرف صداوسیما نیز تا حدی درست است که میگوید باشگاههای دولتی چرا باید حق پخش بگیرند وقتی مثلا ۵۰۰ میلیارد از فلان کارخانه یا معدن پول گرفتهاند؟ در عین حال بحثی نیست که سازمان باید حق فوتبال را بدهد اما پول به استانهای محروم برسد تا شعار فوتبال برای همه تحقق یابد. از آن طرف حتی از لحاظ سیاسی هم این طرح به نفع نمایندگان مجلس است که اکثرشان از استانهای غیربرخوردار در حوزه فوتبال هستند و میتواند پایگاه رای خوبی هم برای این افراد به دنبال داشته باشد. مثلا چند نماینده در کمیسیون تلفیق حضور دارند که استانهایشان از فوتبال هیچ بهرهای نمیبرند. برای ریاست صداوسیما هم بهتر است که حق فوتبال را به این شکل برای بهرهمندی همه از فوتبال هزینه کند.