دو عروسک دوستداشتنی، دکوری جمع و جور و داستانی ساده در عین حال آشنا؛ تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر این شبها میزبان تماشاگرانی است که برای دیدن همینها به این سالن میآیند.
نمایش عروسکی «مامان» به نویسندگی و کارگردانی الهام محمودی، یکی از آثاری است که در نوزدهمین جشنواره نمایش عروسکی تهران مبارک حضوری موفق داشت و چندین جایزه را نصیب گروه اجرایی خود کرد و حالا در تالار چهارسو در قالب اجرای عمومی روی صحنه رفته است.
آنچه پیشرو دارید، گفتگویی با نویسنده و کارگردان این نمایش است.
محمودی در این گفتگو از دغدغههای خود درباره رابطه فرزندان با پدر و مادر و ضرورت توجه به نمایش عروسکی بزرگسال میگوید و آرزو میکند که سالنی در مجموعه تئاتر شهر به اجرای نمایش عروسکی اختصاص داده شود تا این گونه نمایشی هم بتواند اجراهایی مستمر داشته باشد و تماشاگران خود را جذب کند.
نمایش «مامان» داستانی ساده دارد . با این حال کمتر تماشاگری است که با دیدن این نمایش و رابطه مادر و پسری که روایت میکند، به فکر فرو نرود. اغلب تماشاگران در خلوت خود به رابطه خویش با پدر و مادرشان میاندیشند و شاید حسرتهایی را که بر دلشان مانده، به یاد بیاورند.
گفتگوی ما با همین موضوع شروع میشود و محمودی درباره دغدغههای خود برای پرداختن به این موضوع میگوید: ما همه در یک سنی درگیریهای زیادی با والدینمان داریم و هرچه سنمان بالاتر میرود و دنیای آنها را بیشتر درک میکنیم، به نوعی شاید از بابت گذشته خود ناراحت شویم و تلاش کنیم چیزهایی را تغییر بدهیم ولی گاهی شرایط اجتماعی فراهم نیست چون معمولا در سنین بالاتر، مستقل شدهایم و بخشی از زمان را برای مراقبت از پدر و مادر از دست دادهایم.
او ادامه میدهد: ما عموما در دوره نوجوانی و اوایل جوانی، ممکن است کم و زیاد با والدینمان دچار اختلاف شویم ولی در دوره بزرگسالی که به بالای ۳۰ یا ۴۰ سالگی میرسیم، نگاهمان تغییر میکند ولی حالا مساله این است که ما زندگی خود را داریم و دیگر مستقل شدهایم و برای رسیدگی به پدر و مادرمان محدودیتهایی داریم. البته شاید این وضعیت، کلی نباشد. من تجربه شخصی خودم و اطرافیانم را مد نظر دارم که دوست داریم برای والدینمان کارهایی را بدهیم و چه خوب میشود اگر زمان و شرایطش را داشته باشیم.
پررنگترین دغدغهای که داشتم
محمودی با بیان اینکه برخی از افراد در سنین بزرگسالی از شهر یا کشور خود مهاجرت میکنند و شاید فاصله جغرافیایی زیادی با والدین خود داشته باشند، ادامه میدهد: این فاصلهها و جداییها، زمان و فرصتِ بودن کنار مادر و پدر را از ما میگیرد ولی فکر و دغدغه آنان با ما میماند و پیش خود میاندیشیم حالا که به آرامشی نسبی رسیدهام، با پدر و مادرم چه کنم، حالا که به آنان نیاز مالی ندارم و اتفاقا آنان به من نیاز دارند. این اصلیترین و پررنگترین دغدغهای بود که به هنگام نوشتن این متن داشتم.
مسالهای که بسیار شخصی است
این کارگردان اضافه میکند: هر یک از ما شرایط خاص خود را در زندگی داریم و نمیتوانیم به کسی بگویی چرا پدر یا مادرت را به خانه سالمندان سپردی یا او را در خانه با یک پرستار تنها گذاشتی. بحث «انتخاب» که من بر آن تاکید دارم، برای هر کسی جدا تعریف میشود؛ در قالب شرایط زندگیاش، تربیتی که شده و … بنابراین هر کس شرایط خود را دارد و هرگز نمیتوانیم یکدیگر را قضاوت کنیم. به همین دلیل فکر میکنم این مساله آنچنان شخصی و مهم است که هر کس باید راه حلی برای خود بیابد و به خودش آرامش بدهد چه آنان که والدین سالمندی دارند و چه کسانی که والدین خود را از دست دادهاند ولی همچنان به آنها فکر میکنند.
نمیتوانیم یکدیگر را قضاوت کنیم
محمودی در پاسخ به اینکه آثار هنری چقدر میتوانند در مسئولیتپذیری افراد نسبت به والدینشان تاثیرگذار باشند، میگوید: مسئولیت فرزند در برابر والدین باید از کودکی آموزش داده شود، چه در خانواده و چه در مدرسه. چندی پیش انیمیشنی مکزیکی درباره رابطه یک نوه با مادربزرگش میدیدم. به نظر من این گونه آثار که تصویر مادربزرگهای خموده و پدربزرگهای ناتوان را برای بچهها یادآوری میکند، خیلی تاثیرگذار است. در سنین ما چون خودمان تغییر کردهایم و خودمان هم صاحب فرزند شدهایم ، بیشتر حس و حال والدینمان را درک میکنیم. البته این فقط یک تلنگر میتواند باشد و هر کس خودش کاملا آگاه است و میداند چه کرده یا چه باید بکند اما خیلی اوقات چارهای نداریم و وقتی میبینی کسی که مهاجرت کرده، همچنان دغدغه والدینش را دارد، نمیتوانی او را قضاوت کنی یا بگویی بیمسئولیتی کرده و رفته.
بادکنکهایمان را رها کنیم
او با تاکید بر اینکه احساس مسئولیت درباره والدین و شرایط فرزندان بحثی عمیق و پیچیده است، خاطرنشان میکند: این ماجرا خیلی عمیق است. شاید منِ نوعی این فرصت را داشته باشم که به مادرم خدمت کنم ولی دیگری چنین فرصتی نداشته باشد. معتقدم باید در هر حال انتخاب کنیم و پای انتخابمان بایستیم و تبعاتش را بپذیریم و به هر نحوی که میتوانیم بادکنکهایمان را رها کنیم و حسرت نداشته باشیم.
محمودی در توضیح بیشتر این موضوع مثالی میزند و ادامه میدهد: کسی را میشناسم که نمیتواند برای مادرش که اتفاقا در فاصلهای نزدیک به اوست، کاری انجام بدهد چون مادرش بیمار است و بیماریاش قابل درمان نیست. او چه کاری میتواند انجام بدهد؟ باید حسرت بخورد؟ نه! ما فقط باید آگاه باشیم که همه رفتنی هستیم و قرار نیست کسی بماند و اگر کوچکترین فرصتی داریم، از آن استفاده کنیم که حسرتی برایمان باقی نماند. حرف زدن در این باره خیلی سخت است و من سعی کردم در نمایشم حرفهایم را بزنم و بقیهاش به عهده تماشاگر است.
دنیای نامحدودی برای روایت «مامان»
او اضافه میکند: نمایش عروسکی دنیای نامحدودی است که من با توجه به این امکان میتوانستم چنین مفهوم عمیق و آشنایی را برای مخاطب بازگو کنم. احساسات و عواطف و درونیات شخصیت نمایش مانند رویاست و همین اتفاق که مخاطب آنچه در ذهن داشته را (در مورد نمایش من ذهنیات شخصیت نمایش راجع به زندگی مادرش) جلوی چشمش میبیند، در نمایش عروسکی به بهترین شکل امکان پیدا میکند.
این کارگردان درباره وجه تمایز نمایش عروسکی با دیگر گونههای نمایشی توضیح میدهد: وجه تمایز نمایش عروسکی با دیگر گونههای نمایشی، در عینیت بخشیدن به خیال و رویا و فانتزی است. خیالپردازی یکی از جذابیتهای ذهن آدمیزاد است. در نمایش عروسکی میشود افسانه، جادو، خیال و غیر ممکنها را به تصویر میکشد. این ویژگی نمایش عروسکی است. ما در نمایش «مامان» لحظاتی را داریم که همین ویژگی را دارد یعنی درونیات و ذهنیت کاراکتر را به تصویر میکشیم.
بحث بعدی ما درباره اجرای نمایش عروسکی برای بزرگسالان است؛ موضوعی که در جامعه ما چندان شناختهشده نیست.
رشتهای که فقط عده محدودی از آن با خبر هستند
محمودی درباره اجرای نمایش عروسکی ویژه تماشاگران بزرگسال و در پاسخ به اینکه عموم مردم تصور میکنند نمایش عروسکی فقط برای کودکان اجرا میشود، توضیح میدهد: در باور عمومی نمایش عروسکی برای کودکان تلقی شده است و فقط جماعتی که سالهای سال است تئاتر را دنبال میکنند، میدانند که شاخهای از تئاتر وجود دارد که به عنوان تئاتر عروسکی بزرگسال شناخته میشود و این گروه خیلی سال سعی کردهاند تا این نگاه را تغییر بدهند و آن را عمومیتر کنند که بخشی از این کار به عهده کارشناسان و متخصصان و تحصیلکردگان است.
عروسکها را در سالنهایتان بپذیرید
او ادامه میدهد: به جز اینها نمایش عروسکی باید به صورت مستمر و مداوم تولید بشود و بخش دیگری هم هست که به عهده سالنداران و مسئولان است؛ اینکه در سالنهایشان پذیرای نمایش عروسکی ویژه بزرگسال باشند. بنابراین لازمه این جریان، حمایت و آگاهی رسانی است که بخش زیادی از این وظیفه، بر عهده رسانههاست که گروههای عروسکی بزرگسال و تفکرات و دغدغههایشان را حمایت کنند تا مردم این گونه آثار را ببینند و به تدریج با این گونه نمایشی آشنا بشوند و دریابند که نمایش عروسکی فقط مختص تماشاگران کودک نیست.
عروسکها را به جشنواره محدود نکنیم
یکی از مشکلات همیشگی گروههای نمایش عروسکی این است که ساخت و اجرای این گونه آثار به جشنواره نمایش عروسکی محدود میشود و در طول سال جریان مستمری در این زمینه نداریم.
محمودی درباره آسیبهای این ماجرا چنین توضیح میدهد: خیلی اوقات نمایش عروسکی به ویژه عروسکی بزرگسال در جشنوارهها تولید میشود. همچنانکه من هم این نمایش را برای جشنواره آماده کردم. اگر پیگیریهای دبیرخانه نبود که اجراهای ما را در تئاتر شهر عملیاتی کند، معلوم نبود که نهایتا کار من به کجا ختم میشد. این وضعیت خیلی به نمایش عروسکی بزرگسال ضربه میزند درحالیکه باید در اجرای این نمایشها، تولید و مداومت داشته باشیم و در این ماجرا، هر کس سهمی دارد تا با استمرار تولید نمایش عروسکی، سالنهای تئاتر هم برای این نمایشها تقاضا داشته باشند تا به تدریج مردم هم به دیدن این آثار بیایند.
حال و روزمان بِه شود اگر دیگران یاری کنند
از او که سالها از فضای اجرای نمایش دور بوده است، میپرسیم که حال و روز فعلی تئاتر را چگونه میبیند و محمودی در این زمینه میگوید: راستش خیلی دوست دارم هر چه الان هست، از پتانسیل تولید تا اجرا، دهها برابر شود. ما جماعتی تئاتر، زندهایم به اجرای تئاتر و غیر از اینکه مساله مادی و امرار معاش بچههای تئاتر از این طریق است، مساله تولید و زنده ماندن فعالان این رشته هم مهم است. به هر حال تخصص ما همین است و باید در این زمینه کار کنیم. حال و روزمان بِه شود اگر دیگران کمک کنند اما بگذارید کاری نداشته باشم که وضعیت تئاتر عروسکی در گذشته چگونه بوده و الان چطور است و تنها امیدوار باشم که روز به روز شکوفاتر شود و همه با هم از تولید، اجرا و تماشای تئاتر لذت ببریم.
در اوج حال بد کار کردیم
بخش دیگری از این گفتگو به قدردانی محمودی از اعضای گروهش اختصاص دارد. او از تک تک اعضای گروهش به اسم یاد میکند، از هادی حجازیفر همسرش و از هامون، پسرش تقدیر میکند که در تمام این مدت کنارش بودهاند و میگوید: روزهای خیلی سختی را پشتسر گذاشتیم و در اوج حال بدمان کار کردیم. برگزاری جشنواره نمایش عروسکی چند بار عقب افتاد و نمیدانستیم اصلا برگزار میشود یا نه ولی بچههای گروه پا به پای من آمدند، خیلی کمک کردند تا این کار به این مرحله برسد. در رابطه با تکنیک کار، نحوه نگارش متن، نور، دکور، عروسکها و … تک به تک با اعضای گروهم مشورت کردم و در نهایت این اتفاق خوب افتاد که الان تماشاگر با کار ارتباط برقرار میکند.
محمودی که از استقبال تماشاگران از نمایشش خوشنود است، سخنان خود را این گونه به پایان میرساند: شاید متن ما خیلی پیچیدگی یا داستان فرعی نداشته باشد ولی میتوان گفت در عین سادگی، با مردم ارتباط برقرار میکند. تلاش کردم در چهرهپردازی عروسکها و نحوه هدایتشان، از زیادهگویی خودداری کنم و فکر میکنم این سادگی ما هم برای تماشاگر مهم بوده است. امیدوارم اجرای نمایشهای عروسکی تداوم داشته باشد چون گروهی هستیم که وجود داریم و کار میکنیم و دوست داریم دغدغههایمان دیده شود.