تیم امید ایران هم که یکی از تاریکترین فصولش را تجربه میکند، به طوری که حالا حتی تیم گمنامی مثل هنگکنگ هم از راه رسیده و آن را شکست داده است. درباره تیم بزرگسالان فوتبال ایران که آینه اصلی شرایط و اتفاقات کنونی است، هم نمیتوان با فراغ بال نظر داد. این تیم پس از سالها همکاری با مربیان خارجی حالا به دستان امیر قلعهنویی سپرده شده؛ ولی تا به الان با رقیب چندان سرسختی دیدار نکرده تا عیار واقعیاش سنجیده شود.
همه چیز در ابهام عجیبی تنیده شده و شاید با شروع جام ملتهای آسیا بتوان ارزیابی بهتری از شرایطی که امیر قلعهنویی در تیم ملی بزرگسالان ایران به وجود آورده، داشت. در کنار این موارد، اوضاع لیگ برتر ایران از لحاظ برنامهریزی و زیرساخت هم تعریف چندانی ندارد و در مقایسه با چند سال قبل بدتر هم شده است.
این بدترشدن را میتوان در کیفیت ورزشگاهها و از آن مهمتر کیفیت زمین چمن جست. ضمن اینکه بعد از مدتها وقفه، تازه از امروز قرار است تماشاگران، رکنی که اهمیت زیادی در بالابردن کیفیت یک بازی دارند، در تهران به ورزشگاه بروند و بازی تیم مورد علاقهشان را به نظاره بنشینند. اینها همه در حالی است که لیگ هم بعد از وقفهای بسیار طولانی که حاصل شاهکار مدیریتی مسئولان در سازمان لیگ است، قرار است دوباره از سر گرفته شود.
لیگی که به خاطر نمایش معمولی و دور از انتظار تیم امید در بازیهای آسیایی تعطیل شده، حالا هنوز از سر گرفته نشده، دوباره باید به دلیل برگزاری فیفادی یکی، دو هفته دیگر هم تعطیل شود؛ ولی معضل اصلی همچنان جای دیگری است؛ اینکه کاردانها به اجبار بیرون از گود مانده و این فوتبال مصرفی، سالهاست که ستاره جدید معرفی نکرده تا دنیا از کنار وجودشان به اسم فوتبال ایران هم پی ببرد. در چنین اتمسفری، اسطوره اصلی فوتبال یعنی علی دایی هم چند سال میشود بیرون از میدان مانده و به دلیل تعصبات عجیبوغریب، عرصه برای فعالیت او در حوزه فوتبال هم بسته شده است.
با این اوصاف، نگاهها فقط به چند ستاره همیشگی و تکراری سالهای اخیر است که آنها هم رفتهرفته در آستانه معمولیشدن قرار میگیرند. اگر روزی علیرضا جهانبخش توانسته بود رکورد نقل و انتقالات یک باشگاه انگلیسی را بشکند یا سردار آزمون در روسیه یک غول مهارناپذیر نشان میداد و مهدی طارمی توانایی فروریختن دروازه هر باشگاه بزرگی را داشت، رفتهرفته این اتفاقات خوب هم در حال تهنشینشدن است.
علیرضا جهانبخش پس از ناسازگاری با لیگ برتر انگلیس، در عقبنشینی معناداری دوباره به لیگ هلند برگشت و حتی با وجود نمایش قابل قبولی که در زمین دارد، باز هم نمیتواند بهعنوان مهره اصلی باشگاه فاینورد از حضورش در ترکیب اصلی مطمئن باشد. سردار آزمون هم که کلا با بدبیاریهای متعدد، شبیه به مارکوپولوی جدید، در پی یافتن تیمی است که استعدادش را باور داشته باشد. او بعد از درخشش در باشگاه زنیت و موفقیت در لیگ قهرمانان اروپا بالاخره سر از یک باشگاه واقعی در اروپا درآورد و راهی لورکوزن در بوندسلیگا شد.
سردار فروغ لازم را در این تیم آلمانی نداشت تا پس از مصدومیت، هرگز نتواند خودش را به اندیشههای مربی تحمیل کند. نتیجه شد آنکه لورکوزنیها او را به رم قرض دادند تا این بازیکن ایرانی شاگرد ژوزه مورینیو شود. در رم هم اوضاع بر وفق مراد سردار آزمون نیست و او نمیتواند راهی برای رسیدن به ترکیب اصلی پیدا کند. در چنین شرایطی که ستارههای دیروز فوتبال ایران در اروپا به روزهای سختی در فوتبال حرفهایشان رسیدهاند، فقط مهدی طارمی است که میتواند تا حدودی اسم این فوتبال رنگ و رو رفته وطنی را زنده نگه دارد.
مهاجم ۳۱ساله باشگاه پورتو، تنها بازیکن فوتبالی است که شرایط بسامانی در باشگاه معروف اروپاییاش دارد. اگرچه سطح کیفی لیگ پرتغال چندان تعریفی ندارد؛ ولی حضور در پورتو، بازیکردن بهعنوان مهاجم اصلی و حضور و گلزنی در لیگ قهرمانان اروپا، مهدی طارمی را تبدیل به چهره جذاب فوتبال ایران کرده است.
مهدی فعلا تنها بازیکنی است که فوتبال ایران باید دودستی او را بچسبد و بابت داشتنش خوشحال باشد؛ چراکه هنوز هم نزدیکترین گزینه به گلزنی در اروپا و مطرحکردن نام فوتبال ایران است؛ هرچند که در فصل جدید هم مهدی طارمی با مهاجمی که در فصول پیش برای پورتو بازی میکرد، فرق کرده و حالا در گلزنی خسّت به خرج میدهد. طارمی که همواره یکی از برترین گلزنان پورتو و لیگ پرتغال بوده و حتی در فصل گذشته عنوان آقای گلی این لیگ را هم به نام خودش کرده، در این فصل شرایط بدی را تا به الان تجربه کرده است.
درست است که بخش اصلی تمرکز او در ابتدای فصل بابت انتقال ناقصش به میلان ایتالیا به هم ریخت؛ ولی فعلا در آرامش هم بازیکنی که پیشتر بود، نشان نداده است. هرچند که هنوز زمان زیادی از شروع فصل نگذشته و انتظار میرود مهاجم اصلی تیم ملی ایران گلزنیهایش را از همین دیدار امروز برابر پورتیموننسه از سر بگیرد و برای رقبایش خطونشان بکشد. طارمی در این فصل با وجود آنکه هفت هفته از لیگ پرتغال گذشته، چندان توفیقی به دست نیاورده است. او در هفت بازی گذشته، مهاجم فیکس تیمش بوده و ۵۸۸ دقیقه بازی کرده؛ ولی در این مدت فقط یک بار گلزنی کرده که آنهم مربوط به هفته پنجم است.
یک هفته قبل از شروع لیگ پرتغال هم که او در تقابل با بنفیکا در سوپرجام پرتغال باز موفق به گلزنی نشد. در دو دیدار این تیم در لیگ قهرمانان اروپا برابر شاختار و بارسلونا هم طارمی یک بار گلزنی کرده تا حالا از ۱۰ دیداری که در مجموع در تورنمنتهای مختلف برای پورتو به میدان رفته، فقط دو گلِ زده در کارنامه داشته باشد.
برای مهاجمی که در طول این چند سال ۸۲ بار برای پورتو گلزنی کرده و ۵۰ پاس گل هم به همتیمیهایش داده است، آمار دو گل در ۱۰ بازی به اندازه کافی ناچیز به نظر میرسد؛ ولی باز شرایط طارمی در بین بازیکنان ایرانی شاغل در اروپا که باید متر و معیار واقعی فوتبال ایران باشند، از بقیه بهتر است.
اینکه یک مهاجم ۳۱ساله که خواه یا ناخواه به سالهای پایانی فوتبالش رسیده، همچنان شناختهشدهترین چهره فوتبال ایران در دنیا باشد، به اندازه کافی زنگ هشدار را میتواند به صدا دربیاورد؛ فوتبالی که در یک دوره چندین بازیکن فقط در بوندسلیگای آلمان داشت، حالا فقط باید دلخوش به حضور ستارههایش در لیگی مثل پرتغال باشد. البته از آنجا که کار در تیمهای پایهای با ضعف مفرطی در حال پیگیری است و کاردانها هم به گوشه رانده شدهاند، بدیهی است که باید دودستی به مهدی طارمی چسبید و برای موفقشدن دوبارهاش ابراز امیدواری کرد.