پرسپولیس روزهای عجیبی را پشت سر میگذارد. اولین باخت فصل مقابل تیم آماده سپاهان (شانس اول قهرمانی لیگ امسال) و نمایشهای ناامیدکننده مقابل ملوان، صنعت نفت و استقلال تاجیکستان، مشکلات نهفته قدیمی ولی انکارشده پرسپولیس را بیش از پیش آشکار کرد و پرسپولیسی را که در یک دهه اخیر بیشک پرافتخارترین تیم ایران بوده، رسما وارد بحران کرد؛ بحرانی که میتواند زنگ هشداری جدی برای آغازی بر پایان دوره پرافتخار این تیم و واگذاری تاج و تخت قهرمانیهای پرتکرار به سایر مدعیان بهویژه «سپاهان» و «استقلال» باشد. از ابتدای فصل هم میشد این روزها را پیشبینی کرد، ولی نتیجهگیری تیم در شش هفته ابتدایی بروز بحران را به تعویق انداخت. اینکه چرا پرسپولیس دیر یا زود وارد بحران میشد، دلایل روشنی دارد؛ اولین آن تغییر نسل پیدانکردن بازیکنان بعد از سالها موفقیت و ابتلای تیم به سندروم اشباعشدگی همیشگی بازیکنان ایرانی است. دومین آن ناکارآمدی هیئتمدیره و مدیرعامل باشگاه بهویژه شخص رضا درویش در باشگاهسازی، تأمین مالی پایدار، پشتوانهسازی و مدیریت حواشی (بهویژه در ماجرای کناررفتن کریم باقری) و سومین آن هم به منش و روحیه خاص یحیی گلمحمدی در مدیریت روحی-روانی تیم بازمیگردد. از همان روزی که علی بیرو با پرسپولیس فسخ کرد و بعد از یک هفته سوهان روح هوادارشدن برگشت و قرارداد جدیدی امضا کرد و یکباره همه چیز گل و بلبل شد، میشد فهمید امسال سال خاصی برای پرسپولیس و هواداران بیشمارش است. سالی که گویا قرار است پرسپولیس به سبک دوران «پیشابرانکو» در حاشیههای خودساخته و تلهاندازیشده رقبا غوطهور شده و عملکرد درون زمین و مصاحبهها و حواشی بیرون زمین از بازیکنهای پرمدعا و اشباعشده، نهفقط ۹۰ دقیقه بلکه مستمرا روی روح و روان هواداران رژه برود و پرسپولیس در مسیری بیانتها برای تبدیلشدن به «تیمی معمولی» حرکت کند.
از رضا درویش انتظاری نمیرود؛ چون رفتار و عملکرد سه سال اخیرش نشان داده بیش از آنکه یک مدیر تراز پرسپولیس باشد، یک هوادار احساساتی است که نمیداند در جایگاه مدیریت این تیم بزرگ چگونه باید آن را از دریای متلاطم حواشی و ناملایمتیها نجات دهد. ولی از یحیی انتظار میرود. چرا؟ چون یحیی از جنس فوتبال و نسل طلایی پرسپولیس بوده و هرچه دارد مثل همه ستارگان دیگر از این تیم داشته و دارد و خودش هم روزگاری، کم لاف عاشقی و دلسوزی هوادار نزده است. از یحیی انتظار میرود چون امروز همه خبر دارند که احتمالا یکی از بالاترین قراردادهای مالی لیگ را با باشگاه بسته و اساسا از دوران بازی و مربیگری هم درآمد خوبی داشته، اما هنوز طوری رفتار میکند که گویی اسیر مشکلات مالی است. در مجموع، پرسپولیسیها لاف عاشقی میزنند ولی حاضر نیستند از آپشنهای میلیاردی قهرمانی و پاداش بردها (علاوه بر حقوق و دستمزدی که طبق قرارداد میگیرند) بگذرند، اما از هواداران کمبنیه که نهتنها چیزی نمیگیرند بلکه از جیب خود برای هر بازی بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان میگذارند و با آن وضعیت سرویسدهی استادیوم، انتظار دارند در گرما و سرما حاضر شوند و برای ذوق روحی و خوراک استوری آنها ایسلندی بزنند!
نکته عجیب داستان اینجاست که آیا یحیی و بازیکنان نمیدانستند مشکلات مالی پرسپولیس مسئله امروز و دیروز نیست و از دهه ۶۰ وضعیت همین بوده و هست و احتمالا خواهد بود؟ آنها حق انتخاب داشته و دارند که یا عزت و محبوبیت پوشیدن پیراهن پرسپولیس و در اوج کانون توجه رسانهای بودن یکی از محبوبترین تیمهای آسیا را در کنار تعویق و تأخیر در حقوق و دستمزد بپذیرند یا به تیمی دیگر بروند و با دریافتی بهموقع و نقد و قطعا بالاتر ولی درجه توجه رسانهای و محبوبیت کمتر، فعالیت کنند. این انتخاب خود آنها بوده و بنابراین اعتراض در این مورد بلاوجه است. مصاحبه تلویزیونی علی بیرو و درخواست برای احترامگذاشتن هواداران به او و سایر بازیکنان فوتبال و از آن بدتر مصاحبه پرحاشیه کنعانیزادگان و صحبت از خودروی صد میلیاردی، دو اتفاق رسانهای با انرژی منفی زیاد دیگر علیه پرسپولیس بود که تکمیلکننده استعفای بدموقع یحیی برای فروپاشی درونی تیم بود. آن فسخ یحیی سرآغاز شروع بحران «عدم تمرکز» و «کاهش میل به موفقیت» در تیم و انتقال سیگنال بروز رفتارهای حاشیهساز بین بازیکنان برای خروج تیم از ریل بود؛ درحالیکه انتظار میرفت یحیی بهعنوان بزرگتر تیم راه دیگری را برای حل موضوع پیدا کند، همچنان که برانکو با هفت ماه تعویق پرداخت حقوق خود کنار آمد و دست به بحرانسازی نزد. همه میدانیم اکثریت بازیکنان پولهای کلانی را که از راه فوتبال به دست آوردهاند، امروز در چرخههای اقتصادی پولسازی همچون واردات، ویلاسازی، برجسازی و… وارد کرده و بیشک تحمل چند ماه دیرکرد حقوق و دستمزد و دریافت آپشن در برابر این حجم از توجه و علاقه میلیونی و امتیازات پشتپردهای که به واسطه عشق و علاقه وافر مردم به آنها داده میشود و آنها را به سلبریتیها و آدمهای معروف تبدیل کرده است، کار شاقی نیست.
علاوه بر موارد یادشده، نمیتوان از نقش بدبستهشدن تیم در ابتدای فصل و ترکیب ناقص تیم بهویژه در دفاع چپ و مهاجم و نیز مصدومیتهای دردناک پورعلیگنجی و سلمانی بهراحتی عبور کرد؛ اما آن چیزی که امروز بیش از هر چیزی مشهود است، گرفتاری پرسپولیس در «تله خودشیفتگی» است. چه یحیی و چه بازیکنان، مدام در مصاحبههای اخیر موضوع کسب سهگانه سال پیش را به رخ کشیده و انتظار دریافت احترام از سوی رقبا و هواداران را دارند؛ درحالیکه دنیای فوتبال چه در ایران و چه خارج از ایران دنیای «موفقیت در لحظه» است، نه دنیای «موفقیت در گذشته» و خوابیدن در باد آن.
به نظر میرسد دوران آغاز پایان پرسپولیس به سبب بروز پدیده اشباعشدگی کادر فنی و بازیکنان، عدم تغییر نسل و جوانسازی تیم با وجود هشدارهای دوستداران و دلسوزان و هواداران واقعی تیم و از همه مهمتر اشتباهات مدیریتی درویش آغاز شده و این تیم به یک «شوک قوی» برای بیدارشدن از خواب خرگوشی نیاز دارد. این شوک نیز کاری است در حوزه مسئولیت وزارت ورزش یا هیئتمدیره؛ وگرنه سیر قهقرایی تیم بیشک شدت میگیرد و رتبهای بهتر از سوم انتظار این تیم و هوادارانش را در لیگ امسال نخواهد کشید.